جنگ امروز، صلح دیروز

جنگ امروز، صلح دیروز

پیشنهاد ایفای نقش هاشمی در پایان جنگ ایران و عراق توسط لاریجانی، در بحبوحه درگیری‌های کنونی با رژیم صهیونیستی و آمریکا، بر پایه قیاسی ساده‌انگارانه شکل گرفته است؛ قیاسی که تفاوت‌های بنیادین میان دو جنگ را نادیده می‌گیرد و راه‌حل‌های دیروز را نسخه امروز می‌داند. در حالی که جنگ کنونی با ماهیتی هیبریدی، بازیگرانی چندلایه و سازوکارهای پیچیده‌تری همراه است، راه صلح نه از مسیر پیام‌های سیاسی، بلکه از مسیر بازسازی بازدارندگی و تحمیل هزینه به دشمن می‌گذرد.

به گزارش سرمایه فردا، آقای کرباسچی در دیدار مدیران رسانه با آقای لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی، پیشنهاد کرده است که اقای لاریجانی نقش هاشمی در دوران پایان جنگ با رژیم صدام در سال‌های انتهایی دهه ۶۰ را بازی کند و سیاست صلح را در پیش بگیرد. این پیشنهاد مبتنی بر یک پیش فرض ساده‌انگاراه در تحلیل وضعیت است و آن اینکه می‌توان میان رویداد اخیر جنگ رژیم و امریکا علیه ایران و رویداد جنگ دهه ۶۰ خورشیدی سده‌ی قبل که رژیم بعث صدام علیه ایران آغاز کرد می توان رابطه «این همانی» بر قرار کرد.

حال سوال این است که آیا می‌توان جنگ اخیر رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران را با جنگ هشت‌ساله ایران و عراق «این‌همان» دانست؟ پاسخ کوتاه این است: خیر. قیاس ممکن است، اما در سطح «همانندی»، نه «این‌همانی».

جنگ امروز ایران با ائتلافی پیچیده از قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، در بستری چندقطبی و با ابزارهای نامتقارن، هیچ شباهتی به جنگ کلاسیک دهه شصت ندارد؛ نه در نوع درگیری، نه در ترکیب بازیگران، نه در سازوکار توقف، و نه در نقش آمریکا که این‌بار خود مستقیماً در میدان نبرد حضور دارد.

همانندی‌ها دو جنگ

هر دو جنگ با تجاوز آشکار دشمن خارجی آغاز شد و ایران شروع کننده جنگ نبود. در هر دو جنگ طرف آغاز کننده جنگ در هدف کلی مشترک بودند. ساقط کردن دولت در ایران در گام نخست و تجزیه ایران در گام ‌های بعدی هدف اصلی هر دو جنگ بود.
در هر دو جنگ دشمن در درک توان دفاعی ایران و همچنین در فهم هویت ملی ایرانیان در ایجاد انسجام و وحدت در برابر دشمن دچار اشتباه محاسباتی شدند. همین همانندی در اشتباه محاسباتی دشمن در فهم توان دفاعی و ملی ایرانیان را رهبر فرزانه انقلاب سه ماه پیش از آغاز جنگ مورد اشاره قرار می‌دهند. آنجا که در دیدار با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی می‌فرمایند: «آن متوهّمِ خیال‌باف اعلام کرد که ایران ضعیف شده؛‌ آینده نشان خواهد داد چه کسی ضعیف شده. صدّام هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده حمله را شروع کرد. ریگان هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده آن کمکهای آن‌چنانی را به رژیم صدّام انجام داد؛ آنها و ده‌ها متوهّم دیگر به درک واصل شدند و رژیم [جمهوری] اسلامی روزبه‌روز رشد پیدا کرد؛ من به شما عرض میکنم به فضل الهی این تجربه این بار هم تکرار خواهد شد.»

در هر دو جنگ دولت ایران  جنگ را به سرعت به امر ملی و دینی تبدیل کرد و دست به بسیج هویتی علیه دشمن زد. در هر دو صحنه، جنگ از نزاع سیاست خارجی فراتر رفت و به «آزمون هویت ملی» بدل شد.

 

تمایزهای دو جنگ

تفاوت‌های امروز با دهه شصت را نمی‌توان نادیده گرفت و همین تفاوت‌هاست که امکان هرگونه «این‌همانی» میان جنگ کنونی و جنگ هشت‌ساله را از میان می‌برد. نخست، در سطح نظام بین‌الملل باید گفت که دهه شصت در متن جنگ سرد می‌گذشت. فضایی دو قطبی که نهایتاً زمینه را برای اجماع شورای امنیت و صدور قطعنامه ۵۹۸ فراهم کرد و پایان جنگ را در چارچوبی نهادمند رقم زد. اما امروز جهان در نظمی چندقطبی و پر از رقابت قدرت‌های بزرگ قرار دارد. وضعیتی که اجازه تکرار آن الگو را نمی‌دهد و مسیرهای نهادمند حل‌وفصل را بسیار دشوارتر کرده است.

دوم، در حوزه بازیگران نیز تفاوت بنیادین وجود دارد. در جنگ عراق علیه ایران، طرف مستقیم ایران یک رژیم مشخص بود که با حمایت خارجی می‌جنگید؛ اما امروز ایران با اسرائیل و ائتلافی پیچیده از قدرت‌های غربی و منطقه‌ای درگیر است. این تفاوت در ترکیب بازیگران، شکل و ماهیت جنگ را به‌طور کامل دگرگون ساخته است.

در شرایطی که ایران هدف حمله مستقیم قرار گرفته، صرف ارسال پیام صلح نمی‌تواند مانع ادامه جنگ شود؛ بازسازی قدرت دفاعی و تحمیل هزینه به دشمن، تنها راهی است که می‌تواند تصمیم‌گیران جنگ را به عقب‌نشینی وادار کند. کسانی که در گذشته مسئول سیاست‌گذاری بودند، امروز باید پاسخ دهند که جز مذاکره، چه تدبیری برای بازدارندگی داشته‌اند.

سوم، نوع جنگ نیز تغییر کرده است. جنگ دهه شصت عمدتاً کلاسیک، متعارف و فرسایشی بود. جبهه‌ها روشن، اهداف سرزمینی ملموس و شیوه نبرد کلاسیک. در مقابل، جنگ کنونی ترکیبی است از حملات موشکی و پهپادی، نبردهای سایبری، درگیری‌های دریایی نامتقارن و کارزارهای اطلاعاتی و عملیات های روانی. به بیان دیگر، با نبردی چندبعدی و هیبریدی مواجهیم که قواعد متفاوتی دارد.

چهارم، سازوکار توقف درگیری‌ها نیز قابل مقایسه نیست. در دهه شصت یک قطعنامه الزام‌آور سازمان ملل آتش‌بس را تثبیت کرد، حال آنکه امروز توقف‌ها شکننده و بیشتر حاصل موازنه بازدارندگی و «تنظیم آتش» میان طرف‌هاست، نه نتیجه یک توافق نهادمند و الزام‌آور.

پنجم، نقش آمریکا نیز تغییر کرده است. در سال ۱۳۶۷ آمریکا با نیروی نیابتی دست چندم با ما می‌جنگید که البته در نهایت در خلیج فارس شلیک مستقیم به ایران از جمله یک هواپیمای مسافربری ایران را هم در دستور کار خود قرار داد. اما امروز نقش واشینگتن عمدتاً بسیار فعالانه تر است. او امروز تبدیل به یک طرف جنگ شده و با مهمترنی دارای خود در منطقه یعنی رژیم صهیونی به جنگ ایران امده است. این مهم در درک تفاوت بنیادین وضعیت بسیار تعیین کننده است.

و در نهایت، بستر داخلی ایران تفاوتی اساسی دارد. در دهه شصت نظام سیاسی ایران تازه‌تأسیس بود اما امروز ایران با دولتی تثبیت‌شده، ساختار امنیتی و نظامی نهادینه و ابزارهای متنوع قدرت نامتقارن مجهز شده است.

مجموعه این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که اگرچه مقایسه جنگ امروز با جنگ هشت‌ساله می‌تواند آموزنده باشد، اما قیاس «این‌همان» خطاست و تنها در سطح «همانندی» می‌توان به درس‌آموزی پرداخت.

راه حل چیست؟

در شرایط حاضر که دشمن دست به ماشه برده و جنگ را آغاز کرده است، راه صلح از مسیر بازسازی ابزار بازدارندگی می‌گذرد. وجود یک نفر با پیام صلح هیچ کمکی به پایان جنگ نمی‌کند کما اینکه بسیاری از سیاستمداران ایرانی در موقعیت ارسال پیام صلح هستند، کمااینکه ایران در پشت میز مذاکره صلح بود که با حمله همه جانبه دشمن مواجه شد. تصمیم به جنگ از سمت ایران گرفته نشده و تغییر در تصمیم دشمن به انصراف از ادامه جنگ به ابزارهای متنوعی بستگی دارد. مسئله این است که تصمیمگیر جنگ با ایران مشخصا ترامپ باید در زمین واقعیت درک کند که تصمیمش برای امریکا پر هزینه و بی‌فایده است. اینگونه می‌توان امنیت و آرامش را برای ایرانیان به ارمغان آورد. تحمیل این درک به معنای جنگ‌طلبی نیست بلکه راهی به سوی صلح است.

بازسازی بازدارندگی به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تامین صلح و امنیت برای ایرانیان در شرایط حاضر مستلزم توسعه قدرت دفاعی کشور بوده و هست. کاری که دولت مورد حمایت آقای کرباسچی و مرحوم هاشمی رفسنجانی در طول هشت سال ریاست جمهوری حسن روحانی در جهت تقویت آن هیچ گام موثر و تعیین کننده‌ای بر نداشت. آقای روحانی کرباسچی و دیگر همراهان مرحوم هاشمی رفسنجانی باید درک کنند که امروز در مقام پیشنهاد نیستند بلکه در مقام پاسخند و باید به افکار عمومی و نخبگان کشور توضیح دهند که جز مذاکره چه کارهای برای جلوگیری از تصمیم دشمن به جنگ انجام داده‌اند. باید توضیح دهند که نیروی هوافضای سپاه در دوران حکمرانی اعتدالیون، منابع تحقیق و توسعه توان موشکی ایران را چرا با فروش زمین‌های خود تامین می‌کرد؟ باید توضیح دهند که سهم این دارایی راهبردی ایرانیان یعنی موشک از بودجه به چه میزان بوده است؟

دیدگاهتان را بنویسید