انگیزههای اقتصادی مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای سقوط دولت سوریه چیست؟ منافع اقتصادی سقوط سوریه بررسی شد.
به گزارش سرمایه فردا، در شرایط پرتلاطم غرب آسیا، حملههای مجدد تروریستها به سوریه و سقوط دولت بشار اسد، رویدادهایی هستند که از جنبههای متفاوتی قابل بررسی هستند. این تحولات نه تنها به لحاظ سیاسی و امنیتی، بلکه منافع اقتصادی سقوط سوریه برای آمریکا، رژیم صهیونیستی و در درجه بعدی ترکیه و حتی برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس به عنوان بازیگران کلیدی نمایان است. در واقع انگیزههای مشترک اقتصادی نور تازهای بر ماهیت و پیامدهای این بحران است.
سوریه، کشوری استراتژیک با منابع نفتی قابل توجه و موقعیت جغرافیایی کلیدی، همواره محل تقاطع منافع قدرتهای بزرگ بوده است. حملات تروریستی اخیر و فشارهای سیاسی برای سرنگونی دولت بشار اسد، علاوه بر اهداف ایدئولوژیک و سیاسی، ریشههای اقتصادی عمیقی دارند. آمریکا و متحدانش، به ویژه رژیم صهیونیستی، به دنبال ایجاد یک کریدور اقتصادی مطمئن از شرق و غرب آسیا به اروپا هستند. این کریدور میتواند سوریه را به یک مرکز ترانزیتی تبدیل کند. این امر نه تنها به تأمین منافع اقتصادی آنها کمک میکند. بلکه میتواند وزنهای برای فشار بیشتر بر رقبای منطقهای نظیر ایران و سایر اجزای محور مقاومت باشد.
طبق بیانات رهبر حکیم انقلاب در نماز جمعه نصر، آمریکا در صدد است تا رژیم صهیونیستی را به عنوان دروازهای برای انتقال انرژی و تجارت در جهان مستقر سازد. این طراحی که از دیرباز در دستور کار قرار داشته، به تقویت بیش از پیش موقعیت تلآویو در منطقه و تعمیق نفوذ آمریکا در اقتصاد جهانی منجر خواهد شد. در این راستا، سقوط دولت سوریه و بیثباتی ادامهدار در این کشور، فرصتهایی برای تحکیم بیشتر این اهداف فراهم میآورد.
انگیزههای اقتصادی مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی، و ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس که تحت رهبری آمریکا شکل گرفتهاند. در سه بعد کلیدی قابل تحلیل هستند: ترانزیتی، انرژی، و اقتصاد سیاسی. این سه بعد به عنوان محورهای اصلی در استراتژیهای منطقهای عمل میکنند و نقش بسیار مهمی در شکلگیری سیاستهای خارجی آنها در بعد دیپلماسی اقتصادی دارند.
مقصود از بعد ترانزیتی توسعه مسیرهای ترانزیتی است که میتواند منابع انرژی را از غرب آسیا به بازارهای جهانی منتقل کند و اهمیت ویژهای دارد. این مسیرها شامل خطوط لوله گاز و نفت و همچنین کریدورهای حملونقلی هستند که میتوانند به عنوان اهرمهای قدرت اقتصادی مورد استفاده قرار گیرند.
مقصود از بعد انرژی منابع انرژی در خاورمیانه، به ویژه نفت و گاز است که همواره محرکهای اصلی تعاملات بینالمللی بودهاند. کنترل بر این منابع و مسیرهای انتقال آنها امکان دستیابی به استقلال اقتصادی بیشتر و نفوذ در بازارهای جهانی را فراهم میآورد.
مقصود از بعد اقتصاد سیاسی روابط قدرت و تأثیر اقتصاد بر سیاستهای منطقهای و بینالمللی است. آمریکا و متحدانش از این اهرمهای اقتصادی برای تحکیم موقعیت سیاسی خود استفاده میکنند و در جهت شکلدهی به تعادل قدرت در منطقه و تأثیرگذاری بر سایر کشورها عمل میکنند.
تحلیل این ابعاد میتواند درک عمیقتری از پیچیدگیها و تعاملات بینالمللی در منطقه غرب آسیا ارائه دهد و به شناخت بهتر چگونگی تأثیر این محورها بر آینده سیاسی و اقتصادی منطقه منجر شود.
پیش از پرداختن به محورهای مشخص و ملموس از انگیزههای مشترک اقتصادی آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس لازم است این نکته مهم مورد تأکید و مداقه قرار گیرد. مهمترین هدف از اهداف غایی این طراحیها، تضعیف اقتصاد محور مقاومت به عنوان اصلیترین کریدور اقتصادی بالقوه برای اتصال شرق و غرب عالم است.
این محور، که شامل کشورهایی چون ایران، عراق، سوریه و لبنان میشود، نقش مهمی در ایجاد پیوندهای اقتصادی و تجاری میان آسیا با اروپا و آفریقا دارد. از این رو، کنترل و تضعیف این کریدور میتواند به محدود کردن دسترسی محور مقاومت به بازارهای جهانی و در نتیجه تضعیف موقعیت استراتژیک آنها در سطح بینالمللی کمک کند. این استراتژی، در راستای تحقق اهداف بلندمدت آمریکا و متحدانش برای تغییر معادلات قدرت در غرب آسیا و فراتر از آن است.
بر همین مبنا انگیزههای اقتصادی مشترک کشورهای مذکور و رژیم صهیونیستی برای سقوط دولت سوریه را میتوان با نگاه ملموستر و عملیاتی تر در راستا توسعه مگاپروژه های زیر تحلیل کرد. مگاپروژه هایی سلبی و ایجابی که تقویت کننده منافع آمریکا به مرکزیت رژیم صهیونیستی و بازیگری ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس است.
۱. به صرفه کردن و جذب سرمایه به سمت مگا پروژه کریدوری IMEC : که با طراحی و سرمایه گذاری اولیه آمریکا قرار است کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا که تولیدکنندههای بزرگ کالا در دنیا هستند را از مسیر هند، امارات، عربستان، رژیم صهیونیستی به دریای مدیترانه و سپس به بازار بزرگ اروپا و آفریقا متصل کند. کریدوری که نه فقط یک رهگذر بلکه پیشران ایجاد یک در هم تنیدگی سیاسی؛ امنیتی، اقتصادی و بعدها فرهنگی و اجتماعیحول مزیتهای نسبی اقتصادی بین کشورهای زیادی است. رژیم صهیونیستی را تبدیل به دروازه تجارت شرق و غرب دنیا میکند.
از این رو از بین بردن ماهیت محوری جبهه مقاومت و ایجاد شکاف در این محور مهم که بزرگترین رقیب اقتصادی این مگا پروژه است باعث توسعه بیشتر سرمایه گذاری ها به سمت IMEC خواهد شد. بنابراین انگیزه بسیار پیشرانی از حیث اقتصادی برای سقوط دولت سوریه و قطع محور مقاومت برای آمریکا فراهم کرده بود. مخصوصاً از این حیث که بعد از حماسه حماس در ۷ اکتبر عملاً سرمایه گذاری و توسعه این مگا پروژه به کما رفته بود.
۲. توسعه سرمایه گذاری در پروژه: redmed: این مگا پروژه که قرار بود با شروع از شهر جدید نئوم عربستان که ایجاد آن به عنوان شاخص توسعه سعودیها به دنیا فروخته شده است. به بندر ایلات در جنوب سرزمینهای اشغالی و سپس دریای مدیترانه برسد به عنوان یکی از پرجاذبهترین مگا پروژههای گردشگری در دنیا تعریف شده بود و متأثر از ۷ اکتبر عملاً از دستور کار خارج شده بود. اما سقوط دولت سوریه و قطع ماهیت محوری جبهه مقاومت توسعه چنین مگا پروژهای را به زعم آمریکا و رژیم صهیونیستی میتواند دوباره در دستور کار سرمایه گذاران دنیا قرار دهد.
۳. توسعه پروژه کریدوری جنوب شمال از مسیر ترکیه-کردستان عراق: این پروژه که قرار بود کشورهای آسیایی را در غرب دنیا از مسیر ترکیه به اروپا متصل و ترکیه را به یکی از اصلی ترین دروازههای ترانزیتی دنیا تبدیل کند. با هماهنگی دولت عراق از بندر فاو و همراهی اقلیم کردستان عراق از این منطقه عبور میکند.
اما در مسیر توسعه خود با دو رقیب بسیار جدی مواجه بود، اولین رقیب کریدور ترانزیتی بسیار با پتانسیل جنوب شمال با محوریت ایران است. دومین رقیب هم کریدور شرقی-غربی است که از مسیر ایران، عراق، سوریه و لبنان میگذشت و به دریای مدیترانه و سپس اروپا و آمریکا میرسید. به زعم ترکیه با طراحی آمریکا، سقوط دولت بشار اسد و خارج کردن سوریه از محور مقاومت عملاً یکی از دو رقیب مهم توسعه سرمایه گذاری در کریدور مد نظر ترکیه را از مدار رقابت خارج میکند.
۴. تبدیل شدن ترکیه به هاب گازی غرب: ترکیه همواره برای افزایش قدرت چانه زنی خود با اتحادیه اروپا و نیز تضعیف قدرت گازی روسیه در قبال اروپا به دنیال افزایش نقش آفرینی راهبردی خود مخصوصاً در حوزه انرژی است. از این رو در تلاش است تا به دروازه انتقال انرژی برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس مخصوصاً گاز قطر و امارات به اروپا تبدیل شود. تنشهای جنگ اوکراین و روسیه باعث به صرفه تر شدن چنین کریدور انرژی برای ترکیه شده بود.
اما به زعم ترکیه نا هماهنگی بشار اسد و دولت سوریه در این مسیر و ریسک بالای جبهه مقاومت برای ترکیه که شریک راهبردی رژیم صهیونیستی است، عامل اختلال گر تلقی میشد. از این رو یکی از اصلی ترین انگیزههای ترکیه برای همراهی با سقوط دولت سوریه ایمن کردن مسیری بود که ترکیه را تبدیل به یکی از هاب های مهم گازی برای اروپا کند.
۵. کاهش قدرت چین: یکی از مگاپروژههای بسیار راهبردی چینیها که در سالیان اخیر سرمایه گذاریهای اقتصادی و سیاسی زیادی برای آن کرده بودن کریدور bri یا همان کریدور یک کمربند یک جاده بود که چین را از مسیر محور مقاومت به عنوان اصلی ترین شاخصه کریدوری شرقی- غرب به اروپا و آفریقا متصل میکرد.
سقوط سوریه با ایجاد اختلال در یکی از مهمترین شاخههای امتداد این کریدور عملاً باعث تضعیف قدرت راهبردی چین میشود و توان آمریکا را هم برای توسعه جنگ تعرفهای با چین افزایش میدهد و نیز توسعه کریدور رقیب مثل imec را که کریدوری امریکایی صهیونیستی است به صرفه تر میکند. این یکی دیگر از مهمترین پیشرانهای انگیزشی آمریکاییها و صهیونیستها برای کمک به سقوط دولت سوریه بود.
از این رو همانطور که تأکید شد انگیزه محوری مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای سقوط بشار اسد و دولت سوریه را از زاویه نگاه اقتصادی باید در چارچوب تضعیف اقتصاد محور مقاومت و تبدیل رژیم صهیونیستی و در درجه بعدی تبدیل ترکیه به عنوان شریک راهبردی رژیم، به دروازه تجارت دنیا تحلیل کرد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا