رژیم صهیونیستی در مواجهه با افکار عمومی جهانی، از راهبردی تبلیغاتی بهره میگیرد که مبتنی بر مظلومنمایی تاریخی و انکار مستندات جنایات معاصر است. در حالی که شواهد تصویری و گزارشهای رسمی از کشتار غیرنظامیان فلسطینی در رسانهها منتشر میشود، صهیونیستها با تکیه بر مفاهیمی چون «پالیوود» و «گزاوود»، این اسناد را جعلی و ساختگی میخوانند. این رویکرد، نه حاصل استیصال، بلکه بخشی از پروتکل رسمی آنان برای ادامه اشغالگری و عبور از پاسخگویی در برابر جنایات ثبتشده است؛ روشی که با تئوریزهشدن توسط ریچارد لندز، به ابزار رسمی صهیونیسم برای زیست در جهان غیرصهیونیستی بدل شده است.
به گزارش سرمایه فردا، استراتژی تبلیغاتی صهیونیستها با تمام اصول و باورهای رایج و هنجارمند در سراسر دنیا فرق دارد؛ چرا که آنها قصد دارند بکشند و غارت و تصاحب کنند و افکار عمومی باقی جهان برایشان اهمیت ذاتی ندارد، اما از سویی در جهانی با هنجاریهای متفاوت از جامعه فروبسته خودشان زیست میکنند و باید راه و زبانی برای حضور رسمی در این جهان بیابند. جماعت عجیبی که بالای ۸۰ سال است مرتب از هولوکاست در جنگ جهانی دوم حرف میزنند و تولید فیلم و سریال و مستند و کتاب و مقاله و کنفرانس را در این زمینه حمایت مالی میکنند و حتی کوچکترین ادعای علمی بر علیه این موضوع را با قدرت تمام ممنوع کردهاند، خودشان امروز در جایگاه نمادین بزرگترین جانیان جهان معاصر قرار گرفتهاند. آنچه پس از طوفانالاقصی رخ داد و هنوز ادامه دارد، بخشی از تاریخ چند دههای جنایات رژیم صهیونیستی است و در تمام طول این چند دهه، صهیونیستها همزمان با آدمکشیهای قساوتمندانهشان، لحظهای از مظلومنمایی بابت جنگ جهانی دوم و آنچه۹ خودشان هولوکاست میخوانند، فروگذار نکردهاند. حالا جالب است اگر توجه کنیم که برخورد همین جماعت با موضعگیریهایی که علیه جنایات خودشان در فلسطین میشود چیست.
ارجاع آنها به هولوکاست، معطوف به اتفاقاتی است که اعداد و ارقام مربوط به قربانیان آن شدیداً محل مناقشه است و ادله واضح و قابل توجهی برای تشکیک در موردشان وجود دارد. خود آنها در مورد جنایاتی که در فلسطین انجام میدهند و در سراسر جهان بازتاب رسانهای پیدا میکند و توسط دوربینهای خبرنگاران به طور رسمی ثبت و ضبط شده، همه چیز را با لحنی تحقیرآمیز و زننده، دروغ و مظلومنمایی و فریب میخوانند. به عبارتی آنها میگویند هولوکاست جنگ جهانی دوم و قتل ۶ میلیون یهودی قطعاً درست است و هر کس در آن کوچکترین تردیدی بکند مرتکب جرم نابخشودنی یهودستیزی شده است اما نسلکشی در غزه و قتل خبرنگاران و امدادگران و محاصره غذایی فلسطینیها و اتفاقاتی مثل شلیک سازمانیافته تکتیراندازها به کودکان یا حمله به بیمارستان اطفال، با اینکه مستند به شواهدی مسلم هستند، همگی دروغ هستند و اذعان به آنها هم مصداق یهودستیزی است. انگار این دریای وقاحت، ساحل ندارد.
دروغین و جعلی خواندن موثقترین اسنادی که درباره جنایات صهیونیستها وجود دارد و الصاق برچسب یهودستیزی به انتشار آنها، یک ترم گفتمانی و رسانهای مشخص در میان صهیونیستهاست، نه یک واکنش صرفاً مستأصل. ممکن است هر کسی از خودش بپرسد آنها چطور به نتیجهبخش بودن چنین رویکردی اطمینان دارند؟ آیا فکر نمیکنند که همه مردم دنیا چیزی که به چشم میبینند را باور میکنند، نه القائات صهیونیستها را؟ مسلم است که این تاکتیک نمیتواند تمام افکار عمومی دنیا را همراه کند و همین امروز نفرت از جنایات رژیم صهیونیستی در دنیا به یک پاندمی تبدیل شده اما آنها به حفظ هسته سخت هواداران صهیونیسم هم میاندیشند و این رویکردهای گفتمانی و تبلیغی در همان جهت است که تنظیم شدهاند. عجیب به نظر میرسد اما اگر صهیونیستها را بهتر بشناسیم در خواهیم یافت که راهی جز این ندارند. آنها غیر از خودشان کسی را انسان نمیپندارند و قصد دارند به کشتار ادامه بدهند و اشغالگری را توسعه ببخشند و خشم افکار عمومی دنیا چیزی نیست که به اندازه جلوگیری از ادامه جنایاتشان بتواند برایشان مسئله شود؛ اما حتی اگر همه دنیا این نکات را فهمیده باشند، آیا باز هم میشود چنین جملاتی را در تریبونهای رسمی بیان کرد؟ صهیونیسم از دل چندصدسال زندگی در دل گتوها و دور از جوامع نرمال بشری پدید آمده است. آنها هیچوقت دین و آیین خودشان را تبلیغ نمیکردند و یهودیت را یک امر موروثی میدانستند.
به عبارتی تجربه تاریخی این قوم آنها را چنان بار آورده که گارد اجتماعی بسته و کوچک خودشان را میبینند و عادت کردهاند که با منفور بودن و در عین حال پیش بردن منافعشان کنار بیایند. با این همه صهیونیسم وقتی تلاش کرد یک دولت رسمی در جامعه بینالملل شود، باید فکری هم برای لحظاتی میکرد که در مقابل جامعه جهانی قرار میگیرد. وقتی یک خبرنگار از یک مقام اسرائیلی میپرسد چرا به کودکان شلیک کردید، آیا او میتواند پاسخ دهد که خوب کردیم! کشتیم چون غیر یهودیان را دارای حق حیات نمیدانیم؟ او باید پاسخی رسمی بدهد. میگوید کدام کشته؟! همهاش دروغ است… این را در حالی میگوید که کشتار در مقابل دوربینهای روشن دهها خبرنگار رخ داده و با جزئیات، ثبت و مستند شده است. خودش هم میداند که قضیه قابل انکار نیست اما این طریقه پاسخگویی، روشی برای زیست صهیونیستی در جهان غیر صهیونیستی و عبور از وضعیت های رسمی دشوار است. در ادامه ابتدا به رویکرد تبلیغاتی و رسانهای رژیم اشغالگر قدس در برابر اخبار مربوط به جنایاتش پرداخته میشود. آنها همه این اخبار را تحت عنوان صنعت پالیوود یا گزاوود صورتبندی میکنند که در ادامه به شرح و توضیح آن پرداخته شده است؛ اما پیش از طرح این موضوع، به نکتهای درباره جامعه صهیونیستهای ساکن در سرزمینهای اشغالی اشاره شده که بافت این جماعت را از آن جهت که به این موضوع مرتبط است، بررسی میکند.
هرچه از طوفانالاقصی میگذرد، آشنایی مردم جهان با نظام فکری و عملی صهیونیستها بیشتر میشود؛ هرچند این شناخت هنوز کامل نشده است. خیلیها از سالها پیش مخالف این رژیم و اشغالگریاش بودند اما ویژگیهای خاص و منحصر به فرد صهیونیستها را نمیدانستند. آنها قومی عجیب هستند که به واسطه صدها سال زندگی در جوامع فروسته و نفوذناپذیر، هنجارهایشان با مردم سایر دنیا به طور بنیادین تفاوت میکند و در این مدت که تماس مردم جهان با اخبار مربوط به رفتارهای آنان بیشتر شده، مرتب شگفتزدگی و بهت ایجاد میشود. یک تفاوت عمده و بنیادین این جماعت با تمام مردم دنیا، به نگاه آنها نسبت به تصویرشان نزد سایر مردم جهان مرتبط است.
تقریبا تمام مردم دنیا دوست دارند که کشور و ملتشان نزد افکار عمومی سایر ملتها، باشکوه و متمدن و هنرمند و انسندوست بنظر برسند. وقتی یک انسان غیر صهیونیست از هر جای دنیا خودش را در موقعیت شهروندان رژیم صهیونیستی قرار میدهد، احساس میکند که او هم باید بابت جنایات رژیم صهیونیستی و اینکه همه جهان اسرائیل را جنایتکار میخوانند، شرمنده باشد اما قضیه کاملاً به این شکل نیست. تقریباً هیچکدام از مردم دنیا به دلیل تجربه زیسته متفاوتشان نمیتوانند جهان را از چشمانداز یک صهیونیست ببینند و متوجه شوند که او چطور قضایا را میبیند. در اینجا ذکر چند نکته در همان ابتدای بحث ضروری به نظر میرسد. اولاً اینکه رژیم صهیونیستی یک جامعه طبیعی نیست. در میان جوامع طبیعی، هر قدر بالغ و عاقل و سلحشور باشند، باز هم آدمهای نخاله و بیقید و سودجو و حتی افراد خائن پیدا خواهند شد. از آن سو یک جامعه طبیعی حتی اگر در بدترین شرایط تاریخیاش به لحاظ روانشناسی اجتماعی باشد، باز هم عدهای آدم آگاه و خوشقلب و آزاده پیدا خواهند شد که برخلاف جو عمومی میاندیشند و سخن میگویند.
اسرائیل اما یک جامعه دستچین شده است و موجودیت آن شکل طبیعی ندارد. هر کس در بریتانیا متولد شده، لزوماً موافق استثمارگری تاریخی این کشور نیست یا هر شهروند متولد آمریکا، تنها به این دلیل که آمریکایی است و آمریکایی بودنش را دوست دارد، حتما نباید هوادار تمام رفتارهای ظالمانه کشورش در قبال ملتهای دیگر باشد؛ اما اسرائیلی بودن در خودش معنای انتخاب تجاوزگری را میدهد. اینکه کسی از اسرائیلی بودن خودش شرمگین باشد، به طور منطقی معنا ندارد؛ چون این ملیت جعلی است و شکل انتخابی دارد. پس این ۹ میلیون نفری که تحت قیمومیت رژیم صهیونیستی زندگی میکنند، با ۹ میلیون نفر دیگر که در کشوری کوچک ورای اقیانوسهای شرق دور یا آمریکای جنوبی زندگی میکنند و یا با ۹ میلیون نفر دیگر در قلب اروپا و آمریکای شمالی هیچ شباهتی ندارند.
اینها انتخاب کردهاند که اسرائیلی باشند و جانی بودن را پذیرفتهاند و در میانه دنیایی قرار گرفتهاند که جنایت را ضدارزش میداند. یک شهروند رژیم صهیونیستی به لحاظ تبلیغاتی به چیزی برای توجیه شدن وجدانش نیاز ندارد بلکه به چیزهایی نیاز دارد تا زیست نامتعارف او را در میان دنیایی که هنجارهای کاملاً متفاوتی دارد، امکانپذیر کند. ما میکشیم و میدانیم که همه از قاتل بودن ما باخبر هستند اما هنجارهای رسمی اجازه نمیدهد که قضیهای را که همه به خوبی از آن آگاه هستند با این صراحت بیان کنیم. پس باید راهی برای مواجهه با موقعیتهای رسمی یافت و راه را به همین سبک ادامه داد. این شیوه از مدتها پیش در رژیم صهیونیستی دنبال میشد اما از حدود ۲۰ سال پیش که ریچارد لندز، مورخ صهیونیست آمریکایی توانست آن را تئوریزه و صورتبندی کند، به شکل یک پروتکل جامع برای مواجهه صهیونیستها با موقعیتهای رسمی درآمد.
همه دنیا با عبارت هالیوود آشنا هستند. هالیوود تنها نام یک خیابان و یک محله در شهر لسآنجلس آمریکا نیست؛ بلکه اشارهای کلیتر به صنعت فیلمسازی این کشور دارد. معادلسازیهایی از اصطلاح هالیوود برای نامگذاری روی صنایع فیلمسازی عامهپسند در سایر نقاط دنیا هم اتفاق افتاده است. مثلاً به صنعت فیلمسازی هندوستان بالیوود میگویند؛ بیاینکه در هند هیچ مکان، محله یا خیابانی به این نام وجود داشته باشد و صنعت فیلمسازی نیجریه را هم نالیوود مینامند. ریچارد لندز، مورخ صهیونیست آمریکاییتبار که هماکنون ساکن قدس اشغالی است، تمام اخباری که راجعبه جنایات صهیونیستها بر علیه فلسطینیان مخابره میشد را تحت عنوان پالیوود یا گزاوود صورتبندی کرد؛ یعنی صنعت عامهپسند داستانسرایی هواداران فلسطین. پالیوود (ترکیبی از فلسطین و هالیوود) که با نام غزهوود یا مطابق با لهجه انگلیسیزبانها (گزاوود ) هم شناخته میشود، اصطلاحی توهینآمیز است که برای متهم کردن دروغین فلسطینیها به صحنهسازی در خصوص رنج و مرگ غیرنظامیان توسط نظامیان اسرائیل استفاده میشود. این اصطلاح به عنوان یک نظریه توطئه توصیف شده است که فلسطینیها و حامیان آنها را به به تصویرسازی جعلی و داستانسرایی متهم میکند.
این اصطلاح پس از کشته شدن محمد الدره در سال ۲۰۰۰ در جریان انتفاضه دوم، پس از آنکه برخی از مفسران طرفدار اسرائیل ادعا کردند که این حادثه یک فریب رسانهای بوده است، برجسته شد. کارشناسان اسرائیلی از این اصطلاح برای رد ویدئوهایی که خشونت اسرائیل را نشان میدهند یا برای انکار رنج فلسطینیان، به ویژه در طول جنگ غزه، استفاده کردهاند.
واضح است که آنها در اکثر موارد هیچ دلیل حتی کوچکی برای رد اتهامات از خودشان ندارند اما برای اینکه این شیوه جنایتکاری را بتوانند ادامه دهند، احتیاج به یک پروتکل مشخص جهت پاسخگویی دارند. به عبارت ساده و صریح نمیتواند هر بار بگویند کودکان را کشتیم و خوب کردیم، یا بگویند چون اعتقاد داریم همه دنیا به جز یهودیان مستحق مرگ هستند، آنها را کشتیم. بنابراین مجبورند جملههایی مناسب برای واکنش به چنین مواردی پیدا کنند که حتی ممکن است خودشان هم بدانند که هیچکس آنها را باور نمیکند اما لااقل بیانشان بهتر از این است که صاف و پوستکنده بگویند کشتیم که کشتیم؛ همینی که هست!
واکنش همیشگی آنها این است که همه چیز را از بیخ و بن دروغ و جعلی و ساختگی بنامند. حتی اگر کودکی جلوی دوربین خبرنگاران بینالمللی با گلوله مستقیم صهیونیستها کشته شود و فیلم آن را مردم سراسر دنیا ببینند، پروتکل این است که بگویند همه چیز دورغبافی یهودستیزانه بود. خودشان هم میدانند که هیچکس این فرافکنی را باور نمیکند ما قصدشان در چنین فقرههایی باوراندن چیزی به افکار عمومی دنیا نیست، بلکه گریختن از مقابل یک پرسش صریح است که پاسخ صریح میطلبد. عباراتی مثل پالیوود یا گزاوود مطابق با چنین نیازی خلق شدهاند؛ حتی اگر جلوی چشمشان کودکی را کشتی، توی همان چشمها زل بزن و بگو مطلقاً دروغ است و به من چنین اتهامی میزنی چون یهودستیز هستی. قتل محمد الدره مقابل دوربین تلویزیون فرانسه اتفاق افتاد. هیچ راهیث برای انکار آن وجود نداشت. نیروهای نظامی اسرائیل ابتدا مسئولیت تیراندازی را پذیرفتند و مدعی شدند که فلسطینیها از کودکان به عنوان سپر انسانی استفاده میکنند اما بعداً پذیرش مسئولیت را پس گرفتند و به همین استراتژی پالیوود روی آوردند؛ توی چشم همه مردم دنیا زل زدند و گفتند چیزی که با چشم خودتان درباره ما دیدید را گردن نمیگیریم.
کسی که این شیوه را صورتبندی و تئوریزه کرد، ریچارد لندز بود. قتل محمد الدره در سال ۲۰۰۰ میلادی اتفاق افتاد و ریچارد لندز این ترم را به طور جامع در ۲۰۰۵ میلادی ارائه کرد. لندز حتی صحت این فیلم را زیر سوال میبرد و اینکه آیا الدره اصلاً کشته شده است یا خیر را محل تردید قرار میدهد و سفسطههایی میبافد که کل این حادثه توسط فلسطینیها صحنهسازی شده است. این در حالیست که هم ریچارد لندز، هم نظامیان و شهروندان رژیم صهیونیستی و هم باقی مردم دنیا همه میدانند که قضیه کاملا واقعی است اما از آنجایی که اسرائیل نمیخواهد از این اقدامات دست بردارد و از سوی دیگر نمیتواند جنایت بودنشان را انکار کند، نیاز به یک پاسخ سرپایی دارد که آنها را از مقابل دوربینها فراری بدهد. ریچارد لندز کسی بود که برای این موقعیت یک پروتکل رسمی پدید آورد؛ یک وقاحت قانونی برای عبور از پاسخگویی نسبت به جنایات غیرقانونی.
نویسنده: میلاد جلیلزاده
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا