در دنیای سیاست، برخی واژهها تنها در متن توافقها و بیانیهها باقی نمیمانند؛ آنها به زندگی روزمره مردم نفوذ میکنند، به گفتوگوهای خانوادگی، به نوسان بازار، به اضطراب جمعی. «مکانیسم ماشه» یکی از همین واژههاست—ابزاری حقوقی با پیامدهایی روانی، اجتماعی و ارتباطی که اگر درست مدیریت نشود، میتواند به زخم جمعی بدل شود. این گزارش، روایتی تحلیلی است از تأثیرات پنهان و آشکار مکانیسم ماشه بر روان جامعه و نقش حیاتی ارتباطات در مهار آن.
وقتی در رسانهها از «مکانیسم ماشه» سخن به میان میآید، اغلب تصور میشود که این واژه صرفاً در سطح دیپلماسی و حقوق بینالملل معنا دارد. اما واقعیت این است که چنین اصطلاحاتی، بهمحض طرح شدن، از مرزهای سیاست عبور میکنند و به درون زندگی مردم نفوذ مییابند. آنها در قیمت ارز و کالاهای اساسی اثر میگذارند، در گفتوگوهای روزمره شنیده میشوند، و حتی در پرسشهای کودکانه و اضطرابهای شبانه خانوادهها حضور دارند.
مکانیسم ماشه، چه فعال شود و چه صرفاً تهدید به فعالسازی آن مطرح شود، روان جامعه را دستخوش نوسان میکند. این نوسان، اگر مدیریت نشود، میتواند به بیاعتمادی عمومی، خستگی روانی و فرسایش سرمایه اجتماعی منجر شود.
تجربههای گذشته نشان دادهاند که هر بار بازگشت تحریمها در فضای عمومی مطرح شده، نخستین واکنش جامعه، افزایش «عدم قطعیت» بوده است. مردم نمیدانند فردا چه خواهد شد، قیمتها به کجا میروند، یا چه محدودیتهایی در راه است. این احساس فقدان کنترل، زمینهساز رشد شایعات و تقویت روایتهای غیررسمی میشود.
در چنین شرایطی، نوعی «خستگی سیاسی-اقتصادی» در جامعه شکل میگیرد؛ مردمی که بارها با چرخه تحریم و تهدید مواجه شدهاند، انرژی روانی خود را برای مقابله با وضعیتهای تازه از دست میدهند و به سوی بیتفاوتی یا نومیدی سوق داده میشوند.
علم ارتباطات به ما میآموزد که بحرانها تنها در میدان سیاست رخ نمیدهند، بلکه در میدان پیامها و ادراکها نیز ساخته و بازتولید میشوند. از این منظر، سه اصل کلیدی برای کنترل پیامدهای روانی مکانیسم ماشه اهمیت دارد:
در مواجهه با چنین بحرانهایی، مسئولیت تنها بر دوش سیاستگذاران نیست. مردم، مسئولان و رسانهها هرکدام نقشی تعیینکننده دارند:
مکانیسم ماشه، تنها یک ابزار در عرصه سیاست بینالملل نیست؛ بلکه یک «تجربه اجتماعی-روانی» برای مردم است. این تجربه میتواند جامعه را به سمت اضطراب و بیاعتمادی سوق دهد یا برعکس، فرصتی برای ارتقای سواد رسانهای و تقویت انسجام ملی باشد.
مدیریت چنین شرایطی، تنها با اراده سیاسی ممکن نیست؛ بلکه نیازمند مسئولیتپذیری رسانهها، مشارکت فعال شهروندان و پایبندی به اصول ارتباطی است. آینده جامعه، در گرو آن است که پیامها چگونه مدیریت شوند. بحرانها همیشه وجود دارند، اما این نحوه ارتباط است که تعیین میکند بحران به یک زخم روانی جمعی بدل شود یا به فرصتی برای همبستگی و بلوغ اجتماعی.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا