حملات اخیر اسرائیل به سوریه فراتر از بهانههای ظاهری مانند درگیریهای سویداء یا حفظ امنیت مرزها است و بیشتر با هدف دسترسی به مناطق نفتخیز سوریه و اتصال به کردستان عراق و محاصره ایران است.
به گزارش سرمایه فردا، در روزهای اخیر، رژیم صهیونیستی بار دیگر با حملات سنگین و گسترده به خاک سوریه، توجه تحلیلگران و ناظران بینالمللی را به خود جلب کرده است. در کمال ناباوری بسیاری از کارشناسان، این حملات حتی پس از سقوط بشار اسد و به قدرت رسیدن احمد الشرع معروف به ابومحمد جولانی، که عملا دست نشانده آمریکا و رژیم صهیونیستی و در اول صف پیمان خبیثانه عادی سازی روابط با کشورهای اسلامی قرار گرفته بود ، رخ داده است. این رژیم نهتنها به حملات موشکی خود علیه اهداف استراتژیک، از جمله وزارت دفاع سوریه، ادامه داده، بلکه در اقدامی بیسابقه، جولانی را نیز به ترور تهدید کرده است. این اقدامات نشاندهنده عمق پیچیدگیهای موجود در سیاستهای رژیم صهیونیستی در قبال سوریه و اهداف پنهان آن در منطقه است.
بهانه ظاهری این حملات، تنشهای اخیر در استان سویداء، واقع در جنوب سوریه و نزدیک به مرزهای سرزمینهای اشغالی فلسطین، عنوان شده است. دروزیهای ساکن این منطقه حاضر به تمکین در برابر دولت خودخوانده جولانی نشدهاند. در پاسخ، نیروهای تحت امر جولانی به همراه عشایر وابسته به او به سویداء حمله کردهاند تا این گروه قومی را به تسلیم وادار کنند. این درگیریها به رژیم صهیونیستی بهانهای داده تا با ادعای حفظ امنیت مرزهای خود و کمک به دروزی ها، حملات گستردهای را علیه سوریه ترتیب دهد. اما آیا این بهانه، حقیقت ماجرا را بازگو میکند؟
واقعیت این است که این حملات و تهدیدات علیه جولانی، نشاندهنده وجود مسألهای عمیقتر و اولویتدارتر برای رژیم صهیونیستی است. به نظر میرسد که برای این رژیم، حضور یا عدم حضور جولانی در قدرت، اولویت اصلی نیست، بلکه هدف اصلی، تأمین منافع راهبردی و بلندمدت آن در منطقه است. رژیم صهیونیستی نشان داده که حاضر است حتی متحدان خود، از جمله جولانی، را قربانی کند، اگر کوچکترین مانعی بر سر راه اهداف کلانش قرار گیرد. این رویکرد، سؤالات مهمی را درباره ماهیت این اهداف و دلایل واقعی پشت پرده این حملات مطرح میکند.
در این گزارش، قصد داریم این مسأله را از زاویهای متفاوت، یعنی دیدگاه اقتصادی-راهبردی، مورد تحلیل قرار دهیم. آیا حملات اخیر رژیم صهیونیستی به سوریه صرفاً یک اقدام نظامی یا سیاسی است، یا ریشه در منافع اقتصادی و تلاش برای تسلط بر منابع و مسیرهای استراتژیک منطقه دارد؟ در ادامه، با بررسی ابعاد اقتصادی این بحران، به دنبال پاسخ به این پرسشها خواهیم بود و نشان خواهیم داد که چگونه منافع اقتصادی میتواند بهعنوان یکی از محرکهای اصلی این اقدامات خصمانه عمل کند.
فراتر از بهانههای ظاهری مانند درگیریهای سویداء یا حفظ امنیت مرزها، رژیم صهیونیستی در حال پیگیری یک مگاپروژه بزرگ و چندوجهی است که میتوان آن را در دو محور اصلی خلاصه کرد. این پروژه نهتنها آینده سوریه، بلکه کل معادلات ژئوپلیتیکی منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد.
رژیم صهیونیستی در پس اقدامات نظامی و تهدیدات خود، دو هدف راهبردی را دنبال میکند که هر یک به نوبه خود، بخشی از یک پازل بزرگتر هستند:
این پروژه کلان که به نام کریدور داود شناخته میشود، از دیرباز در دکترین راهبردی صهیونیستها جایگاه ویژهای داشته است. این کریدور، تنها یک مسیر جغرافیایی نیست، بلکه یک پروژه چندوجهی با ابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و راهبردی است که میتواند رژیم صهیونیستی را به یک قدرت مخرب در منطقه تبدیل کند. ایده ایجاد این کریدور، ریشه در آرمانهای خبیثانه صهیونیسم دارد که از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی، به دنبال گسترش نفوذ خود فراتر از مرزهای سرزمینهای اشغالی بوده است. کریدور داود، بهعنوان یک محور ارتباطی از سرزمینهای اشغالی تا کردستان عراق، میتواند نقش یک شاهراه استراتژیک را ایفا کند که نهتنها تسلط این رژیم بر منطقه را تضمین میکند، بلکه معادلات قدرت را به نفع آن تغییر میدهد.
کریدور داود از جنبههای مختلف، یک پروژه جامع برای صهیونیستها و بسیار مخرب برای کشورهای منطقه است که میتواند تأثیرات عمیقی بر منطقه بگذارد. این ابعاد به شرح زیر قابل بررسی هستند:
– بعد سیاسی و امنیتی: از منظر سیاسی و امنیتی، ایجاد این کریدور به معنای تسلط رژیم صهیونیستی بر بخشهای وسیعی از خاک سوریه و عراق است. این امر، دولتهای مرکزی این دو کشور را که از بازیگران مهم محور مقاومت در منطقه به شمار میروند، به شدت تضعیف کرده و عملاً آنها را تحت سیطره سیاسی و امنیتی این رژیم قرار میدهد. حضور مستقیم یا غیرمستقیم رژیم صهیونیستی در این مسیر، توانایی سوریه و عراق برای کنترل سرزمین خود را کاهش میدهد و میتواند زمینهساز تجزیه یا بیثباتی بیشتر این کشورها شود. علاوه بر این، این کریدور میتواند بهعنوان یک پایگاه امنیتی برای نظارت بر فعالیتهای نیروهای مقاومت و همچنین ایران عمل کند و تهدیدات علیه اقدامات خبیثانه رژیم صهیونیستی را پیش از وقوع خنثی کند.
– بعد اقتصادی: از منظر اقتصادی، کریدور داود دسترسی رژیم صهیونیستی به منابع نفتی سوریه در استانهای حسکه و دیرالزور و حتی منابع غنی کردستان عراق را تضمین میکند که میتواند رژیم صهیونیستی را به یک بازیگر کلیدی در بازار انرژی منطقه تبدیل میکند علاوه بر این، این کریدور امکان ترانزیت کالا و انرژی از سرزمینهای اشغالی به بازارهای شرقی و برعکس را فراهم میکند و بهعنوان یک مسیر تجاری، جایگاه اقتصادی این رژیم را ارتقا میدهد.
– بعد راهبردی: از منظر راهبردی، کریدور داود بهعنوان یک اهرم فشار قدرتمند بر کشورهای منطقه، بهویژه ایران و ترکیه، عمل میکند. برای ایران، حضور رژیم صهیونیستی در پشت مرزهای غربیاش، یک تهدید جدی امنیتی و راهبردی است که میتواند توانایی ایران برای حمایت از متحدانش در منطقه، از جمله حزبالله لبنان و گروههای مقاومت در سوریه، را مختل کند. این کریدور، همچنین میتواند مسیرهای لجستیکی و ارتباطی ایران با محور مقاومت را قطع کند و فشارهای امنیتی و نظامی بر ایران را افزایش دهد. برای ترکیه نیز، این کریدور میتواند بهعنوان یک ابزار فشار عمل کند، زیرا مسیرهای تجاری و امنیتی این کشور در شمال سوریه و عراق را تحت تأثیر قرار میدهد و نفوذ ترکیه در این مناطق را به چالش میکشد.
حملات اخیر رژیم صهیونیستی به سوریه، از جمله هدف قرار دادن وزارت دفاع این کشور و تهدید جولانی به ترور، در واقع بخشی از تلاشهای این رژیم برای هموار کردن مسیر تحقق کریدور داود است. بیثباتسازی سوریه از طریق حملات نظامی، تضعیف دولت مرکزی (چه اسد باشد و چه جولانی)، جداسازی محور قنیطره-درعا-سویدا از کنترل دولت مرکزی سوریه و ایجاد هرجومرج در این کشور، زمینه را برای نفوذ بیشتر رژیم صهیونیستی به مناطق شرقی و شمالی سوریه فراهم میکند. تهدید جولانی نیز نشان میدهد که رژیم صهیونیستی حاضر است حتی متحدان خود را قربانی کند، اگر کوچکترین مانعی بر سر راه این مگاپروژه ایجاد کنند.
با وجود جاهطلبیهای رژیم صهیونیستی، تحقق کریدور داود با چالشهای جدی مواجه است. حضور قدرتهای منطقهای مانند ایران و روسیه در سوریه، مقاومت نیروهای محلی و گروههای مقاومت، و همچنین پیچیدگیهای روابط با آمریکا و ترکیه، میتوانند موانع بزرگی بر سر راه این پروژه ایجاد کنند. علاوه بر این، هرگونه تلاش برای تسلط بر مناطق نفتخیز سوریه و اتصال به کردستان عراق، میتواند واکنشهای شدیدی از سوی کشورهای منطقه و جامعه بینالمللی به دنبال داشته باشد و هزینههای سیاسی و نظامی سنگینی را به این رژیم تحمیل کند. اما در کنار همه این موارد مهمترین مانع بر سر راه این پروژه خبیثانه رژیم صهیونیستی گروه های مقاومت در سوریه هستند که به تعبیر رهبر حکیم انقلاب از آنان به عنوان جوانان غیور سوری نام برده شده است، این گروه های مقاومت میتوانند مانند الگوی حزب الله در لبنان عملا هرگونه توسعه طلبی رژیم صهیونیستی را آنقدر پرهزینه کنند که اساسا در نطفه خفه شود.
حملات اخیر رژیم صهیونیستی به سوریه، تنها بخشی از یک پروژه کلان و بلندمدت به نام کریدور داود است که ابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و راهبردی را در بر میگیرد. این کریدور، با هدف دسترسی به منابع نفتی سوریه و اتصال به کردستان عراق، نهتنها تسلط رژیم صهیونیستی بر منطقه را تقویت میکند، بلکه بهعنوان یک اهرم فشار بر کشورهای همسایه، بهویژه ایران و ترکیه، عمل میکند. از منظر اقتصادی، این پروژه میتواند میلیاردها دلار درآمد برای این رژیم به همراه داشته باشد و جایگاه آن را در بازار انرژی منطقه تثبیت کند. با این حال، تحقق این آمال دیرینه صهیونیستها با موانع و چالشهای جدی مواجه است و آینده این پروژه، به شدت تحت تأثیر تحولات منطقهای و واکنشهای بازیگران مختلف قرار خواهد گرفت. آنچه مسلم است، این است که رژیم صهیونیستی با تمام توان در پی تحقق این مگاپروژه است و حملات اخیر، تنها نوک کوه یخ از برنامههای کلان این رژیم در منطقه به شمار میرود و فارغ از آن است که چه کسی در سوریه حکومت کند چراکه صهیونیستها نشان دادند که حتی جولانی را هم که مهره دست نشانده خودشان بوده است، حاضرند در این راه سلاخی کنند ولی نقاط راهبردی مهم کریدور داود که نقطه شروع آن محور قنیطره-درعا-سویدا است و بعدها به التنف و دیروالزور و حسکه هم خواهد رسید، از زیر چتر یکپارچگی دولت مرکزی سوریه خارج شود.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا