سقوط ساختار قدرت مرکزی در دمشق نه پایان جنگ داخلی، بلکه آغاز رقابتی ژئوپلیتیکی است که نقشه منطقه شام را از نو ترسیم میکند. اسرائیل با بهرهگیری از خلاء قدرت، در حال ایجاد منطقهای تحت نفوذ در جنوب سوریه است—طرحی که نهتنها امنیت مرزهای شمالیاش را تضمین میکند، بلکه کریدور مقاومت را قطع و توازن منطقهای را دگرگون میسازد.
به گزارش سرمایه فردا، سقوط ساختار قدرت مرکزی در دمشق، برخلاف انتظار برخی، نه پایان ده سال درگیری، بلکه آغاز فصلی جدید و پرریسک در خاورمیانه بود. با خلاء قدرت واقعی در دمشق، سوریه تبدیل به میدانی استراتژیک شده که قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در آن نقشههای خود را پیاده میکنند. این دیگر جنگ داخلی نیست؛ بلکه شکلگیری یک نظم نوین بر ویرانههای دولت-ملت سوریه است؛ نظمی که مرزها را با آتش جنگهای خونین و واقعیتهای میدانی ترسیم میکند.
در این میان، اسرائیل فعالترین بازیگری است که خلا و عدم ثبات را فرصتی برای مهندسی منطقهای تبدیل کرده است. تمرکز آن روی جنوب سوریه به ویژه استان سویدا و مرز لبنان است؛ جایی که موقعیت استراتژیک آن در تقاطع سوریه، اردن و عراق و نزدیکی به بلندیهای جولان، زمین مناسبی برای ایجاد منطقهای تحت نفوذ تلآویو فراهم میکند. همچنین اشغال ارتفاعات جبل الشیخ، بیروت را در نوعی از محاصره قرار داده است. حمایت اطلاعاتی و لجستیکی اسرائیل از گروههای محلی، تحت پوشش «حفاظت از اقلیتها» نشان میدهد که هدف ایجاد موجودیتی وابسته و خودمختار در جنوب سوریه است. حضور نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در سویدا، بغداد و امان را در یک حلقه ناامنی قرار داده و مانع از شکلگیری هر تحرکی علیه رژیم غاصب میشود.
اسرائیل با تمرکز بر جنوب سوریه، بهویژه استان سویدا و مرز لبنان، در حال ایجاد منطقهای خودمختار و وابسته است که میتواند کریدور تهران-بغداد-دمشق-بیروت را قطع کند. این نفوذ، نهتنها مرزهای شمالی اسرائیل را امن میسازد، بلکه عمق استراتژیک عراق و اردن را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و توازن قوای منطقهای را به نفع تلآویو تغییر میدهد
موفقیت چنین طرحی، توازن قوای منطقهای را به شدت تغییر خواهد داد. ایجاد یک منطقه حائل تحت نفوذ اسرائیل، کریدور زمینی تهران-بغداد-دمشق-لبنان را قطع میکند، حتی اگر روزگاری حاکم دمشق دوباره متحد ایران باشد!
نفوذ تلآویو نه تنها مرزهای شمالی اسرائیل را امن میکند، بلکه عمق استراتژیک عراق و اردن را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. این یک بازی بلندمدت با هدف تغییر دائمی نقشه ژئوپلیتیک منطقه به نفع اسرائیل است.
کشورهایی مانند ترکیه به عنوان حامی اصلی هیئت تحریر الشام و اعضای شورای همکاری خلیج فارس از جمله امارات که زمانی روی مخالفان سوری برای ایجاد دولت همسو سرمایهگذاری کرده بودند، اکنون با نتیجهای تلخ روبهرو شدهاند: سوریهای تکهتکه که اسرائیل در آن به بزرگترین دستاوردهای راهبردی رسیده است. وضعیت به هم ریخته سوریه به نفع هیچکس، حتی ترکیه و امارات نیست، چرا که بیثباتی ناشی از آن، مانند آتشی زیر خاکستر، دیر یا زود دامان همه از جمله حامیان بحران را خواهد گرفت. برای آنکارا، تهدید یک منطقه خودمختار تحت حمایت اسرائیل در جنوب که به تجزیه سوریه منجر میشود، چالشی پایدار و پیچیده ایجاد کرده است.
همچنین آنکارا-استانبول را در معرض حملات تروریستی، مشابه آنچه در دوحه اتفاق افتاد قرار داده است. اما خطر بزرگتر برای ترکیه، امکان شکلگیری کردستانی خودمختار در شرق فرات با حمایت مستقیم آمریکا و حضور نظامی اسرائیل است. چنین موجودیتی نه تنها به معنای شعلهور شدن دوباره بحران کردهای ترکیه خواهد بود، بلکه میتواند بحران امنیتی غیرقابل مهاری را برای جنوب ترکیه و حتی شمال عراق به وجود آورد و ثبات نسبی ایجاد شده در آنجا را نابود کند.
برای امارات متحده عربی؛ هیچ شانسی برای شرکت در فعالیتهای اقتصادی و بازسازی وجود ندارد! چرا که فعالیتهای اینچنینی، اساسا با ناامنی و عدم ثبات در راس قدرت، ممکن نخواهد بود.
بیثباتی سوریه به تهدیدی پایدار برای ترکیه و امارات تبدیل شده است. آنکارا با خطر شکلگیری کردستانی خودمختار در شرق فرات مواجه است و امارات نیز از فرصتهای اقتصادی بازسازی محروم مانده. در این میان، دمشق برای حفظ یکپارچگی سرزمینی، ناگزیر به ائتلاف با تهران است—ائتلافی که تنها گزینه عملیاتی برای مقابله با طرحهای تجزیهطلبانه اسرائیل محسوب میشود
دمشق امروز با گزینههای محدودی مواجه است. تهدید تجزیه سرزمینی، حفظ اتحادهای سنتی و ائتلاف با تهران را به یک ضرورت حیاتی تبدیل کرده است. حاکمیت دمشق، چه بخواهد و چه نخواهد، متحد ایران است، زیرا تنها بازیگری است که توان و اراده عملیاتی برای مقابله با طرحهای تجزیهطلبانه اسرائیل را دارد. این ائتلاف برای دمشق، نه انتخابی ایدئولوژیک، بلکه تنها راهبرد ممکن برای حفظ حداقل حاکمیت ملی و یکپارچگی سرزمینی در برابر طمعورزی بیگانگان است.
گذشته از مسئله دخالت قدرتهای خارجی، حضور گروههای تروریستی چندملیتی در ساختار قدرت در سوریه، این کشور را به پناهگاه امن و پایگاهی برای آموزش و صدور تروریستهای خطرناک تبدیل خواهد کرد. این تروریستها نه تنها تهدیدی برای کشورهای منطقه هستند، بلکه در بلندمدت میتوانند به گسترش بحران، ناامنی و تروریسم در اروپا و قفقاز نیز منجر شوند؛ بهویژه با توجه به ملیت برخی از تروریستهای حاضر در سوریه.
در واقع، رژیم صهیونیستی برای تأمین امنیت خود، حتی به اروپا و روسیه نیز رحم نخواهد کرد.
اسرائیل به وضوح چشم به تمامیت ارضی سوریه دوخته و هدف نهایی آن، محقق کردن رویای “سوریه تجزیه شده” است که بخشهای استراتژیک آن را جدا کرده و باقیمانده را به کشوری سوخته و بیخاصیت تبدیل کند.
در نهایت، سوریه نه فقط پایان یک جنگ، بلکه آغاز رقابتی خطرناک برای آینده خاورمیانه است. نقشه منطقه شام، نه در اتاقهای مذاکره، بلکه با جنگهای نیابتی و واقعیتهای میدانی در حال بازنویسی است؛ روندی که نه تنها سرنوشت مردم سوریه، بلکه امنیت کل منطقه را برای دههها تعیین خواهد کرد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا