در شرایطی که سه کشور اروپایی بار دیگر از «مکانیسم ماشه» بهعنوان ابزاری برای فشار سیاسی علیه ایران یاد میکنند، این سازوکار حقوقی که قرار بود ضامن اجرای تعهدات باشد، به حربهای برای نقض همان تعهدات تبدیل شده است. یادداشت پیشرو با بررسی ابعاد حقوقی، دیپلماتیک و عملیاتی این اقدام، نشان میدهد چگونه ایران میتواند با استناد به اصول بنیادین حقوق بینالملل و ایجاد اجماع جهانی، اعتبار این بازی سیاسی را زیر سؤال ببرد. پیام روشن تهران باید این باشد: ما در برابر قانون ایستادهایم، نه در برابر قدرتطلبی بیقانون.
به گزارش سرمایه فردا، سه کشور اروپایی در ادامه روندی که سالهاست حقوق بینالملل را زیر سایه سیاستهای یکجانبه برده، اینبار یکی پس از دیگری از وزیر خارجه انگلیس گرفته تا همتای فرانسوی و آلمانیاش دوباره نام «مکانیسم ماشه» را بر زبان آوردهاند؛ ابزاری که قرار بود تضمینی برای اجرای تعهدات باشد، اما حالا به سلاحی برای فشار سیاسی بدل شده است. این یادداشت در تلاش است تا آنچه ایران میتواند و باید برای جلوگیری از این بازی در زمینه حقوقی و سیاسی به کار گیرد تا زمین بازی غرب را بیاعتباری کند را بر شمرد.
برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، پس از سالها مذاکره، سازوکاری ایجاد کردند که فقط در صورت نقض تعهدات و با رعایت دقیق مراحل مشخص، اجازه فعالسازی «ماشه» را میداد. این مکانیسم، در اصل به معنای بازگشت خودکار تحریمهای شورای امنیت در صورت نقض تعهدات توسط ایران بود. اما داستان امروز ساده نیست: آمریکا در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و آشکارا همه تعهداتش را زیر پا گذاشت. سه کشور اروپایی نیز که در ظاهر در توافق مانده بودند، در عمل هیچیک از تعهدات اقتصادی و بانکیشان را اجرا نکردند و حتی با تبعیت از تحریمهای واشنگتن، عملاً در همان جبهه قرار گرفتند، در یک دوره موقت بعد از خروج آمریکا از برجام بحث اینستکس مطرح شد که آن هم به سبب فشار آمریکا عملیاتی نشد و در عمل اروپاییها به هیچ یک از تعهدات خود در قبال ایران عمل نکردند و برجام به یک مسیر یک طرفهای تبدیل شد که صرفا ایران به تعهداتش عمل کرده بود. اکنون این کشورها میخواهند از سازوکاری علیه ایران استفاده کنند که خودشان مبنای حقوقی آن را با رفتارشان از بین بردهاند.
حقوق بینالملل اصلی روشن دارد «از تخلف، حق به وجود نمیآید» (Ex injuria jus non oritur) این اصل بیان میکند که اگر یک عمل غیرقانونی یا نقض تعهدات بینالمللی صورت گیرد، نمیتواند مبنایی برای ایجاد حقوق یا امتیازات برای متخلف باشد. به عبارت دیگر، نقض قوانین بینالمللی نمیتواند به نفع متخلف تمام شود و به او حقی اعطا کند. کشوری که توافقی را نقض کرده، نمیتواند به بندهای همان توافق استناد کند تا طرف مقابل را تنبیه کند. به بیان سادهتر، وقتی کسی پلی را خودش خراب کرده، نمیتواند از آن عبور کند و از دیگران بابت عبور نکردن شکایت کند. مکانیسم ماشه در شرایط فعلی، نه یک ابزار حقوقی مشروع، بلکه یک اهرم فشار سیاسی برای آن چیزی است که تحت عنوان «تغییر رفتار ایران» از آن یاد می شود؛ ابزاری که به جای استناد به قانون، بر پایه قدرتنمایی و فشار یکجانبه بنا شده است.
ایران برای مقابله با این بدعت خطرناک باید همزمان دو مسیر را پیش ببرد:
تهران باید بهسرعت فراخوانی رسمی به چین، روسیه، اعضای بریکس، سازمان همکاری اسلامی، گروه ۷۷ و کشورهای غیرمتعهد ارسال کند تا از همین امروز اعلام کنند که هر قطعنامهای که با ادعای مکانیسم ماشه بازگردانده شود، از نظر آنان بیاعتبار و فاقد اثر حقوقی است. این همان چیزی است که تلویحا در روزهای گذشته توسط روسها مخابره شده است، البته نه به این صراحت. با این حال روسها فعالسازی مکانیسم ماشه را اقدامی «بیاعتبار» قلمداد کردهاند. این اجماع سیاسی، قدرت مشروعیتبخشی اروپا و آمریکا را بهشدت کاهش میدهد. در بعد سیاسی و دیپلماتیک همچنین ایران میتواند به «ایجاد جبهه ضدماشه» نیز فکر کند. تشکیل نشست اضطراری بریکس پلاس و سازمان همکاری اسلامی با محوریت مخالفت با بازگشت تحریمهای شورای امنیت.
از جمله ابعاد حقوقی که ایران میتواند روی آن بحث کند این موارد است:
نخست؛ ارجاع به مفاد برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت: ایران میتواند تصریح کند که مکانیسم موسوم به «ماشه» تنها در صورت حضور طرف شاکی در برجام و رعایت کامل تعهداتش قابلیت استناد دارد؛ با خروج آمریکا و نقض آشکار تعهدات سه کشور اروپایی، این استناد فاقد وجاهت است.
دوم؛ استناد به اصل بیاثر بودن اقدام ناقض معاهده (Ex injuria jus non oritur) یعنی ایران میتواند از نظر حقوقی به این موضوع اصولی حقوق بینالملل استناد کند که «کشوری که تعهداتش را نقض کرده، نمیتواند از همان تعهد برای مجازات طرف دیگر استفاده کند».
سوم؛ طرح موضوع در مجمع عمومی و شورای امنیت: ایران میتواند با استناد به بند «اتحاد برای صلح» (Uniting for Peace) و از طریق مجمع عمومی سازمان ملل متحد و نه الزاما از طریق شورای امنیت که به سبب حضور آمریکا و شرکایش محدودیتهایی برای ایران وجود دارد، برای دور زدن وتوی احتمالی غرب و ایجاد اجماع سیاسی علیه سوءاستفاده از مکانیسم ماشه اقداماتی در سطح جهانی انجام دهد که البته این موضوع نیازمند مانور اعتبارسازی سیاسی در سطح جهانی است.
ایران باید با گسترش همکاری اقتصادی، انرژی و امنیتی با کشورهای مخالف این بدعت، عملاً نشان دهد که تحریمهای بازگرداندهشده روی کاغذ میمانند و در میدان اجرا بیاثرند. همزمان، دولت باید در قالب یک بیانیه رسمی اعلام کند که هیچ دستگاه اجرایی، بانکی یا اقتصادی در کشور اجازه اجرای قطعنامههای بازگرداندهشده را ندارد؛ نه امروز، نه فردا. در بعد عملیاتی و بازدارنده ایران همچنین میتواند با اعلام رسمی بیاعتباری قطعنامههای احتمالی در قالب مصوبهای الحاقی به قانون اخیر مجلس مبنی بر تعلیق همکاری با آژانس، ممنوعیت هرگونه اجرای قطعنامههای احتمالی را توسط دستگاههای اجرایی مصوب کند. در گام عملیاتی بعد میتواند افزایش سطح غنیسازی و فعالیتهای هستهای را بهعنوان پاسخ فنی متناسب، با اطلاع کامل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تأکید بر شفافیت نظارتی، در دستور کار قرار دهد. و در نهایت با گسترش همکاری اقتصادی و امنیتی با کشورهای مخالف مکانیسم ماشه برای بیاثر کردن تحریمها در عمل اقدامات متناسبی را انجام دهد.
ایران میتواند و باید این موضوع را جهانی کند که این موضوعی فقط مربوط به ایران نیست. در این زمینه فعال شدن دستگاه دیپلماسی امری مهم است. ایران باید این موضوع را در دستور کار بینالمللی قرار دهد که شاید برخی تصور کنند این نزاع، صرفاً اختلافی میان ایران و چند کشور اروپایی است؛ اما ماجرا بسیار فراتر میرود. اگر امروز این رویه به رسمیت شناخته شود، فردا میتوان همین مکانیزم را علیه هر کشوری که با قدرتهای بزرگ اختلاف پیدا کند، بهکار برد. این روند، امنیت اقتصادی، تجارت جهانی، و حتی قواعد بنیادین سازمان ملل را تهدید میکند.
کشورهای مستقل باید درک کنند که موضوع فقط ایران نیست؛ مسئله این است که آیا نظم بینالملل بر پایه قواعد مشترک اداره میشود یا بر اساس تفسیر دلخواه قدرتهای بزرگ. مانور بر روی این موضوع را میتوان از کشورهایی که تحت فشارهای تعرفهای ترامپ قرار گرفتهاند و هر از گاهی با تهدیدات ترامپ مواجه میشوند شروع کرد؛ مثل هند، برزیل، چین و حتی برخی کشورهای اروپایی که همپیمانان اصلی پروژههای آمریکایی نظم جهانی نیستند میتوانند هدف این موضوع قرار گیرند.
مکانیسم ماشه، آنگونه که امروز مطرح میشود، بیش از آنکه سازوکاری حقوقی باشد، حربهای سیاسی است برای گروگان گرفتن قانون توسط سیاست. ایران اگر امروز قاطع و هوشمند پاسخ دهد، نه فقط از حق حاکمیت ملی خود دفاع کرده، بلکه از یک اصل حیاتی در روابط بینالملل حفاظت کرده است: برابری کشورها در برابر قانون. پیامی که باید از تهران به گوش جهان برسد روشن است: ما در برابر قانون ایستادهایم، نه در برابر قدرتطلبی بیقانون.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا