برنامه «گنگ» با اجرای علی ضیا و حضور محمدرضا شایع، تنها یک تجربه موسیقایی نبود؛ بلکه نشانهای از تغییر مسیر رسانههای پلتفرمی به سمت حاشیهسازی و جنجال شد. از واکنشهای حقوقی و سیاسی تا موضعگیری خود رپرها، این برنامه نشان داد که فرهنگ امروز بیش از آنکه بر خلاقیت و محتوا بنا شود، بر تحریک حساسیتها و تابوشکنی استوار شده است؛ روندی که در کوتاهمدت توجه مخاطب را جلب میکند اما در بلندمدت به فرسایش اعتماد عمومی و ابتذال فرهنگی منجر خواهد شد.
به گزارش سرمایه فردا، فرهنگ و رسانه امروز بیش از آنکه بر خلاقیت و محتوا تکیه داشته باشد، بر حاشیهسازی و جنجال بنا شده است. از ورود رپ فارسی به پلتفرمهای رسمی تا بازگشت مجریان تلویزیونی در قالب برنامههای پر سروصدا، همه نشان میدهند که سرمایه اصلی برای دیده شدن، دیگر کیفیت نیست بلکه تحریک حساسیتهاست. آنچه در این گزارشها دیده میشود، تصویری از بحران فرهنگی و رسانهای معاصر است؛ بحرانی که در آن پلتفرمهای نمایش خانگی، هنرمندان زیرزمینی و مجریان رسانهای، همگی به یک فرمول واحد رسیدهاند: جنجال بهعنوان راه بقا. در چنین فضایی، موسیقی رپ به ابزاری برای نمایش مخالفت بدل میشود، پلتفرمها تابوشکنی را جایگزین روایت میکنند و مجریان سابق تلویزیون برای بازگشت به صحنه، به حاشیهسازی متوسل میشوند. این روند اگرچه در کوتاهمدت توجه مخاطب را جلب میکند، اما در بلندمدت به فرسایش اعتماد عمومی و ابتذال فرهنگی منجر خواهد شد. بنابراین، اهمیت این چهار بخش نه در جزئیات هر پرونده، بلکه در هشدار مشترکی است که همه آنها به ما میدهند: فرهنگ اگر بر مدار حاشیه بچرخد، آیندهای جز بحران نخواهد داشت.
علی ضیا پس از تجربهای طولانی در یوتیوب با برنامههای گفتگومحور، این بار با «گنگ» به فیلیمو آمد؛ برنامهای که موضوع اصلی آن موسیقی رپ فارسی است. نخستین قسمت با حضور محمدرضا شایع پخش شد و بلافاصله موجی از حاشیههای حقوقی و سیاسی را به راه انداخت. گفته میشود در قسمتهای بعدی چهرههایی چون مهیار، جیجی، دورچی، چرسی، آشنا، شایان یو، پوری و پاپاپویز نیز حضور خواهند داشت. دکور تاریک، نورپردازی سایهروشن و حضاری با لباسهای مشکی، فضایی شبیه یک کنسرت زیرزمینی را روی صحنه رسمی بازنمایی میکرد.
اما تنها چند ساعت پس از انتشار، خبرگزاری فارس اعلام کرد برنامه فاقد مجوز تولید و انتشار است و ساترا پیگیریهای حقوقی را آغاز کرد. یکی از جنجالیترین بخشها، اجرای زنده محمدرضا شایع در تهران بود؛ اتفاقی که سالها غیرممکن به نظر میرسید. هرچند درباره رسمی یا غیررسمی بودن این اجرا نیز ابهام وجود داشت.
در همین زمان، پلتفرم نماوا بیانیهای منتشر کرد و در اقدامی کمسابقه ضمن تبریک به فیلیمو بابت جسارت در تولید برنامهای درباره رپ، از اختلافات جدی خود با ساترا سخن گفت. نماوا مدعی شد دو سال است پروژه مشابهی با عنوان «فلفور» را با حضور سهراب ام.جی پیگیری کرده اما حتی موفق به گرفتن استعلام حراست ساترا نشده است.
با این حال، واکنش محمدرضا شایع به حضور در برنامه، مسیر ماجرا را تغییر داد. او در ویدئویی خطاب به هوادارانش گفت: «صراحتاً میگویم توان رنجاندن هیچکس را ندارم… تصورم این بود که قدمی برای رپ فارسی برمیدارم، اما اکنون متوجه شدم برداشت من اشتباه بوده است.» در ویدئویی دیگر نیز تأکید کرد که مخالف رپ مجوزدار است و پشیمانیاش تنها بابت حضور در برنامه بوده، نه برای گرفتن مجوز یا برگزاری کنسرت. این موضع نشان داد فاصلهگذاری رپرها با چارچوبهای رسمی همچنان پابرجاست و نمیتوان مشکل را صرفاً به حاکمیت نسبت داد.
سرنوشت قسمتهای بعدی «گنگ» هنوز روشن نیست، اما آنچه در قسمت نخست رخ داد، چند نکته را برجسته کرد: نخست، نقش پلتفرم فیلیمو در استفاده از جنجال بهعنوان سرمایه جذب مخاطب؛ دوم، نسبت موسیقی رپ با قواعد رسمی و دشواری قرار گرفتن آن در چارچوبهای قانونی؛ و سوم، رفتار علی ضیا بهعنوان مجریای که پس از افول جایگاه تلویزیونی، بیش از هر چیز به حاشیهسازی برای دیده شدن متکی است.
برنامه «گنگ» نشان داد که در فضای فرهنگی امروز، جنجال و تابوشکنی بیش از محتوا و خلاقیت به ابزار اصلی پلتفرمها و چهرههای رسانهای بدل شده است. این وضعیت اگرچه ممکن است در کوتاهمدت توجه مخاطبان را جلب کند، اما در بلندمدت خطر فرسایش فرهنگی و بحران اعتماد را به همراه خواهد داشت.
آنچه در قسمت نخست «گنگ» رخ داد، بیش از آنکه یک تجربه رسانهای باشد، نشانهای از تغییر مسیر پلتفرمهای نمایش خانگی و مجریان رسانهای بود که دیگر به جای اتکا به محتوا، به حاشیه و جنجال بهعنوان سرمایه اصلی روی آوردهاند. فیلیمو با این برنامه نشان داد که در شرایط کاهش مخاطب، راهی جز تابوشکنی و تحریک حساسیتها برای دیده شدن نمیشناسد.
این وضعیت البته تنها به موسیقی رپ محدود نمیشود. در سالهای اخیر، بسیاری از سریالها و برنامههای پلتفرمی با صحنهها یا موضوعاتی آغاز شدهاند که هیچ ضرورت دراماتیکی ندارند و صرفاً برای انتشار گسترده در فضای مجازی طراحی شدهاند. به عبارت دیگر، جنجال به جای روایت، به جای خلاقیت و به جای کیفیت نشسته است.
در چنین بستری، علی ضیا نیز به عنوان مجری «گنگ» بیش از آنکه نقش یک برنامهساز داشته باشد، به چهرهای بدل شده که بقای رسانهای خود را در گرو حاشیهسازی میبیند. او پس از افول جایگاه تلویزیونی، در یوتیوب و حالا در فیلیمو، همان فرمول را دنبال کرده است: ساختارشکنی بدون ایده، گفتوگوهای بیمحتوا و تکیه بر جنجال برای جذب توجه. این مسیر، او را از یک مجری تلویزیونی به پیمانکار رسانهای برای جریانهای سیاسی و اقتصادی بدل کرده است؛ جریانی که بیش از هر چیز به دیده شدن نیاز دارد.
از این منظر، «گنگ» نه صرفاً یک برنامه درباره رپ فارسی، بلکه نمونهای از بحران بزرگتر در فضای فرهنگی ایران است؛ بحرانی که در آن پلتفرمها و چهرههای رسانهای به جای خلق ارزش، به تولید حاشیه روی آوردهاند. این روند اگر ادامه یابد، نه تنها به شکست خود این برنامهها منجر خواهد شد، بلکه به فرسایش اعتماد عمومی نسبت به کل فضای فرهنگی نیز دامن خواهد زد.
به همین دلیل، اهمیت «گنگ» در محتوای آن نیست، بلکه در رویکردی است که نمایندگی میکند: رویکردی که فرهنگ را به میدان رقابت برای جنجال بدل کرده و هرچه حساسیتها کاهش یابد، دوز حاشیه را بالاتر میبرد. این همان نقطهای است که باید نسبت به آن هشدار داد؛ زیرا اگر فرهنگ به جای خلاقیت و زیباییشناسی، بر مدار حاشیه بچرخد، نتیجه چیزی جز بحران و ابتذال نخواهد بود.
آنچه در ماجرای «گنگ» برجسته شد، بیش از آنکه به موسیقی رپ یا حتی به شخصیت محمدرضا شایع مربوط باشد، به فرمول تازه رسانههای پلتفرمی بازمیگردد؛ فرمولی که بر پایه جنجال بنا شده و هر بار با شدت بیشتری تکرار میشود. در این فرمول، محتوا دیگر اهمیت ندارد؛ آنچه ارزشمند تلقی میشود، واکنشها و حاشیههایی است که بتوانند موجی کوتاهمدت از توجه عمومی ایجاد کنند.
فیلیمو با «گنگ» نشان داد که در شرایط کاهش مخاطب، به جای سرمایهگذاری بر کیفیت یا خلاقیت، به سمت تابوشکنی و تحریک حساسیتها حرکت کرده است. این همان الگویی است که پیشتر در سریالهای پلتفرمی نیز دیده شد؛ صحنههایی که هیچ ضرورت دراماتیکی نداشتند اما برای انتشار گسترده در شبکههای اجتماعی طراحی شدند. به این ترتیب، جنجال به جای روایت نشست و حاشیه به جای هنر.
در این میان، علی ضیا نیز به عنوان مجری برنامه، بیش از آنکه نقش یک برنامهساز داشته باشد، به چهرهای بدل شده که بقای رسانهای خود را در گرو حاشیهسازی میبیند. او پس از افول جایگاه تلویزیونی، در یوتیوب و حالا در فیلیمو، همان مسیر را ادامه داده است: ساختارشکنی بدون ایده، گفتوگوهای بیمحتوا و تکیه بر جنجال برای دیده شدن. این مسیر او را از یک مجری تلویزیونی به پیمانکار رسانهای برای جریانهای سیاسی و اقتصادی بدل کرده است؛ جریانی که بیش از هر چیز به دیده شدن نیاز دارد.
از این منظر، «گنگ» نه صرفاً یک برنامه درباره رپ فارسی، بلکه نمونهای از بحران بزرگتر در فضای فرهنگی ایران است؛ بحرانی که در آن پلتفرمها و چهرههای رسانهای به جای خلق ارزش، به تولید حاشیه روی آوردهاند. این روند اگر ادامه یابد، نه تنها به شکست خود این برنامهها منجر خواهد شد، بلکه به فرسایش اعتماد عمومی نسبت به کل فضای فرهنگی نیز دامن خواهد زد.
به همین دلیل، اهمیت «گنگ» در محتوای آن نیست، بلکه در رویکردی است که نمایندگی میکند: رویکردی که فرهنگ را به میدان رقابت برای جنجال بدل کرده و هرچه حساسیتها کاهش یابد، دوز حاشیه را بالاتر میبرد. این همان نقطهای است که باید نسبت به آن هشدار داد؛ زیرا اگر فرهنگ به جای خلاقیت و زیباییشناسی، بر مدار حاشیه بچرخد، نتیجه چیزی جز ابتذال و بحران فرهنگی نخواهد بود.
آنچه امروز در قالب برنامه «گنگ» دیده شد، تنها یک تجربه شکستخورده در حوزه سرگرمی نیست؛ بلکه نشانهای از بحران عمیق در منطق تولید فرهنگی است. وقتی پلتفرمها به جای خلق محتوا، به حاشیهسازی بهعنوان سرمایه اصلی تکیه میکنند، نتیجه چیزی جز بازتولید ابتذال و فرسایش اعتماد عمومی نخواهد بود.
این بحران بهویژه زمانی خطرناکتر میشود که چهرههایی مانند علی ضیا، که روزگاری در قاب رسمی تلویزیون شناخته میشدند، اکنون برای بقا در فضای رسانهای تنها راهی که مییابند، تابوشکنی بیهدف و جنجالسازی بیپایان است. چنین رویکردی نه تنها به حل مسائل فرهنگی کمکی نمیکند، بلکه آنها را در نقطه پرحرارت و بیثمر باقی میگذارد.
از سوی دیگر، موسیقی رپ فارسی نیز در این میان به ابزاری برای همین بازی تبدیل شده است. ژست مخالفت و استقلال، بخشی از هویت این جریان است و هرگونه تلاش برای قرار دادن آن در چارچوب رسمی، بهجای حل مسئله، تنها به تقویت دوگانه «رپ مجوزدار» و «رپ مستقل» منجر میشود. این دوگانه، بیش از آنکه به رشد هنری کمک کند، به بازتولید حاشیه و تقابلهای بیپایان دامن میزند.
در نهایت، باید گفت که «گنگ» بیش از آنکه یک برنامه موسیقی باشد، نماد یک وضعیت فرهنگی است؛ وضعیتی که در آن رسانهها، مجریان و حتی هنرمندان، به جای خلاقیت و زیباییشناسی، به جنجال و حاشیه بهعنوان تنها راه دیده شدن متوسل شدهاند. اگر این مسیر ادامه یابد، فرهنگ به جای آنکه بستری برای آفرینش و گفتوگو باشد، به میدان رقابت برای تولید بحران بدل خواهد شد؛ میدانی که هر بار با شدت بیشتری اعتماد عمومی را میسوزاند و سرمایه اجتماعی را فرسودهتر میکند.
به همین دلیل، اهمیت نقد «گنگ» نه در محتوای آن، بلکه در هشدار نسبت به مسیر خطرناک رسانههای پلتفرمی است؛ مسیری که اگر اصلاح نشود، آینده فرهنگی کشور را به سمت ابتذال و بیاعتمادی سوق خواهد داد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا