نفت در حاشیه سیاست و مصلحت

نفت در حاشیه سیاست و مصلحت

هجده سال از جلسه پرتنش هیأت‌مدیره نفت برای واگذاری توسعه میادین گازی گلشن و فردوسی به شرکت نفت و گاز پارس می‌گذرد؛ میادینی با ذخایر عظیم که روزی قرار بود جزیره سیری را به قطب صادرات گاز مایع ایران بدل کنند، اما امروز در سکوتی سنگین و بی‌سرانجام، به حاشیه بایگانی طرح‌های انرژی کشور رانده شده‌اند—نمادی از فراموشی پرهزینه در سیاست‌گذاری منابع ملی.

به گزارش سرمایه فردا، درست هجده سال قبل در نیمروز نسبتا آرام ۲۵ مهرماه ۱۳۸۶ در انتهای یال غربی طبقه چهاردهم ساختمان معروف وزارتی، در اتاق جلسات هیات مدیره نفت، ظاهرا یک جلسه اداری خیلی معمولی مثل ده ها جلسه دیگر درحال برگزاری بود.

از میانه ی نشست اما گفت و گوها از لحن آرام به تدریج تیزتر و فرکانس اصوات بلندتر می شد، نجواهای مدیریتی، حالا دیگر به مشاجره های کلامی شانه می سائید و چهره ها درهم و جدی می گشت.

توسعه میدان های گازی گلشن و فردوسی

آنروز اکثریت اعضای وقت هیات مدیره شرکت ملی نفت ایران قصد داشتند توسعه میدان های گازی گلشن و فردوسی در میانه آبهای خلیج فارس را به شرکت نفت و گاز پارس واگذار کنند، میدان هایی که تا آنروز در حیطه عملیاتی شرکت نفت فلات قاره ایران بود و محمود زیرکچیان زاده، که دومین سال حضورش در این شرکت را می گذراند آن میادین را به عنوان پشتوانه ای برای طرح های GTL | گاز به مایع gas to liquid در نظر داشت تا با اجرای آنها جزیره سیری به قطب صادرات گازمایع ایران تبدیل شود.

او هرچند عضو هیات مدیره نبود اما برای اتمام حجت آمده بود و اشکارا از خارج کردن دو میدان گازی از حوزه عملیاتی اش ( نفت فلات قاره ایران) ناراضی بود اما زورش به توجیهات و اصرارهای غلامحسین نوذری و سیف ا… جشن ساز نرسید .

دوماه قبل از این جلسه، محمود احمدی نژاد کاظم وزیری هامانه را از وزارت نفت عزل و حکم سرپرستی به نوذری داده بود، نوذری همان روزها در قامت سرپرست وزارت نفت و توامان مدیرعامل شرکت ملی نفت ، سخت در تدارک این بود که خود را آماده معرفی به مجلس در کسوت وزیر پیشنهادی نفت کند پس لازم بود اگر توصیه ای از پاستور می شود آن را با دقت بیشتری دنبال کند.

سپردن توسعه میدانی با ذخیره گازی چشمگیر به بنیاد البخاری هم میوه ای بود که از پاستور به نفت سوغات فرستاده بودند، که البخاری از متحدان و هواداران ماهاتیر محمد بود و تلاش های آنزمان ایران برای جذب دوستی و مساعدت دولت مالزی در سپهر تازه روابط آسیایی، لاجرم به چنین نوازش هایی نیاز داشت.

اما در آن جلسه هیات مدیره که دستور جلسه اش واگذاری توسعه گلشن و فردوسی به POGC بود، بگومگو چندان بالا نگرفت چراکه محمدعلی عمادی و اکبر ترکان( که به نشست آمده بود) همکارانش را به آرامش دعوت و کار را به رای گیری سپردند.

واگذاری گلشن و فردوسی به POGC رای آورد، سیاوش پام امضاها را جمع کرد و برای ابلاغ فرستاد، در اتاق کناری سالن جلسات اما محمدعلی وکیلی لبخند رضایت بر لب داشت. او رفت تا مقدمات و کاغذبازی های قرارداد را تمام کند.

سه ماه بعد در دی ماه سرد و پرخبر سال ۱۳۸۶ که سردترین زمستان آن سالها لقب گرفت، همان سال و ماهی که قطع گاز ورودی ترکمنستان کشور را تا لبه بحران برد، خبر عقد قرارداد توسعه میادین گلشن و فردوسی لابلای خبرهای کمبود گاز گم شد.

سرمای استخوان سوزِ تهران هم باعث نشد مختار البخاری رییس بنیاد خیریه مذهبی البخاری مالزی، خندان و شادمان کنار محمدعلی وکیلی مدیرعامل وقت شرکت نفت و گاز پارس نننشیند.

کارتابل ها روی میز آمد، صلواتی از جمع گرفتند و اسناد قرارداد توسعه میادینی را امضا کردند که سرجمع با فناوری اکتشافی آنروز ۴۲ تریلیون فوت مکعب TCF گاز داشت.

 

فراموشی هولناک ملی

میادین گلشن و فردوسی بعد از آن هم باوجود خروج مالزی از طرح، چندباری دست به دست گشت اما اکنون سالهاست به کُنج بایگانی فراموش شده ی طرح های انرژی ایران رفته و خاک میخورد.

این میادین نه در فهرست توسعه که حتی در اولویت طرح های آتی POGC هم نیستند. دولت های متعدد از منتهی الیه راست تا چپ و میانه هم آمدند و رفتند اما آب از آب گلشن و فردوسی تکان نخورد و حالا تقریبا جز دریا دیده های قدیمی نفت،کسی این دو میدان را اصلا به یاد ندارد چه رسد که سراغی از وضعیتشان بگیرند.

این فراموشی هولناک ملی وقتی عجیب تر می شود که بدانیم در دولت های پس از قرارداد نخست، بارها برای کشف ذخایر گازی کوچکتر از این دو میدان نقل و نبات پخش شده است،نمونه اخیرش میدان پازن که در خوشبینانه ترین حالت نصف این دومیدان ذخیره قابل برداشت دارد.

هرچند موقعیت دریایی میادین گلشن و فردوسی، تدارکات سخت تر و هزینه افزونتر از خشکی می تواند دلیلی برای تمایل به میادین مستقل آنشور باشد، اما ۱۸ سال فراموشی درباره دو میدان ارزشمند هم چیزی نیست که بشود به سادگی از کنار آن گذشت.

دوقلوی گازی گلشن و فردوسی حتی به اندازه دوقلوهای فرزاد A,B هم خوش اقبال نبودند که گاه و بیگاه سروصدایی درباره شان می شود و یک مجری طرح هم در POGC برایش مقرر کرده اند.

گلشن و فردوسی در لابلای غبار تحولات اندیشه توسعه گرایی انرژی ایران گم شده اند،گویی که هرگز وجود نداشته اند. آنها نماد یک فراموشی هولناک ملی هستند.

رضا وثوقی | روزنامه نگار نفت

دیدگاهتان را بنویسید