در عصر بمباران تصویری، جلد کتاب دیگر نه بازتابی از روح اثر، بلکه ابزاری برای جلب توجه لحظهای شده است. طراحیهایی که با زرقوبرق گرافیکی چشم را میربایند، اما اغلب از معنا تهیاند. این دگردیسی، پرسشی جدی را پیش میکشد: آیا کتابها قربانی منطق ویترین شدهاند؟
به گزارش سرمایه فردا، در روزگاری که تصویر بر متن غلبه یافته و سرعت بر تأمل چیره شده، جلد کتاب نیز از مسیر اصالت فاصله گرفته است. آنچه روزگاری شناسنامه فرهنگی یک اثر بود، حالا به پوستر تبلیغاتی بدل شده؛ طراحیهایی که بیشتر از آنکه قصهگو باشند، فریاد میزنند. این تحول، نهفقط نشانهای از تغییر ذائقه مخاطب، بلکه بازتابی از سلطه بازاریابی بر هنر است. در این میان، پرسشهایی بنیادین مطرح میشود: آیا جلد کتاب باید صرفاً دیده شود یا باید بماند؟ آیا زیبایی فوری جایگزین عمق مفهومی شده است؟ و مهمتر از همه، آیا کتابخانههای فردا، جایی برای جلدهایی خواهند داشت که بهجای فروش، روایت میکنند؟ این گزارش، به واکاوی این دگردیسی بصری و پیامدهای آن بر فرهنگ کتابخوانی و سلیقه عمومی میپردازد.
در عصر بمباران بصری، جایی که هر نگاه در کسری از ثانیه میان هزاران محرک بصری، راه خود را گم میکند، کتاب برای بقا، خود را به رنگ و لعاب تصویر آراسته است. جلد کتاب، از یک شناسنامه ساده، به یک بیلبورد تبلیغاتی پرزرقوبرق تبدیل شده است. این روزها، به نظر میرسد طراحان جلد، کتاب را برای جذب فوری نگاه در ویترین شلوغ کتابفروشیها خلق میکنند، مقصود اصلی، آرام گرفتن سالیان دراز در قفسههای کتابخانههای شخصی نیست. این دگردیسیِ بصری، سؤالی مهم را پیش میآورد: آیا در رقابت برای دیده شدن، اصالت و عمق طراحی فدای جذابیتهای لحظهای شده است؟
گذشته از محتوای درون کتاب، جلد، نخستین نقطهی تماس مخاطب با اثر است. در گذشته، جلدها اغلب بر سادگی، استفاده از خطوط نستعلیق یا خوشنویسی و نگارههای مینیمال تأکید داشتند که میراث فرهنگی و هنری کشورمان را به دوش میکشیدند. این جلدها، به مرور زمان کهنه میشدند، اما هویت و اصالتشان پایدار میماند.
اما امروز، جلد کتاب، محصولی از دل بازاریابی مدرن بیرون میآید. طراحان با درک روانشناسی رنگ، فونتهای پرحجم و تصاویر کوبنده، در پی ایجاد یک شوک بصری هستند. هدف اصلی، رقابت با شبکههای اجتماعی و تصاویر متحرک است. طراح باید کاری کند که مخاطب، در میان ازدحام عناوینی که برای جلب نظرش التماس میکنند، چشمش روی این کتاب قفل شود. این رویکرد، منجر به استفادهی فزاینده از المانهای گرافیکی پررنگ، کنتراستهای شدید و تصاویری میشود که عموماً از فضای بینالمللی الگوبرداری شدهاند و گاه ارتباط عمیقی با متن اثر ندارند. جلد، اینجا یک اثر هنری مستقل نیست، ابزاری برای فروش است.
یکی از ویژگیهای طراحی جلد در عصر حاضر، تمایل شدید به «زیبایی فوری» است. این زیبایی در لحظه خرید، هیجانانگیز به نظر میرسد. پرسش اینجاست که آیا این جذابیت، پایداری یک اثر هنری را دارد؟ بسیاری از جلدهایی که امروز در ویترینها خودنمایی میکنند، از تصاویر استوک (آماده) یا مد روز گرافیک استفاده میکنند. این تصاویر، فاقد عمق فکری و روحی هستند، اما جذابیت لحظهای دارند.
در مقابل، جلدهای کلاسیک و ماندگار، اغلب حامل بار مفهومی کتاب بودند؛ یک ایده، یک نماد یا یک نقاشی که با گذشت زمان، ارزش کشف و تأمل را به مخاطب ارائه میداد. امروزه، بسیاری از جلدها، پیش از آنکه محتوای کتاب را منعکس کنند، ژانر آن را فریاد میزنند. اگر کتاب عاشقانه است، تصویری کلیشهای از یک زن یا مرد میبینیم. اگر ژانر فانتزی است، تایپوگرافیهای فلزی و زمخت استفاده میشود. این سبک طراحی، به سرعت تاریخ مصرف پیدا میکند. آنچه امروز “شیک” و “جدید” محسوب میشود، فردا به شکلی تأسفبار “قدیمی” و از مُدافتاده خواهد بود. این یعنی کتاب برای «قفسهی امروز» طراحی شده است، برای «کتابخانهی فردا» چنین طرحی مناسب نیست.
در این دورانِ تصویرمحور، متن و تایپوگرافی، که پیش از این عنصر اصلی جلد را تشکیل میدادند، به حاشیه رفتهاند. فونتهای ایرانی، با تاریخچهای غنی در خوشنویسی، در مقابل فونتهای فانتزی و غربی قرار گرفتهاند که برای صفحات کوچک وب یا پوسترها طراحی شدهاند. هدف از انتخاب این فونتها، خوانایی عمیق عنوان کتاب نیست؛ مقصود جلب توجه سریع است.
علاوه بر این، قرارگیری نام نویسنده و عنوان کتاب، به جای پیروی از یک ترکیببندی پایدار و متوازن، تابع منطق فضاهای خالی تصویر شده است. عنوانها کوچکتر میشوند یا به حاشیه میروند تا تصویر گرافیکی فضای بیشتری برای درخشش پیدا کند. در یک کتابفروشی آنلاین یا یک ویترین شلوغ، این روش موفق عمل میکند، اما وقتی کتاب به خانه خریدار میرسد و قرار است در کنار دهها کتاب دیگر چیده شود، قدرت بصری خود را از دست میدهد. یک کتابخانهی شخصی، مجموعهای از آثار است، یک گالری پوستر نیست؛ و جلدهایی که صرفاً تصویری هستند، در میان سادگیِ متین جلدهای قدیمی، محو میشوند.
این گرایش در طراحی جلد، اثرات گستردهای بر سلیقهی عمومی در حوزه هنر و زیباییشناسی دارد. وقتی اکثریت آثار، از منطق بازاریابی پیروی میکنند، به تدریج سلیقهی مخاطب نیز در جهتی هدایت میشود که زیبایی را با زرق و برق، و اصالت را با مد روز اشتباه بگیرد. مخاطب جوان، به طور ناخودآگاه میآموزد که ارزش یک محصول فرهنگی، در بستهبندی آن خلاصه میشود. این وضعیت، سبب میشود تا ناشران جسارت کمتری برای چاپ جلدهای متمایز، هنری یا غیرمتعارف داشته باشند. همه در مسیری میافتند که از موفقیت لحظهای یک طرح پرکنتراست، الگوبرداری میکند.
آیندهی طراحی جلد در ایران، نیاز به بازنگری دارد. باید تعادلی ظریف میان ضرورت دیده شدن در بازار رقابتی و تعهد به ماندگاری هنری یک اثر برقرار شود. جلد کتاب، فراتر از یک پوشش، بخشی از میراث فرهنگی آن است؛ یک جلد خوب، پیامی را به خواننده میرساند، یک آگهی فروش صرف نیست. کتابخانه فردای ما، جایی برای جلدهایی میخواهد که قصهگو هستند، فریادزننده نیستند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا