در روزگاری که هنر باید در زندگی مردم جاری باشد، بازار آثار تجسمی ایران با چالشهایی جدی روبهرو شده است. نبود حمایت، کاهش قدرت خرید و ناآگاهی عمومی، هنرمندان جوان را به حاشیه رانده و خریداران را سردرگم کرده است. گفتوگو با مژگان قدوسی، نقاش و عضو هیئتمدیره انجمن نقاشان، نگاهی واقعگرایانه به وضعیت امروز هنرهای تجسمی دارد.
به گزارش سرمایه فردا، تابلوهای نقاشی دیگر فقط تزئینی برای دیوار نیستند؛ آنها بازتابی از فرهنگ، احساس و دغدغههای یک جامعهاند. اما در ایران امروز، هنرهای تجسمی در میانهی گرانی، بیحمایتی و نبود زیرساختهای منسجم، به میدان بقا تبدیل شدهاند. هنرمندانی که روزی با شوق رنگ و بوم وارد این عرصه شدند، حالا برای دیده شدن و فروش آثارشان، با چالشهای اقتصادی و مدیریتی دستوپنجه نرم میکنند.
در این میان، خریداران نیز با ابهاماتی مواجهاند؛ از نبود اطلاعات کافی تا قیمتهای نامشخص و نبود حراجیهای منظم. مژگان قدوسی، نقاش و عضو هیئتمدیره انجمن نقاشان، در گفتوگویی صریح، از واقعیتهای بازار هنر سخن میگوید؛ از تأثیر شرایط اقتصادی بر فروش آثار تا ضرورت اصلاح سیاستهای حمایتی. او معتقد است که هنر نباید کالایی لوکس باشد، بلکه باید بخشی از زندگی روزمره مردم شود؛ مسیری که تنها
امروزه دکوراسیون خانه دیگر فقط چیدمان نیست و هنری زنده و تاثیرگذار است که زندگی روزمرهمان را شکل میدهد. وقتی از هنر و محیط زندگی حرف میزنیم، تابلوهای هنری نقش خاص و متفاوتی پیدا میکنند؛ آنها زیبایی فضا را دوچندان میکنند و حس آرامش و الهام را به خانههایمان هدیه میدهند.
در جهان امروز، هنرهای مختلفی وجود دارند که هر کدام داستان و فرهنگ خاص خود را روایت میکنند و استفاده از آنها در دکوراسیون داخلی، علاوه بر زیبایی، نوعی ارتباط با تاریخ و فرهنگ هم ایجاد میکند. این تابلوها به خانهها روح میبخشند و احساس تعلق و راحتی را به همراه دارند.
با وجود این همه زیبایی، برای بسیاری از علاقهمندان هنر سوال پیش میآید که از کجا شروع کنیم؟ چطور اولین تابلو را انتخاب کنیم؟
قدوسی درباره وضعیت بازار هنر و تاثیر شرایط اقتصادی بر خرید آثار هنری توضیح میدهد: «در شرایط اقتصادی فعلی، متاسفانه بسیاری از هنرمندان جوان ما مشتریان خود را از دست دادهاند، چرا که قدرت خرید طبقه متوسط کاهش یافته و اغلب مشتریان این دسته از هنرمندان همین طبقه بودهاند.»
او به دو دیدگاه کلی درباره خرید آثار هنری اشاره میکند؛ نخست، جنبه اقتصادی یا سرمایهگذاری که خریدار انتظار دارد اثر خریداری شده در آینده ارزش مالی پیدا کند و سودآور باشد. و دوم، جنبه زیباییشناسی، یعنی صرفاً لذت بردن از حس و حال و زیبایی تابلو برای تزئین منزل یا محیط شخصی. این نقاش تأکید میکند:« بسیاری اوقات، خریداران تلفیقی از این دو جنبه را مد نظر دارند.»
قدوسی درباره راهنمایی برای خریداران تازهکار میگوید: «اولین قدم مراجعه به گالریها و نگارخانههای معتبر است، جایی که میتوانند با آثار و سبکهای مختلف آشنا شوند و از مشاورههای تخصصی بهرهمند شوند.» او تأکید میکند که علاوه بر گالریها، انجمنهای هنری هم نقش مهمی دارند: «اگرچه این انجمنها معمولا فروش مستقیم ندارند، اما به عنوان پل ارتباطی بین خریدار و هنرمند، اطلاعات و راهنماییهای ارزشمندی ارائه میدهند.» ترکیب این دو منبع به خریداران کمک میکند انتخابی مطمئن و آگاهانه داشته باشند.
عضو هیئتمدیره انجمن نقاشان درباره حراجیها توضیح میدهد: «حراجیها به دلیل رقابت میان خریداران، معمولاً قیمتهایی بالاتر از حد معمول دارند و برای کسانی که به دنبال آثار خاص و هنرمندان پیشکسوت هستند، فرصت مناسبی محسوب میشوند.» اما او به نبود حراجیهای منظم در شهر اشاره کرده و این را یکی از محدودیتهای بازار هنر میداند و تاکید میکند که هر خریدار باید با شناخت دقیق از اهداف خود چه سرمایهگذاری باشد و چه زیباییشناسی با مشورت متخصصان، اقدام به خرید کند.
برای بسیاری از خریداران تازهکار، تهیه تابلوهای نقاشی کاری پیچیده و پرابهام است. یکی از آنها میگوید: «حتی تابلوهایی که خیلی مشهور نیستند و در گالریهای کوچک به نمایش گذاشته شدهاند برایم جذابترند، اما واقعیت این است که یا قیمتهایشان بالاست یا نمیدانم دقیقا باید از کجا و چطور آنها را تهیه کنم. گاهی اوقات هم احساس میکنم با نبود اطلاعات کافی و نبود حراجیهای منظم، انتخاب و خرید تابلو سختتر از چیزی است که فکر میکردم.»
در فضای هنرهای تجسمی ایران، بحثهایی درباره وجود نوعی «مافیای هنری» مطرح میشود که گفته میشود بر ذائقه مخاطبان و بازار هنر کنترل دارد. اما قدوسی این تصور را رد میکند و میگوید: «بهتر است این پدیده را بازار هنر بنامیم، نه مافیا؛ چرا که گردش مالی این حوزه در مقایسه با صنایع دیگر بسیار کوچک و ناچیز است و نمیتواند تاثیرات گسترده داشته باشد.»
با این حال، عضو هیئتمدیره انجمن نقاشان قبول دارد که افرادی در این بازار فعالیت میکنند و در راهنمایی هنرمندان نقش دارند و «قطعاً میتوانند تا حدی بر ذائقه مخاطبان و بازار تأثیرگذار باشند.» اما تأکید میکند که این تأثیرگذاری شکل یک مافیا یا ساختار مخفی و کنترلگرانه ندارد.
این نقاش به عنوان عضو هیئت مدیره انجمن نقاشان و فردی با سابقه فعالیت در حوزه هنرهای تجسمی، تجربه شخصی خود را این گونه تعریف میکند: «سالهاست حمایت دولتی از انجمنها تقریباً قطع شده و ما هنرمندان و فعالان بازار هنر با کمک و همیاری یکدیگر پیش میرویم. اکنون که حمایت رسمی وجود ندارد، اوضاع دشوار شده و جز برگزاری چند رویداد محدود، فعالیت حمایتی قابل توجهی دیده نمیشود.»
قدوسی با لحنی تردیدآمیز به طرح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره ارائه «بُنهایی» که قرار است خریداران را به سمت خرید آثار هنری سوق دهد، میگوید: «امیدوارم این بُنها به دست کسانی برسد که واقعاً بلد باشند چطور و کجا از آنها استفاده کنند، چون ظاهراً این موضوع خیلی هم ساده نیست!» او با کنایه اضافه میکند:«مدیریت این ماجرا و اینکه این منابع چطور خرج میشوند، اهمیت فراوانی دارد و باید دقیقاً زیر نظر باشد که پولها به کدام سمت میروند و خریدها از چه کسانی انجام میشود.»
در این میان سری هم به چند دانشجوی هنرهای تجسمی زدیم؛ آنها معتقدند که «هنر» نباید کالایی لوکس باشد. یکی از دانشجویان در پاسخ به پرسش ما درباره بحث «مافیای هنری» گفت: «مافیا؟ نمیدانم چقدرش واقعیت دارد، اما این را میدانم که هنر در کشور ما همیشه در حاشیه بوده؛ نه آنقدر سرمایه در گردش دارد که مافیایی در کار باشد، نه آنقدر حمایت میشود که بشود روی آیندهاش حساب کرد.» دانشجوی دیگری اضافه کرد: «اگر بهجای پرداختن به شایعه مافیا، به ایجاد زیرساخت و حمایت واقعی فکر میکردیم، امروز خیلی از هنرمندان جوان مجبور نبودند برای بقا بجنگند. بازار هنر بیش از هر چیز به دیده شدن نیاز دارد.»
آنها بر این باورند که خرید یک تابلوی نقاشی، فراتر از انتخاب یک شیء تزئینی برای دیوار خانه است؛ این انتخاب بازتابی از ذوق، فرهنگ، دغدغهها و حتی وضعیت اقتصادی جامعه است. به گفتهشان، هنری که باید در زندگی مردم جاری باشد، این روزها پشت ویترین گالریها و در تنگنای اقتصادی گرفتار شده است؛ هنرمندانی که به جای تجربهورزی، ناچارند برای بقا تلاش کنند و خریدارانی که میان سلیقه، قیمت و ناآگاهی سرگردان ماندهاند. در میان این همه چالش، چیزی که فراموش شده، نقش زنده و الهامبخش هنر در «روزمرگی» مردم است؛ هنری که نباید نشانهای از طبقه یا تجمل باشد، باید عنصری از زندگی باشد.
روایت بازار هنر در روزگاری که خلاقیت هنوز نفس میکشد، اما تکیهگاهش سست شده است
در سالهای اخیر، با افزایش قیمت مواد اولیه، اجاره گالریها و کاهش قدرت خرید مردم، بازار آثار تجسمی ایران با چالشهای جدی روبهرو شده است. هنرمندان جوانی که روزی با شوق رنگ و بوم وارد این عرصه شدند، امروز در میانهی معیشت سخت و بیحمایتی، بهدنبال راهی برای بقا میگردند. آنسوی ماجرا، خریدارانی هستند که علاقه دارند گوشهای از زیبایی را به خانه بیاورند، اما میان قیمتهای بالا، بینظمی بازار و نبود اطلاعرسانی سردرگم ماندهاند.
در چنین فضایی، نقش گالریها و نهادهای مستقل بیش از هر زمان دیگری پررنگ شده است. گالریداران باتجربه میگویند اگر مردم بدانند هر اثر هنری چگونه خلق میشود، شاید نگاهشان به قیمتگذاری تغییر کند. یک تابلوی نقاشی فقط چند ضربه قلممو نیست؛ نتیجه سالها تمرین، هزینه ابزار، و ساعتها کار فکری و فیزیکی است. هنر، محصولی صنعتی نیست که با فرمول تکرار شود.
با این حال، راههای تازهای هم در حال شکلگیری است. پلتفرمهای آنلاین خرید و فروش آثار هنری و نمایشگاههای مجازی، در سالهای اخیر امکان دیده شدن هنرمندان مستقل را بیشتر کردهاند. شبکههای اجتماعی نیز به ویترین تازهای برای هنرمندان جوان تبدیل شدهاند؛ جایی که مخاطب میتواند مستقیم با خالق اثر در ارتباط باشد و واسطهها را کنار بگذارد.
در کنار این تحولات، کارشناسان پیشنهاد میکنند فرهنگ «هنر برای همه» باید جایگزین نگاه «هنر برای ثروتمندان» شود. همانطور که موسیقی، سینما و کتاب بخشی از زندگی روزمره ما هستند، نقاشی و هنرهای تجسمی هم میتوانند در خانهها جریان داشته باشند. خرید آثار کوچک و هنرمندان نوپا، حمایت از نمایشگاههای محلی و حتی بازدید از گالریها، گامهای کوچکی است برای زنده نگه داشتن هنر در جامعه.
در نهایت، مسیر تابلوهای هنری از دیوار گالری تا دیوار خانه، مسیری فرهنگی است نه صرفاً اقتصادی؛ مسیری که اگر با آگاهی، عشق و حمایت همگانی همراه شود، میتواند هنر را از لوکسبودن نجات دهد و دوباره به زندگی مردم بازگرداند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا