دیپلماسی ایران و لبنان در سایه فشار

دیپلماسی ایران و لبنان در سایه فشار

روابط تهران و بیروت در روزهای اخیر وارد مرحله‌ای شده که بیش از آنکه محصول اختلافات مستقیم باشد، بازتابی از فشارهای خارجی و حساسیت‌های داخلی لبنان است. هر جمله‌ای درباره حزب‌الله می‌تواند بهانه‌ای تازه برای بازیگران منطقه‌ای و جهانی بسازد و تلاش‌های دیپلماتیک ایران را در معرض سوءبرداشت قرار دهد.

به گزارش سرمایه فردا، آنچه این روزها میان ایران و لبنان جریان دارد، تنها یک تنش لفظی یا اختلاف دیپلماتیک نیست؛ بلکه نشانه‌ای از میدان پیچیده‌ای است که لبنان در آن گرفتار شده است. فشار هم‌زمان آمریکا و اسرائیل برای خلع سلاح حزب‌الله، شکاف‌های عمیق داخلی و حساسیت افکار عمومی، فضایی ساخته که در آن حتی یک جمله می‌تواند به سندی علیه ایران بدل شود. در چنین شرایطی، پیام‌های رسمی تهران برای حمایت از ثبات لبنان، با واکنش‌های تند برخی سیاستمداران لبنانی مواجه می‌شود و این دوگانگی، روابط دیرینه دو کشور را شکننده‌تر می‌سازد. مسئله اصلی نه صرفاً محتوای سخنان، بلکه زمان و زمینه‌ای است که آنها در آن شنیده می‌شوند؛ جایی که دیپلماسی نیازمند بیشترین دقت و کمترین لغزش است.

روابط ایران و لبنان در روزهای اخیر وارد مرحله‌ای حساس شده است؛ مرحله‌ای که از یک سو پیام رسمی و دوستانه تهران به بیروت را در خود دارد و از سوی دیگر، واکنش‌های تند و بی‌سابقه برخی چهره‌های لبنانی را شامل می شود. در این فضا، شاهد پیام مکتوب روز پنجشنبه عباس عراقچی به یوسف رِجی، وزیر خارجه لبنان بود؛ پیامی که با تأکید بر روابط دیرینه دو کشور، حمایت ایران از امنیت، ثبات و حاکمیت لبنان و دعوت رسمی وزیر خارجه لبنان به تهران همراه بود. عراقچی در این پیام تأکید کرد که ایران همچنان خود را در کنار مردم لبنان می‌بیند و آماده است در برابر تهدیدهای رژیم صهیونیستی از این کشور حمایت کند.

اما فضای رسانه‌ای و سیاسی لبنان که به‌شدت ملتهب و چندلایه است، این پیام را در یک بستر آرام دریافت نکرد. چند روز قبل هم اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه ناچار شد در نشست خبری دوشنبه گذشته خود به پرسش‌ها درباره «ادعای دخالت ایران در امور لبنان» پاسخ دهد. او با لحنی شفاف گفت که «صحبت از مداخله بی‌معناست. موضوعات لبنان مربوط به خود لبنانی‌هاست.» بقایی همچنین یادآور شد که «ایران نه‌تنها تعیین تکلیف نمی‌کند، بلکه خود همواره هدف تهدیدهای خارجی بوده و تنها از حق لبنان برای دفاع از خود حمایت کرده است.» او این نکته را نیز گوشزد کرد که «طرف‌های مداخله‌گر واقعی» کسانی هستند که به دولت و مردم لبنان ضرب‌الاجل و دستور می‌دهند.

 

فضای سیاسی لبنان موج منفی ایجاد کرد

با این حال، علت اصلی حساسیت اخیر در پیام عراقچی بود و توضیحات وزارت خارجه به مصاحبه علی‌اکبر ولایتی باز می گردد که در فضای سیاسی لبنان موج منفی ایجاد کرد یا به تعبیر دقیق تر موج منفی علیه ایران را تقویت کرد. دو جمله از سخنان ولایتی از مصاحبه با تسنیم ناظر به اینکه، «ایران از حزب‌الله حمایت کرده و خواهد کرد» و «وجود حزب‌الله از آب و نان برای لبنان ضروری‌تر است»، در رسانه‌ها و محافل سیاسی لبنان با واکنش‌های تند روبه‌رو شد. مخالفان داخلی حزب‌الله این سخنان را دخالت مستقیم برداشت کردند و آن را در تضاد با اصل حاکمیت لبنان دانستند.

در واکنش به گفته های ولایتی، نواف سلام، نخست‌وزیر لبنان، یوسف رِجی وزیر خارجه، فیصل کرامی، نماینده پارلمان و سمیر جعجع و ولید جنبلاط اظهاراتی مطرح کردند که نشان از حساسیت بی‌سابقه نسبت به موضوع داشت. از جمله، نخست‌وزیر لبنان که در سخنانی کنایه آمیز با اشاره به بحث خلع سلاح حزب‌الله، عنوان کرد که «سلاح‌های این سازمان، نه به درد حفاظت از رهبران و فرماندهانش خوردند و نه به حمایت از مردم لبنان کمکی کردند و نه تأثیری بر نبرد غزه گذاشتند.»

رجی هم خطاب به عراقچی نوشت: «ای‌کاش می‌توانستم باور کنم که ایران دخالت نمی‌کند، اما اظهارات مشاور رهبر شما چیز دیگری می‌گوید.» جعجع نیز با لحنی تند گفت: «بهتر بود به امور داخلی ایران می‌پرداختید.» فیصل کرامی نیز در توئیتر نوشت: « ایران نباید در کار لبنان دخالت کند.» این زنجیره واکنش‌ها، شکاف‌های موجود در لبنان را دوباره فعال کرد و روابط تهران ـ بیروت را وارد مرحله‌ای شکننده نمود. سلسله مواضع تند مقامات لبنانی نشان می‌دهد که در این کشور هر سخن و هر موضع‌گیری درباره حزب‌الله، به‌ویژه از سوی ایران، در فضایی بسیار حساس دریافت می‌شود. پیام آرام عراقچی تلاش داشت روابط را ترمیم کند، اما فضای داخلی لبنان آن‌قدر متلاطم است که هر اظهارنظری می‌تواند موج تازه‌ای ایجاد کند.

 

فشار هم‌زمان آمریکا و اسرائیل بر دولت لبنان

اگرچه در سطح رسمی، لبنان همچنان بر روابط دوستانه با ایران تأکید می‌کند، اما واقعیت‌های میدانی و فشارهای خارجی وضعیت را پیچیده کرده است. برخلاف شعارها، آنچه در عمل دیده می‌شود این است که آمریکا و اسرائیل فشار بی‌سابقه‌ای برای خلع سلاح حزب‌الله بر دولت لبنان وارد می‌کنند. لغو سفر فرمانده ارتش لبنان به واشنگتن، اعتراض سناتورهای آمریکایی، و انتقاد صریح اسرائیل از عملکرد ارتش لبنان، نشان‌دهنده همین فشارهاست.

در چنین شرایط سنگینی، هرگونه اظهارنظر درباره نقش حزب‌الله یا تأکید بر حمایت از آن، حتی اگر با نیت سیاسی یا رسانه‌ای درستی همراه باشد، می‌تواند به سرعت در لبنان دستمایه جناح‌های داخلی و خارجی شود. اکنون در فضای سیاسی لبنان، شائبه دخالت ایران به‌راحتی می‌تواند به عنوان یک «کاتالیزور فشار» عمل کند. بازیگران خارجی می‌توانند همین برداشت را بهانه‌ای قرار دهند برای تشدید فشار بر دولت لبنان تا بیش از پیش در مسیر تضعیف حزب‌الله گام بردارد.

به بیان ساده‌تر، در شرایطی که واشنگتن و تل‌آویو با همه ابزارهای خود تلاش می‌کنند سلاح حزب‌الله را از صحنه سیاسی و نظامی لبنان خارج کنند، حتی یک جمله در حمایت از حزب‌الله می‌تواند بهانه‌ای تازه برای آنان ایجاد کند. از همین روست که مقامات لبنانی بلافاصله به اظهارات ولایتی واکنش نشان دادند. برای آنان، این واکنش فقط یک اعتراض نیست؛ تلاشی برای پیشگیری از فشارهای جدید خارجی است.

در نتیجه، تنش اخیر فقط یک اختلاف لفظی نیست؛ بلکه نشانه‌ای از میدان بزرگ‌تری است که لبنان در آن گرفتار شده است. واقع مطلب آن است که لبنانی ها از یک سو به میدان فشارهای هم‌زمان بدل شده اند و در سمت دیگر، این کشور میدان نگرانی از درگیری جدید و میدان رقابت بازیگران بزرگ هم هست. در چنین شرایطی، کوچک‌ترین اظهارنظر می‌تواند پیامدهای بزرگ امنیتی و سیاسی در پی داشته باشد.

حزب‌الله در وضعیت بازسازی

تحولات اخیر لبنان نشان می‌دهد که حزب‌الله وارد یک دوره استراتژیک تازه شده است؛ دوره‌ای که بر پایه «صبر، کم‌اصطکاکی و بازسازی آرام» شکل گرفته است. پس از جنگ گسترده و فقدان فرماندهان کلیدی، حزب‌الله اکنون در مرحله‌ای است که بیش از هر چیز نیاز به زمان و آرامش دارد. بخشی از زیرساخت‌های نظامی و لجستیکی آسیب دیده، دسترسی به برخی مسیرهای سنتی تدارکاتی محدود شده و حزب نیازمند بازآرایی نیروها و ساختارهای خود است.

در چنین شرایطی، هرگونه افزایش تنش سیاسی در لبنان، هر بحث تازه درباره سلاح حزب‌الله، و هر واکنشی که حساسیت‌ها را بالا ببرد، می‌تواند این روند آرام بازسازی را مختل کند. حزب‌الله تلاش می‌کند درگیری با دولت، ارتش و گروه‌های سیاسی را کاهش دهد. در واقع، سیاست فعلی حزب چیزی نیست جز حداقل‌سازی اصطکاک.

از دید حزب‌الله، قرار گرفتن دوباره موضوع «سلاح» روی میز سیاسی لبنان یک تهدید است؛ تهدیدی که می‌تواند هم دولت لبنان را تحت فشار بگذارد و هم حزب را در برابر مطالبات خارجی آسیب‌پذیرتر کند. از همین روست که حزب‌الله ترجیح می‌دهد آرامش سیاسی حفظ شود و موضوع سلاح تبدیل به محور منازعات داخلی نشود.

این واقعیت که در لبنان شکاف‌های سیاسی بسیار عمیق است، حساسیت فضا را دوچندان می‌کند. در چنین محیطی، هر حرفی درباره حزب‌الله، چه مثبت و چه منفی، می‌تواند به دست جریان‌های رقیب به ابزاری برای فشار تبدیل شود. لذا در این بازه زمانی، هرچه کمتر درباره حزب‌الله سخن گفته شود، فضای داخلی لبنان آرام‌تر خواهد ماند. به همین دلیل، تنش اخیر نه‌تنها واکنشی احساسی از سوی برخی سیاستمداران لبنانی نبود، بلکه بخشی از تلاش آنان برای جلوگیری از فعال شدن دوباره گره‌ کورِ «سلاح حزب‌الله» است؛ گرهی که اگر باز شود، بار دیگر لبنانی‌ها را در برابر یک بحران جدی قرار می‌دهد.

 

دوگانگی خطرناک در پیام‌های ایران به لبنان

در شرایطی که لبنان در یکی از حساس‌ترین دوره‌های سیاسی و امنیتی خود قرار دارد، واقعاً جای شگفتی و نگرانی عمیق است که برخی مقامات باسابقه ایرانی، آن هم افرادی با تجربه چند دهه‌ای در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی همچنان بدون درک دقیق از فضاسنجی زمانی، مکانی، رسانه‌ای و منطقه‌ای دست به اظهارنظرهایی می‌زنند که پیامدهای سنگینی برای ایران و متحدانش ایجاد می‌کند. این مسئله فقط یک «لغزش کلامی» نیست؛ بلکه بازتاب‌دهنده یک گسل خطرناک میان منطق دیپلماسی رسمی کشور و رفتار رسانه‌ای برخی چهره‌هایی است که هنوز نقش و اثرگذاری جدی در ساختار حکمرانی دارند.

در دیپلماسی، زمان بیان، مکان انتشار و شرایط محیطی به اندازه محتوا اهمیت دارد. همان طور که گفته شد لبنان امروز درگیر فشار بی‌سابقه آمریکا، کشورهای غربی و اسرائیل برای خلع سلاح حزب‌الله است؛ فشارهایی که کوچک‌ترین بهانه را دستمایه هجمه قرار می‌دهند. در چنین فضایی، یک جمله درباره حزب‌الله می‌تواند به‌سرعت به سندی علیه ایران تبدیل شود، دولت لبنان را در تنگنای جدید قرار دهد و فضای سیاسی داخلی این کشور را بار دیگر ملتهب کند. اینجاست که عدم فضاسنجی برخی مقامات ایرانی، آن هم کسانی که سال‌ها در بالاترین رده‌های تصمیم‌سازی حضور داشته‌اند، تعجب‌آور و هزینه‌ساز می‌شود.

بیشتر از آن، این اظهارنظرها به‌طور ناخواسته روایت رقبای منطقه‌ای و غربی را تقویت می‌کند و با وجود تکذیب‌های صریح وزارت خارجه ازجمله مواضع شفاف اسماعیل بقایی و پیام رسمی عباس عراقچی این تصور را در لبنان ایجاد می‌کند که «دو سیاست خارجی» در ایران وجود دارد؛ یکی رسمی، محتاط و مبتنی بر احترام به حاکمیت لبنان؛ و دیگری رسانه‌ای، احساسی و حامل پیام‌هایی که به‌سادگی می‌تواند دخالت‌گرانه تعبیر شود.

همین دوگانگی، سرمایه دیپلماتیک ایران را تضعیف می‌کند و باعث می‌شود تلاش‌های رسمی برای اعتمادسازی در لبنان تحت‌الشعاع اظهارات فردی قرار گیرد. از آن مهم‌تر، بیان چنین مواضعی از سوی افرادی که هنوز دارای سمت‌ها و اعتبار حقوقی سطح بالا هستند، این تلقی را در بیروت تقویت می‌کند که حرف آنان به‌نوعی «بیانگر نگاه بخش‌هایی از حاکمیت ایران» است؛ حتی اگر در عمل چنین نباشد. نتیجه آن است که هر جمله نسنجیده، به‌سرعت به «نشانه‌ای از دخالت ایران» تبدیل می‌شود و مستقیماً در خدمت پروژه فشار خارجی قرار می‌گیرد.

در نهایت، مسئله فقط یک اختلاف رسانه‌ای نیست؛ چالشی راهبردی برای ایران است. زمانی که حتی دوستان ایران در لبنان نیازمند آرامش سیاسی و کاهش حساسیت‌ها هستند، هر سخن ناهماهنگ از سوی مقامات ارشد سابق می‌تواند به افزایش تنش، سوءتفاهم و حتی بحران بیانجامد. این واقعیت ضرورت یک انضباط گفتاری جدی را یادآور می‌شود؛ انضباطی که باید به همان اندازه که از وزارت خارجه انتظار می‌رود، در میان چهره‌های بانفوذ و باتجربه نیز نهادینه شود.

 

سیدجلال ساداتیان: امید به ثبات در روابط ایران و لبنان محدود است

برای بررسی دقیق تر روابط کنونی ایران و لبنان، سیدجلال ساداتیان طی گفت وگویی با هفت صبح صبح، ابتدا به ساکن اذعان دارد که «پس از ضربات وراده به حزب‌الله و تغییر موقعیت دولت لبنان، برخی جریان‌ها با تصور کاهش توان حزب‌الله در حال تقویت حاکمیت خود و کاهش نقش این جریان (حزب‌الله) در عرصه سیاسی لبنان هستند، بی‌آنکه به سابقه و جایگاه حزب‌الله در حفاظت از لبنان در گذشته توجه کنند.» به تعبیر سفیر اسبق ایران در انگلستان، «این رفتار در واقع نوعی ناسپاسی نسبت به نقش گذشته حزب‌الله در حفظ امنیت کشور است و نیاز به دیپلماسی قوی‌تر حس می‌شود.»

مدرس دانشگاه در ادامه با اشاره به شکاف در روابط ایران و لبنان به اهمیت میانجیگرانی چون فرانسه پرداخت و افزود که «در کنار به کارگیری نقش پاریس، استفاده از ظرفیت دیپلمات‌های برجسته و شخصیت‌های داخلی با نفوذ می‌تواند شرایط را بهبود بخشد، هرچند روابط ایران با برخی کشورهای اروپایی در مسائل منطقه‌ای محدودیت دارد.» این تحلیلگر حوزه سیاست خارجی اعتقاد دارد که «شرایط شکننده کنونی فرصت و تهدید هم‌زمان است و نیازمند هوشمندی دیپلماتیک است تا فشارهای خارجی از جمله اقدامات اسرائیل و آمریکا مدیریت شود.»

وی درباره موضع برخی مقامات کشور در قبال لبنان تأکید کرد که «این حساسیت‌ها ریشه در سابقه اختلافات داخلی لبنان دارد. لذا هر اظهارنظر از سوی مقامات ایرانی می‌تواند به سرعت در بیروت به عنوان دخالت تلقی شود.» به باور نماینده اداور مجلس، «حساسیت‌هایی از این دست ناشی از تصور برخی جریان‌هاست که پس از تضعیف حزب‌الله می‌توانند مسائل داخلی را به پیش ببرند و هر کلامی را به عنوان مداخله خارجی برداشت کنند.» ساداتیان همچنین به «ضرورت تعامل سازنده و دیپلماسی فعال» اشاره کرد و افزود که «در نبود هماهنگی و گفت وگو، فضای سیاسی لبنان حساس‌تر و شکننده‌تر می‌شود.»

در پاسخ به این سؤال که آیا در کوتاه‌مدت می‌توان انتظار ثبات در روابط ایران و لبنان داشت، این دیپلمات کهنه کار تأکید کرد که «امید به ثبات محدود است». زیرا به گفته وی، «عوامل متعددی از جمله تحولات ونزوئلا و رویکرد آمریکا در منطقه، فشارهای اسرائیل و تعیین تکلیف سلاح حزب‌الله، روند دستیابی به آرامش را محدود کرده است.» ساداتیان در پایان تصریح کرد که «استفاده از فرصت موجود برای پیشبرد دیپلماسی فعال، تنها راه مدیریت این شرایط شکننده است و ایران باید با هوشمندی و توجه به حساسیت‌های داخلی لبنان، نقش خود را به شکل مؤثر و محافظه‌کارانه ایفا کند.»

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید