خاورمیانه در آستانه بازآرایی ژئوپلیتیک

خاورمیانه در آستانه بازآرایی ژئوپلیتیک

حمله ناکام اسرائیل به قطر و تلاش نافرجام برای ترور مقامات حماس، نه‌تنها موقعیت سیاسی بنیامین نتانیاهو را متزلزل کرده، بلکه موجب همگرایی بی‌سابقه کشورهای مسلمان منطقه علیه تل‌آویو شده است. در این میان، سکوت راهبردی ایران و تغییر نگاه کشورهای عربی به توان بازدارندگی تهران، نشانه‌ای از آغاز یک بازآرایی ژئوپلیتیک در خاورمیانه است؛ بازآرایی‌ای که می‌تواند به پایان دوران نتانیاهو و آغاز فصل جدیدی در موازنه قدرت منطقه‌ای منجر شود.

به گزارش سرمایه فردا، تحولات منطقه‌ای با سرعت و شدت غیرمنتظره‌ای رخ داده‌اند؛ از حمله اسرائیل به قطر و تلاش برای ترور مقامات حماس گرفته تا تحرکات نظامی روسیه در لهستان. این رویدادها نه‌تنها معادلات امنیتی را دگرگون کرده‌اند، بلکه موقعیت سیاسی بنیامین نتانیاهو را نیز به‌شدت متزلزل ساخته‌اند.

حمله اسرائیل به قطر، که به‌ظاهر با هدف حذف چهره‌های کلیدی حماس انجام شد، نه‌تنها به اهداف خود نرسید، بلکه موجی از محکومیت منطقه‌ای و بین‌المللی را به دنبال داشت. کشورهای عربی، از جمله ترکیه، عربستان و حتی متحدان سنتی اسرائیل مانند آمریکا، نتوانستند از این اقدام دفاع کنند. این حمله، برخلاف تصور نتانیاهو، قطر را به‌عنوان کشوری منزوی هدف نگرفت، بلکه به‌دلیل روابط گسترده‌اش با غرب و جایگاهش در خلیج فارس، واکنش‌های گسترده‌ای را برانگیخت و موجب هم‌راستایی مواضع کشورهای منطقه با جمهوری اسلامی ایران شد.

در این میان، نتانیاهو با بحرانی چندلایه مواجه است: از یک‌سو، ناکامی در تحقق اهداف نظامی و امنیتی، و از سوی دیگر، فشارهای داخلی از سوی اپوزیسیون و نهادهای امنیتی اسرائیل. گزارش‌هایی منتشر شده که نشان می‌دهد موساد، نه نتانیاهو، تصمیم‌گیر اصلی در حملات اخیر بوده و نخست‌وزیر اسرائیل در لحظات حساس، فاقد جسارت لازم برای تصمیم‌گیری بوده است. این ضعف رهبری، اسرائیل را از فرصت بهره‌برداری سیاسی از حمله ۷ اکتبر محروم کرده و به‌جای تثبیت موقعیت، آن را به کشوری منزوی و تحت تحریم بدل ساخته است.

 

دام تحریکات اسرائیل

در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ راهبرد سکوت و ثبات، تلاش کرده از افتادن در دام تحریکات اسرائیل پرهیز کند. توافق اخیر ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مصر، که جزئیات آن هنوز منتشر نشده، به‌نظر می‌رسد تلاشی برای خنثی‌سازی نقشه اسرائیل در بازگرداندن قطعنامه‌های شورای امنیت و قرار دادن ایران ذیل فصل هفت باشد. این رویکرد، اگر با حفظ انسجام منطقه‌ای و پرهیز از واکنش‌های شتاب‌زده همراه شود، می‌تواند به عبور ایران از یک دوره پرریسک منجر شود.

از سوی دیگر، حمله اسرائیل به قطر، با عبور از آسمان عربستان و سکوت سامانه‌های پدافندی این کشور، زنگ خطر جدیدی را برای کشورهای عربی به صدا درآورده است. این اتفاق نشان داد که حتی با وجود خریدهای گسترده تسلیحاتی از غرب، در لحظه بحران، این کشورها فاقد توان دفاعی مؤثر هستند. همین امر موجب شده که نگاه به ایران، به‌عنوان تنها قدرت منطقه‌ای قادر به مقابله با اسرائیل، در میان افکار عمومی و نخبگان سیاسی منطقه تغییر کند.

در این فضای پرتنش، نتانیاهو تلاش دارد با اقدامات تحریک‌آمیز بیشتر—از ترور مستشاران ایرانی در لبنان گرفته تا حملات اطلاعاتی و خرابکاری—ایران را به واکنش وادارد تا بتواند با ایجاد یک بحران جدید، حیات سیاسی خود را تمدید کند. اما اگر ایران بتواند از این دام عبور کند و پاس گل مورد انتظار نتانیاهو را ندهد، احتمال تغییر در سطح حاکمیت سیاسی اسرائیل بسیار بالا خواهد بود؛ تغییری که نه‌تنها بی‌سروصدا نخواهد بود، بلکه می‌تواند به بازآرایی سیاست‌های منطقه‌ای منجر شود.

در نهایت، فضای فعلی منطقه شبیه به دقایق پایانی یک مسابقه فوتبال است؛ جایی که مهاجم در موقعیت تک‌به‌تک با دروازه‌بان قرار گرفته و سرنوشت بازی در گرو تصمیمی است که در لحظه گرفته می‌شود. ایران، اگر بتواند این لحظه را با تدبیر پشت سر بگذارد، نه‌تنها از یک بحران عبور خواهد کرد، بلکه ممکن است وارد دوره‌ای از بازسازی موقعیت منطقه‌ای خود شود. اما اگر در دام تحریکات اسرائیل بیفتد، بازی ممکن است به وقت اضافه‌ای پرهزینه کشیده شود.

روزهای آینده، روزهایی پرهیاهو خواهند بود؛ از موضع‌گیری‌های سیاسی و امنیتی گرفته تا تحرکات دیپلماتیک و اطلاعاتی. در این میان، سکوت ایران نه نشانه ضعف، بلکه بخشی از یک راهبرد برای عبور از طوفان است. باید دید که این راهبرد تا کجا دوام می‌آورد و آیا نتانیاهو موفق خواهد شد آخرین برگ‌های خود را بازی کند یا نه.

از حمله به قطر تا بازآرایی ژئوپلیتیک منطقه

حمله اسرائیل به قطر، اگرچه از نظر نظامی ناکام ماند، اما از نظر سیاسی و ژئوپلیتیکی پیامدهایی فراتر از انتظار داشت. این اقدام، نه‌تنها نتوانست مقامات حماس را هدف قرار دهد، بلکه موجب شکل‌گیری یک موج همگرایی در مواضع کشورهای مسلمان منطقه شد؛ موجی که در آن، حتی دولت‌هایی با روابط سرد یا محتاطانه با ایران، در محکومیت حمله اسرائیل هم‌صدا شدند. این همگرایی، بیش از آنکه ناشی از حمایت از ایران باشد، حاصل نگرانی مشترک از بی‌ثباتی منطقه‌ای و تهدیدات فزاینده اسرائیل است.

در این میان، سکوت راهبردی جمهوری اسلامی ایران، برخلاف انتظار برخی ناظران، به‌عنوان یک ابزار دیپلماتیک عمل کرده است. ایران با پرهیز از واکنش‌های شتاب‌زده، نه‌تنها از افتادن در دام تحریکات اسرائیل جلوگیری کرده، بلکه توانسته فضای سیاسی منطقه را به نفع خود تغییر دهد. توافق اخیر با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مصر، که جزئیات آن هنوز منتشر نشده، نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است: تلاشی برای خنثی‌سازی سناریوی اسرائیل در بازگرداندن قطعنامه‌های شورای امنیت و قرار دادن ایران ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل.

در سطح داخلی اسرائیل، فشارها بر نتانیاهو به‌شدت افزایش یافته است. اختلافات میان موساد و دفتر نخست‌وزیری، و افشای نقش موساد در تصمیم‌گیری‌های امنیتی اخیر، نشان‌دهنده تضعیف موقعیت رهبری نتانیاهو است. اپوزیسیون سیاسی نیز با شدت بیشتری او را متهم می‌کند که فرصت بهره‌برداری از حمله ۷ اکتبر را از دست داده و اسرائیل را به کشوری منزوی و تحت تحریم بدل کرده است. حتی متحدان سنتی مانند آمریکا، در فضای فعلی، ترجیح داده‌اند در سکوت باقی بمانند و از حمایت علنی خودداری کنند.

در چنین فضایی، کشورهای عربی نیز با واقعیتی جدید مواجه شده‌اند: سامانه‌های پدافندی خریداری‌شده از غرب، در لحظه بحران، هیچ واکنشی به عبور جنگنده‌های اسرائیلی از آسمان‌شان نشان نداده‌اند. این بی‌عملی، زنگ خطر بزرگی برای امنیت ملی آن‌هاست و موجب شده نگاه به ایران، به‌عنوان تنها قدرت منطقه‌ای با توان بازدارندگی واقعی، تغییر کند. این تغییر نگاه، هرچند تاکتیکی و موقت باشد، می‌تواند در کوتاه‌مدت به همگرایی‌های سیاسی و امنیتی جدیدی منجر شود.

در نهایت، فضای فعلی منطقه شبیه به یک بازی شطرنج در مراحل پایانی است؛ جایی که هر حرکت اشتباه می‌تواند به مات شدن طرف مقابل منجر شود. نتانیاهو، با مجموعه‌ای از اقدامات تحریک‌آمیز—از ترور مستشاران ایرانی در لبنان گرفته تا حملات اطلاعاتی—در تلاش است تا ایران را به واکنش وادارد و با ایجاد یک بحران جدید، حیات سیاسی خود را تمدید کند. اما اگر ایران بتواند این لحظات حساس را با تدبیر پشت سر بگذارد، نه‌تنها از یک دام امنیتی عبور خواهد کرد، بلکه ممکن است شاهد تغییرات بنیادین در ساختار قدرت اسرائیل باشیم.

این تغییر، اگر رخ دهد، نه‌تنها در سطح داخلی اسرائیل، بلکه در موازنه منطقه‌ای نیز اثرگذار خواهد بود. اسرائیل، برای بازسازی موقعیت خود، نیازمند یک دوره آرامش و بازنگری است؛ دوره‌ای که می‌تواند فرصتی برای ایران باشد تا از فشارهای دو سال گذشته عبور کند و موقعیت منطقه‌ای خود را تثبیت نماید. اما این سناریو، همچنان در حال شکل‌گیری است و پاسخ نهایی آن، در روزها و هفته‌های آینده روشن خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید