اقدام سه کشور اروپایی در کلید زدن مکانیسم ماشه، بار دیگر توافق هستهای ایران موسوم به برجام را در کانون توجه افکار عمومی قرار داده است. منتقدان دولت حسن روحانی، این اقدام را نتیجه مستقیم ضعفهای ساختاری توافق و خوشبینی غیرواقعبینانه تیم مذاکرهکننده میدانند. مفاد بند اسنپبک، بهگونهای تنظیم شده که امکان بازگرداندن تحریمها بدون اجماع و حتی بدون اثبات حقوقی فراهم شده است. اکنون، با آغاز رسمی این فرآیند، بسیاری خواستار پاسخگویی بانیان برجام و بازنگری در شیوه تعامل با غرب شدهاند.
به گزارش سرمایه فردا،با آغاز رسمی فرآیند فعالسازی مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپایی، برجام وارد مرحلهای شده که بسیاری آن را پایان عملی توافق هستهای میدانند. این تحول، نهتنها پیامدهای حقوقی و سیاسی گستردهای برای ایران دارد، بلکه بهطور ملموسی حقانیت دیدگاه منتقدان برجام را اثبات کرده است؛ دیدگاهی که از ابتدا نسبت به خوشبینی بیپایه دولت حسن روحانی در قبال غرب هشدار میداد و خواستار اخذ تضمینهای محکم برای اجرای تعهدات طرف مقابل بود. اکنون، با بازگشت تحریمهای شورای امنیت، پرسشهای جدی درباره نحوه نگارش مفاد توافق و راهبرد مذاکره دولت وقت در محافل سیاسی و رسانهای مطرح شده است.
اقدام تروئیکای اروپایی برجام در کلید زدن فرایند فعالسازی مکانیسم ماشه؛ حقانیت مواضع و استدلالهای جامعه منتقدان برجام را به شکل ملموسی اثبات کرد. حالا کاملا ثابت شده است؛ آنچه منتقدان محتوای برجام میگفتند و نسبت به آن ابراز نگرانی میکردند؛ دقیق، واقعبینانه و کاملا هوشمندانه بود. و به همین دلیل اکنون که سرنوشت برجام کاملا مشخص شده و در پرده آخر، ۳ کشور اروپایی اقدام به فعالسازی مکانیسم ماشه کردهاند؛ فرصت غنیمتی است که بانیان برجام و در رأس آنها حسن روحانی مورد سرزنش و شماتت قرار بگیرد. فقره برجام به وضوح ثابت کرد همه انگارههای جریان غربگرا و شخص حسن روحانی درباره نحوه تعامل با غرب کاملا بی اعتبار بود و ایده تعامل مطلوب با غرب یک ایده سادهانگارانه و شکست خورده است.
بر همین اساس شاید زمان مناسبی باشد تا با استناد به برجام، به عنوان یک نمونه ملموس در جامعه، موجودیت این جریان و خسارتهای هنگفتی که در این سالها بر کشور تحمیل کردهاند؛ در پیشگاه مردم به محاکمه کشیده شود. با این حال اما منتقدین حسن روحانی نجابت به خرج دادند و با توجه به شرایط ویژه کشور و ضرورت پایبندی به همبستگی ملی و حفظ آن، از پیش کشیدن این موضوع اجتناب کردند. با این حال اما متاسفانه حسن روحانی به جای آنکه به خاطر وارد کردن این خسارات هنگفت به کشور، در پیشگاه مردم توبه و عذرخواهی کند و یا دستکم سکوت اختیار کند؛ طبق معمول و به واسطه خلقیات خاص خود، با وارونه نمایی واقعیات، ژست طلبکاری گرفته و طبق معمول مطالبی خلاف گفته و به منتقدان برجام که حالا حقانیت مواضع آنها برای همه مردم ثابت شده، تاخته است. روحانی در تازهترین موضعگیری خود، گفته است منتقدان برجام الان باید ساکت شوند!
در واقع آنچه اکنون خود او باید انجام بدهد را به منتقدان برجام نسبت داده است.
قبل از ورود به اظهارات حسن روحانی، باز هم ذکر این نکته لازم است که در شرایط فعلی، حفظ همبستگی و پرهیز از اختلافات و بگومگوهای داخلی یک الزام و ضرورت ملی و یک تکلیف انقلابی است. اما از آنجا که حسن روحانی با وارونه نمایی واقعیات، باز هم به دنبال طرح و تثبیت برخی انگارههای غلط درباره سیاستگذاریها و تصمیمگیری های کشور نسبت به مواجهه آمریکا و اروپا است؛ به نظر میرسد اکنون نه تنها سکوت در برابر این اظهارات نابجای او جایز نیست؛ بلکه حتی یک اجحاف به منافع ملی و از همه مهمتر امنیت ملی است.
همزمان با اقدام تروئیکای اروپایی برجام برای فعالسازی مکانیسم ماشه، در محافل دانشگاهی و رسانه ای، این بحث به صورت جدی مطرح شده است که چرا حسن روحانی و تیم مذاکرهکننده او، در هنگام نگارش مفاد برجام، چنین خطای مهلکی را مرتکب شدند و مفاد مربوط به بند اسنپبک به گونهای نوشته شده که زمینه سوءاستفاده ۳ کشور اروپایی برای بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت علیه ایران فراهم شده باشد.
مفاد بند اسنپبک در برجام به گونهای نوشته شده است؛ که طرفهای ایران یک مسیر هموار را برای فعالسازی تحریمهای شورای امنیت علیه ایران دارند. ساز و کار تعیین شده، فعالسازی مکانیسم ماشه، نه نیازمند اثبات حقوقی و قانونی است و نه مشروط به اجماع!هر طرفی میتواند صرفا با اقامه یک ادعا، ولو غیر حقوقی، فرآیند فعالسازی مکانیسم ماشه و بازاعمال تحریمهای شورای امنیت علیه ایران را اجرا کند. یکی دیگر از نکات قابل تامل درباره فعالسازی مکانیسم ماشه؛ نحوه طرح آن در شورای امنیت است. قاعدتا باید دستورکار شورای امنیت، منطبق بر درخواست طرف مدعی یعنی «لغو تعلیق تحریمهای شورای امنیت» تنظیم شود. اما در اسنپبک، دستورکار فعالسازی مکانیسم ماشه؛ «ادامه تعلیق تحریمهای شورای امنیت» است. یعنی در اینجا نیز طرف آمریکایی و اروپایی پیشبینی کرده بودند کشورهایی مانند چین و روسیه که اعضای دایم شورای امنیت هستند؛ نتوانند ممانعتی بر سر راه بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت علیه ایران ایجاد کنند.
به همین دلیل، موافقت ایران با مفاد مربوط به مکانیسم ماشه در برجام، از آن معماهایی است که همچنان حل نشده باقی مانده است. برخی صاحبنظران معتقدند دلیل موافقت تیم مذاکره کننده دولت حسن روحانی به این مفاد که یک مورد استثناء در تاریخ توافقنامهها و معاهدههای مهم تاریخ دنیا است؛ سیاست این دولت درباره توافق هستهای است. دولت روحانی در میانه مذاکرات هستهای با ۱+۵ این گزاره را مطرح کرد که انجام هر توافقی بهتر از عدم توافق است.
به عبارتی، حسن روحانی به دنبال حصول یک توافق به هر قیمتی بود. همان زمان، منتقدان شیوه مذاکره دولت روحانی، بارها نسبت به تبعات این نگرش و هزینههای آن برای کشور هشدار دادند چراکه اتخاذ چنین راهبردی، باعث ارجحیت یافتن منافع فردی و جناحی بر منافع ملی میشود. و توافق حاصل از این راهبرد، منجر به تامین منافع ملی و مطالبه اصلی ایران از توافق، یعنی لغو تحریمها، نمیشود. منتقدان حتی بارها از ظریف خواستند در مذاکرات با ۱+۵ منافع فردی و جناحی را کنار گذاشته و به عنوان وزیر خارجه ایران، رفتار و عملکردی ملی داشته باشد. این انتقاد از ظریف، بخصوص زمانی برجسته شد که او در مواجهه با غربیها، دائما منافع جناحی و حزبی را مطرح میکرد و به آمریکاییها گوشزد میکرد حصول توافق، به سود جریانهای غربگرا در ایران است. به همین خاطر، این احتمال وجود دارد که سهلانگاری در قبال مفاد بند مربوط به اسنپبک در برجام، ناشی از چنین راهبردی بوده باشد.
قاعدتا ذیل چنین سیاستی است که در مذاکرات منتهی به برجام، نسبت به موارد اختلافی با غرب، یک نگاه مسامحهگرایانه ایجاد میشود. وگرنه قطعا در صورتی که دولت روحانی منافع ملی را بر منافع فردی و جناحی ارجح میدانست؛ مفاد مربوط به اسنپبک نباید اینگونه نوشته میشد.
به هر حال، اکنون که تروییکای اروپایی با ارسال نامه به شورای امنیت، فرایند فعالسازی مکانیسم ماشه را آغاز کرده است؛ این موضوع بیشتر از هر زمانی در محافل سیاسی، دانشگاهی و رسانه ای کشور مطرح شده است.
منتقدان شیوه مذاکره دولت حسن روحانی، اکنون این اقدام اروپا را غیر قانونی، غیر حقوقی و یک اقدام سیاسی غیر سازنده برای تشدید فشار بر ایران میدانند. با این حال اما اکنون بیشتر از هر زمانی، انتقادات به شیوه مذاکره دولت حسن روحانی موجهتر و معتبرتر شده است. در واقع اکنون افکار عمومی در ایران بیشتر از قبل متوجه شدهاند که آنچه منتقدان دولت روحانی درباره نحوه مذاکرات تیم حسن روحانی با ۱+۵ مطرح میکردند؛ متکی بر فهم واقعبینانه از مناسبات بینالمللی بویژه ماهیت تقابل آمریکا و اروپا با ایران بوده است. فقره برجام در ایران، تقابل ۲ نوع نگاه متفاوت نسبت به مذاکره و انجام هر نوع توافق و معاهده با غرب بود. یک طرف جریان غربگرا و حامیان دولت حسن روحانی بود که نظم حاکم بر دنیا و سازوکارهای بینالمللی را موجه و مواضع طرف غربی بویژه آمریکاییها برای پایبندی به مفاد هر نوع توافق را یک تضمین معتبر میدانستند. این افراد هر نوع بدبینی نسبت به آمریکاییها را سرزنش میکردند و منتقدان را با ادبیات توهینآمیز مانند «بیشناسنامه» سرکوب میکردند.
در طرف مقابل اما منتقدانی بودند که یک جامعه وسیع از دانشگاهیان، متخصصان، حوزویان و اهالی رسانه را تشکیل میدادند. منتقدان راهبرد دولت روحانی در مذاکرات و به طور کلی در مواجهه با غرب، معتقد بودند هر نوع مذاکره با طرف آمریکایی و اروپایی باید با بدبینی و بی اعتمادی نسبت به پایبندی آنها به تعهداتشان در توافقات همراه باشد. منتقدان، نظام حاکم بر دنیا را یک نظام غیرعادلانه و متکی بر زور میدانستند و معتقد بودند زمانی میتواند به مذاکره یا توافق با غرب امیدوار بود؛ که در مذاکرات از همه مولفههای قدرت استفاده کرده و بر اساس آن، از طرف مقابل تضامین محکم اخذ شود. ضمن اینکه توافق باید بهگونهای باشد که در صورت عدم پایبندی طرف مقابل نسبت به تعهداتاش در توافق، ایران بتواند بدون دادن هزینه، حقوق هستهای خود را اعاده کند.
یکی از مواردی که منتقدان برجام مطرح کردند؛ اخذ تضمینهای محکم برای پایبند ماندن طرف آمریکایی و تروئیکای اروپایی به مفاد برجام، بویژه در موضوع لغو تحریمها بود. به عنوان نمونه، آن زمان به آقای ظریف هشدار داده شد که فردی به نام ترامپ اکنون شانس زیادی برای خارج کردن آمریکا از برجام دارد و در شعارهای انتخاباتی خود، این موضوع را مطرح کرده است. لذا اخذ تضمینهای محکم برای جلوگیری از چنین اقدامی، شرط عقل است. با این حال اما متاسفانه نه تنها تضمینی برای این موضوع گرفته نشد؛ بلکه آقایان معتقد بودند امضای شخص جان کری در پای توافقنامه برجام، تضمین اجرای تعهدات طرف آمریکایی است. اما پس از امضای برجام، بدعهدی طرف آمریکایی بلافاصله آغاز شد. به اذعان خود حسن روحانی و محمدجواد ظریف، بدعهدی آمریکاییها از همان دوره اوباما شروع شد. ولیالله سیف، رییس کل بانک مرکزی ایران، پس از برجام در نظری صادقانه اعلام کرد آمریکاییها به تعهدات خود در حوزه بانکی عمل نکردند و دستاورد ایران از برجام در حوزه بانکی «تقریبا صفر» بوده است.
در همان ماههای ابتدایی برجام، بانکداران بزرگ اروپایی در جلسهای چند ساعته در لندن، از جان کری خواستند به آنها تضمین بدهد در صورت از سرگیری مراودات یا بانک مرکزی ایران، مشمول مجازات آمریکا نخواهند شد. درحالیکه در مفاد برجام، ازسرگیری همکاری بانکی میان ایران و بانکهای معتبر جهانی تصریح شده بود؛ اما جان کری در آن جلسه حاضر نشد به بانکداران بزرگ دنیا تضمین بدهد که در صورت اجرای مفاد برجام توسط آنها، واشنگتن آنها را مجازات نخواهد کرد. مواردی از این دست بسیار است. به عبارتی نقض برجام در همان هفتهها و ماههای نخستین پس از امضای این توافق در دولت اوباما شروع شد. موضوعی که نشان داد استدلالهای منتقدان مبنی بر گرفتن تضمینهای محکم برای اجرای تکالیف آمریکا کاملا درست بود.
اقدام ترامپ در خارج کردن آمریکا از برجام نیز تیر خلاصی بود به جریان غربگرایی که نسبت به آمریکا و سازوکارهای بینالمللی خوشبین بودند. از همه مهمتر، این خروج برای آمریکاییها تقریبا بدون هزینه بود. این موضوع نیز سهلانگاری و اشتباه تیم مذاکره کننده حسن روحانی را به وضوح نشان داد. بنابراین؛ هم در دولت اوباما و پس از آن در دولت ترامپ؛ روشن شد که اساسا دولت آمریکا فاقد اعتبار لازم برای هر نوع توافق است. و این واقعیت دقیقا همان چیزی بود که منتقدان بارها و بارها در نوشتهها و اظهارنظرهای خود بر آن تاکید میکردند و متاسفانه هر بار با توهینهای حسن روحانی مواجه شدند.
یکی دیگر از موارد و مصادیق درستی نظرات منتقدان و اشتباه حسن روحانی، مربوط به اقدام ایران پس از خروج آمریکا از برجام بود. منتقدان تاکید میکردند وفق مفاد برجام، به خاطر خروج آمریکا از این توافق، ایران باید فورا تعهدات خود را کاهش دهد. حسن روحانی اما در جواب مدعی بود آمریکا طرف مزاحم برجام بود و میتوان برجام را با ۳ کشور اروپایی ادامه داد. منتقدان بارها تاکید کردند که واقعیات نظام بینالملل نشان میدهد اروپاییها فاقد قدرت و اعتبار لازم برای اجرای برجام به صورت مستقل از آمریکا هستند و نباید کشور را معطل اروپاییها گذاشت. این بار روحانی ایده اینتکس را مطرح کرد و مدعی شد اروپاییها از طریق این سازوکار، تعهدات خود را در برجام انجام میدهند. روحانی نزدیک به ۲ سال کشور را معطل اجرای تعهدات برجامی اروپاییها کرد و سرانجام پس از نزدیک به ۲ سال اروپاییها رسماً اعلام کردند سازوکار اینستکس شکست خورده است. آنها رسما از اجرای تعهدات خود در برجام سر باز زدند. این نیز یکی دیگر از مصادیقی بود که درستی استدلالهای منتقدان و خطای راهبردی روحانی را ثابت کرد.
ماجرای مکانیسم ماشه نیز یکی دیگر از همین مصادیق بود. منتقدان بارها هشدار دادند که مفاد بند اسنپبک به گونه ای است که ۳ کشور اروپایی میتوانند به صورت غیر قانونی اقدام به فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت کنند.
واکنش دولت حسن روحانی به این موضوع نیز قابل تامل و عبرتآموز است. محمدجواد ظریف که اوایل مدعی بود اسم ماشه و یا اسنپبک در برجام وجود ندارد؛ چندی بعد گفت که امکان فعالسازی مکانیسم ماشه وجود ندارد. ظریف در اینباره اظهارداشت: «مکانیسم ماشه قابل عملیاتی شدن نیست. برجام یک سازوکاری دارد و آن سازوکار این است که مانع نقص برجام شود. خب برجام نقص شده است و ایران آن سازوکار را عملیاتی کرده است.»
در واقع ظریف تصور میکرد آنچه ایران پس از خروج آمریکا از برجام انجام داده و برخی تعهدات خود را کاهش داده، به منزله استفاده از این سازوکار است و دیگر امکان فعال شدن مکانیسم ماشه وجود ندارد.
در مقابل، اما منتقدان بارها با اشاره به بندهای ۳۶ و ۳۷ برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، هشدار دادند اروپاییها امکان سوءاستفاده از این بندها برای فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت علیه ایران را دارند. این هشدارهای هرگز شنیده نشد. دولت روحانی و به صورت مشخص، شخص روحانی به جای تامل و تدبیر در این هشدارها، همواره علیه منتقدان ادبیاتی تند، اهانتآمیز و غیر اخلاقی بکار میبست. حتی اکنون که ۳ کشور انگلیس، فرانسه و آلمان فرایند فعالسازی مکانیسم ماشه را آغاز کردهاند و همه چیز واضح و شفاف شده است؛ حسن روحانی به جای پذیرش اشتباهات خود در برجام، باز هم به منتقدانی که هوشمندی، هوشیاری و درستی استدلالهایشان کاملا ثابت شده؛ تاخته و گفته با فعالسازی مکانیسم ماشه آنها باید ساکت شوند!
این وارونه نمایی عجیب درحالی است که واقعیات مربوط به برجام برای افکار عمومی کاملا آشکار شده است.
حسن روحانی بلافاصله پس از امضای برجام، در سخنانی که اکنون به عنوان یک گزاره عبرتآموز درباره اعتماد به غرب، دست به دست میشود؛ مدعی شده بود که از روز اجرای برجام همه تحریمهای ایران نه تعلیق، بلکه لغو خواهند شد.
روحانی در اینباره گفت: «امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم که طبق توافق برجام، در روز اجرای توافق تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی هم بهصورتی که در قطعنامه بوده، لغو خواهد شد. تمام تحریمهای اقتصادی شامل مالی، بانکی، بیمه، حملونقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها بالمره (یکباره) لغو خواهد شد و نه تعلیق.»
روحانی با این ادعای درشت مدعی بود که مسئله تحریمها را حل کرده بود. اما واقعیت دقیقا خلاف این بود. آنها هیچگاه مسئله و هدف اصلی ایران از مذاکرات هستهای و برجام، یعنی لغو تحریمها را حل نکردند.
همانگونه که پیشتر گفته شد؛ در این میان یک سوال جدی مطرح است. چرا روحانی و ظریف هیچگاه انتقادات درستی که مبتنی بر واقعبینی و شناخت مناسبات حاکم بر نظام آمریکایی و سازوکار این نظم بود را نشنیدند؟
آیا همانگونه که گفته شد؛ هدف آنها چیزی غیر از مطالبه اصلی مردم، یعنی لغو تحریمها بود؟
پاسخ درست به این سوال؛ پشتپرده مواضع فعلی حسن روحانی را آشکار میکند.
به هر حال، اکنون آنچه واضح و غیر قابل انکار است؛ شکست برجام، بیاعتبار و باطل شدن ایده تعامل با آمریکا و اشتباهات هزینهساز جریان غربگرا برای کشور است.
در شرایط فعلی، قطعا تکرار این ایده و اعتماد به آن، یک اشتباه مجدد و افتادن در یک دور باطل و بی فایده و البته پر هزینه برای کشور است.
در روزهایی که کشور مشغول رایزنیهای دیپلماتیک برای مقابله با فعالسازی مکانیسم ماشه است؛ مسببان وضعیت موجود باید ساکت شوند. البته این سوال نیز جای بحث دارد که با این قبیل افراد که با تصمیمات و اقدامات خود هزینههای هنگفت به کشور تحمیل کردند و اکنون طلبکارانه منتقدان را مورد طعن و توهین قرار میدهند و مجددا تلاش میکنند ایده های بی اعتبار و منبطل خود را به کشور تحمیل کنند؛ چه باید کرد؟ آیا صرفا بیاعتنایی به اظهاراتشان یا شماتت آنها کافی است؟
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا