با اعلام سفر قریبالوقوع علی لاریجانی به عربستان سعودی، مناسبات تهران و ریاض بار دیگر در کانون توجه منطقهای قرار گرفتهاند. این سفر در حالی انجام میشود که اقدامات اخیر سعودی در لبنان و یمن، از جمله فشار برای خلعسلاح حزبالله و رهگیری موشکهای انصارالله، با توافقنامه اسفند ۱۴۰۱ میان دو کشور در تضاد قرار دارد. همزمان، حمله رژیم صهیونیستی به قطر و تشدید تهدیدات منطقهای، ضرورت شکلگیری یک پیمان امنیتی اسلامی را بیش از پیش برجسته کرده است. لاریجانی در ریاض، حامل پیامی روشن خواهد بود: اگر عربستان خواهان ثبات منطقهای است، باید در سیاستهای خود نسبت به جبهه مقاومت و همکاریهای پنهان با رژیم صهیونیستی تجدیدنظر کند.
به گزارش سرمایه فردا، شبکه المیادین شامگاه شنبه ۲۲ شهریور خبر داد علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران به زودی عازم عربستان سعودی خواهد شد. با توجه به تحولات اخیر در منطقه غرب آسیا، بویژه جنگافروزیهای رژیم صهیونیستی، این سفر بسیار مهم ارزیابی میشود. اما محورهای احتمالی مورد بحث در دیدارهای لاریجانی با سران سعودی چیست؟
به گزارش وطن امروز، ایران و عربستان سعودی اسفند ماه سال ۱۴۰۱ در پکن یک توافقنامه ۳ جانبه مهم امضاء کردند. در این توافقنامه که از سوی ایران توسط علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت امضاء شد؛ ایران و عربستان پس از ۷ سال مناسبات سیاسی خود را احیاء کردند. طی این توافقنامه سفارتخانه های ۲ کشور بازگشایی شد و به عبارتی روابط طرفین به شرایط عادی باز گشت.
البته مذاکرات ایران و عربستان برای عادیسازی روابط از ۲ سال قبلتر از آن و با میانجیگری عراق آغاز شده بود اما در نهایت، طرفین تمایل خود را برای میانجیگری چین ابراز کردند. در واقع میانجیگری چین، هم تضمینی محکم از سوی طرفین برای پایبندی به مفاد این توافقنامه بود و هم تمایل سعودی برای ایفای نقشی جدیتر توسط چین در تحولات منطقه غرب آسیا را نشان میداد. اقدامی که به اعتقاد کارشناسان، نوعی چرخش سیاستهای عربستان نسبت به آمریکا ارزیابی میشود. البته وضعیت مناسبات میان عربستان سعودی و یمن نیز در تمایل ریاض برای توافق با ایران بسیار موثر بود. عربستان سعودی با تولید روزانه حدود ۱۲ میلیون بشکه نفت، یکی از بزرگترسن تولید کنندگان نفت دنیا به حساب میآید.
از همین رو عربستان نیاز جدی به تامین امنیت تولدی نفت و همچنین فروش آن داشت. جنگ چندین ساله با حوثیها در یمن، یک شکست فاحش در سیاست خارجی عربستان بود و از همین رو محمدبنسلمان ولیعهد عربستان سعودی نیاز داشت تا ایران از طریق نفوذ خود در یمن، حوثیها را راضی کند با عربستان سعودی ترک مخاصمه کنند. ایران نیز در راستای بهبود مناسبات با همسایگان و استفاده از ظرفیت آنها برای مقابله با سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی، نسبت به عادیسازی روابط با عربستان سعودی تمایل نشان داد. بنابراین توافق میان ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین، یک تحول جدی در مناسبات منطقه غرب آسیا بود. بازگشایی سفارتخانه های طرفین و همچنین دیدارهای مقامات ۲ کشور، باعث شد تا یک روابط پایدار بین تهران و ریاض برقرار شود.
با این حال اما پس از ۷ اکتبر و جنگ رژیم صهیونیستی علیه مقاومت، عربستان سعودی بعضا اقداماتی انجام داد که مغایر با توافق با ایران بود. اوج این اقدامات، در ماههای اخیر و دخالت سعودی در تحولات لبنان رقم خورد. عربستان سعودی فشار سنگینی بر دولت لبنان و همچنین گروههای سنی در این کشور وارد کرده است تا موضوع خلعسلاح حزبالله لبنان را عملی و محقق کنند. این اقدام سعودی برخلاف توافقنامه با ایران بود. روزنامه لبنانی الاخبار اخیرا در گزارشی، با اشاره به اینکه عربستان در پرونده خلع سلاح مقاومت لبنان کاملا همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی حرکت میکند، تاکید کرد ریاض در این پرونده پا را از حد فراتر گذاشته و احزاب مخالف حزبالله را به هر اقدامی، حتی ریختن به خیابانها تحریک میکند.
بنابراین یکی از ماموریتهای لاریجانی در سفر به عربستان، تلاش برای تجدیدنظر عربستان سعودی نسبت به این سیاست مداخلهجویانه خود در لبنان است.
از سوی دیگر اخیرا برخی منابع یمنی و همچنین برخی رسانههای عربی فاش کردند عربستان سعودی در جنگ میان یمن و رژیم صهیونیستی، عملا جانب تلآویو را گرفته و اقدام به رهگیری موشکهای انصار الله کرده است. بنابراین در سفر لاریجانی به ریاض، به احتمال زیاد این موضوع نیز مطرح خواهد شد.
بنابراین در سفر لاریجانی به ریاض، احتمالا به طرف سعودی گوشزد خواهد شد که این اقدامات آنها علیه جبهه مقاومت، برخلاف توافق این کشور با ایران است و سعودی اگر خواهان اجرای مفاد این توافقنامه است؛ باید حتما در سیاستها و اقدامات خود علیه حزبالله و یمن، تجدیدنظر کند.
یکی دیگر از محورهای احتمالی سفر لاریجانی به عربستان، موضوع اقدامات خطرناک رژیم صهیونیستی در منطقه بویژه حمله اخیر این رژیم به قطر است. رژیم صهیونیستی با حمله به قطر نشان داد استراتژی خود در قبال منطقه را تغییر داده و به دنبال توسعه سلطه طلبی خود در غرب آسیا است. اگرچه حملات چند ماه گذشته جنگندههای این رژیم به سوریه و هدف قرار دادن کاخ ریاستجمهوری دمشق و ساختمان وزارت دفاع سوریه، یک زنگ خطر جدی برای همه کشورهای منطقه بود؛ اما خوبه این رژیم به قطر، استراتژی جدید تلآویو علیه کشورهای منطقه را به وضوح آشکار کرد.
برخی مواضع خطرناک رژیم صهیونیستی مانند اظهارات نتانیاهو مبنی بر تلاش برای تحقق ایده اسراییل بزرگ، نیز در همین راستا ارزیابی می شود. بر اساس ایده اسراییل بزرگ، بخش وسیعی از غرب و شمال خاک عربستان، تحت اشغال رژیم صهیونیستی در خواهد آمد.
به هر حال، اکنون مشخص شده است که برخلاف القائات دهههای اخیر آمریکا در منطقه مبنی بر اینکه ایران تهدید اصلی کشورهای عربی است؛ اکنون حکام عربی به این نتیجه رسیدهاند که تهدید اول منطقه، رژیم صهیونیستی است. آنچه این تهدید را جدیتر میکند؛ هماهنگی و همراهی آمریکا با سلطهطلبی رژیم صهیونیستی بر منطقه است. حمله رژیم صهیونیستی به قطر باعث شد این ایده که تضمین آمریکا، مهمترین مانع بر سر راه سلطهطلبیهای رژیم صهیونیستی است؛ رنگ ببازد. بنابراین کشورهای عربی اکنون با شرایطی مواجه هستند که رژیم صهیونیستی تبدیل به یک خطر بالفعل برای موجودیت این کشورها و حکومت آنها شده است و این کشورها برای مقابله با این خطر، ۲ راه بیشتر ندارند.
یا پذیرش بی چون و چرای زیادهخواهیهای آمریکا و یا هم افزایی این کشورها با سایر کشورهای اسلامی منطقه و تشکیل یک ائتلاف و پیمان نظامی و امنیتی برای مهار خطرات و تهدیدات رژیم صهیونیستی. به نظر میرسد علی لاریجانی در سفر به ریاض، با سران سعودی درباره ضرورت تشکیل پیمانهای امنیتی منطقهای در مقابل رژیم صهیونیستی صحبت خواهد کرد. ایران با توجه به سابقه چنددههای خود در زمینه مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی و آمریکا، ایدهها و پیشنهادات موثری برای عربستان سعودی و سایر کشورهای منطقه دارد. کما اینکه دست کم در یک دهه اخیر، ایران به این کشورها پیشنهاد تشکیل یک ائتلاف دفاعی – امنیتی داده بود. اکنون که دیدگاه های ایران درباره ماهیت سلطه طلبانه سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه ثابت شده است؛ کشورهای منطقه میتواند به سیاستها و ایدههای ایران در این زمینه اعتماد کنند. در این راستا، قطعا یکی از ایدهها برای مهار تهدیدات رژیم صهیونیستی، حمایت از جبهه مقاومت و تقویت آن، یا دست کم تجدیدنظر در سیاست تضعیف جبهه مقاومت از سوی کشورهای عربی منطقه است.
اکنون برای همه بازیگران منطقهای روشن شده که جبهه مقاومت، اصلیترین، مهمترین و قویترین مانع سلطه طلبی و دستدرازی رژیم صهیونیستی در منطقه است. بر همین اساس، قطعا تقویت جبهه مقاومت، به صورت مستقیم بر تضعیف سیاستها و راهبردهای خطرناک رژیم صهیونیستی برای منطقه، اثرگذار خواهد بود. در این راستا، عربستان سعودی بواسطه نفوذی که در سایر کشورهای عربی منطقه دارد؛ میتواند نقشآفرینی موثری داشته باشد.
پس از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، مقامات ریاض باید به این نتیجه رسیده باشند که هر نوع فشار برای تضعیف مقاومت بویژه حزبالله لبنان یا انصارالله یمن، دقیقا در راستای سیاستها و اقدامات رژیم صهیونیستی تعریف میشود. و تقویت سیاستها و مواضع رژیم صهیونیستی خود به خود باعث افزایش خطر موجودیتی برای عربستان سعودی خواهد شد. لذا منطقی است در این شرایط، مقامات عربستان در سیاستهای خود نسبت به جبهه مقاومت، بویژه انصارالله و حزبالله تجدیدنظر کنند. بدون تردید تجدیدنظر عربستان سعودی درباره یمن و لبنان، تا حد زیادی بر تحولات منطقه اثر خواهد گذاشت.
به غیر از موضوعات مربوط به جبهه مقاومت، عربستان سعودی با توجه به تحولات اخیر منطقه میتواند برخی محدودیتها را نسبت به رژیم صهیونیستی اعمال کند. عربستان با وجود اینکه هنوز به صورت رسمی با رژیم صهیونیستی ارتباط سیاسی ندارد؛ اما مراودات اقتصادی مهمی با رژیم اشغالگر قدس دارد. یکی از این مراودات، مسیر زمینی ترانزیتی برای واردات رژیم صهیونیستی است که از خلیج فارس و به صورت زمینی از خاک عربستان سعودی وارد سرزمینهای اشغالی میشود. از سوی دیگر، پس از مرگ عبدالله و حضور سلمان و پسرش محمد در قدرت، برخی منابع خبری از حضور شرکتها و برندهای رژیم صهیونیستی در خاک عربستان و سرمایهگذاری در این کشور کردهاند. قطع این قبیل همکاریهای اقتصادی، یکی از امکاناتی است که عربستان سعودی میتواند برای مقابله با سلطه طلبی رژیم صهیونیستی در منطقه انجام دهد.
به هر حال اکنون شرایط در منطقه غرب آسیا به گونهای است که همه واقعیات برای همه بازیگران شفاف و آشکار شده است.
ایالات متحده آمریکا از طریق رژیم صهیونیستی به دنبال ایجاد و اعمال یک نظم جدید در غرب آسیا است. در این نظم جدید، قرار است رژیم صهیونیستی به عنوان هژمون اصلی منطقه تعریف و سلطه این رژیم بر کشورهای منطقه تثبیت شود. رفتارهای نمایشی ترامپ دیگر مورد پذیرش کشورهای منطقه نیست و همه میدانند اتفاقا در پشت پرده راهبرد جنگافروزی نتانیاهو، شخص ترامپ قرار دارد. کشورهای منطقه اکنون ناگزیرند تصمیم نهایی خود را نسبت به تلاش آمریکا برای این نظم جدید اتخاذ کنند.
بنابراین یا باید سلطه رژیم صهیونیستی بر خود را بپذیرند یا با اتکای توان داخلی و همافزایی با کشورهای منطقه و یا قدرتهایی مانند چین و روسیه، با این استراتژی جدید آمریکا مقابله کنند.
هیچ راه سومی وجود ندارد. اگر این کشورها اکنون به فکر چاره نباشند؛ بدون تردید پایتختهای آنها، هدف بعدی جنگندهها و موشکهای رژیم صهیونیستی خواهد بود. در میان کشورهای منطقه، شاید هیچ کشوری به اندازه قطر، در بین هیات حاکمه و اعضای دولت جدید آمریکا نفوذ نداشته باشد. برخی مقامات دولت ترامپ و حتی نزدیکان او، در قطر منافع اقتصادی دارند و تجارت شخصی خود را در این کشور انجام میدهند. قطر میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است و حدود ۱۰ هزار نظامی آمریکایی در این کشور حضور دارند. پایگاه مرکزی سنتکام در غرب آسیا نیز در پایگاه نظامی العدید قطر دایر شده است. با این حال اما حمله رژیم صهیونیستی به قطر نشان داد نه تنها این همکاریهای سیاسی و اقتصادی تضمینی برای حفظ امنیت حکومت آل نهیان نیست؛ بلکه حضور نظامی آمریکا در این کشور، یک خطر بالقوه برای موجودیت قطر نیز به شمار میرود.
جنگندههای رژیم صهیونیستی برای حمله به قطر، با سنتکام هماهنگ شده بودند و این واقعیت باید مقامات قطری را به فکر فرو ببرد که آنها در عمل و در واقعیت، تا چه اندازه امکان این را دارند که در مقابل یک تهدید خارجی، استقلال عمل داشته باشند. تصور کنید مقامات قطری تصمیم بگیرند به حمله رژیم صهیونیستی واکنش متقابل نشان داده و به این رژیم حمله کنند. قطعا برای انجام این کار، در وهله اول باید رضایت سیاسی آمریکا را اخذ کنند. کسب رضایت نه فقط برای موافقت سیاسی با اصل حمله به رژیم صهیونیستی؛ بلکه کسب رضایت برای فراهم شدن امکان حمله به رژیم صهیونیستی. به عبارت سادهتر، اگر مقامات قطر در نهایت تصمیم بگیرند در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی، اقدام متقابل نظامی انجام بدهند؛ تا رضایت و موافقت آمریکا را کسب نکنند؛ عملا امکان انجام این حمله را ندارند. چراکه با وجود حضور سنتکام در این کشور و تجهیزات راداری و هوایی آمریکا در خاک قطر، ارتش قطر قادر به بلند کردن جنگندههای خود از خاک خود را ندارد!
این یک درس عبرت بزرگ برای کشورهای عربی است. در واقع حضور نظامی آمریکا در این کشورها، به یک خط. بالقوه برای این کشورها تبدیل شده است.
بر همین اساس است که ایران اکنون به آنها گوشزد میکند برای برطرف کردن این تهدیدات باید به فکر چاره باشند. احمقانهترین ایده برای عبور از شرایط فعلی، اعتماد به آمریکا و تلاش برای جلب رضایت ترامپ برای متوقف کردن نتانیاهو است. چراکه همانگونه که گفته شد؛ تحلیل عمیقتر و واقعبینانهتر درباره تحولات اخیر منطقه و جنگافرزویهای رژیم صهیونیستی در منطقه، این است که این اقدامات، در اصل سفارش ترامپ به نتانیاهو است.
در مجموع، واقعیتهای منطقه اکنون به صورت واضح در مقابل دیدگان سران این کشورها قرار دارد. تنها راه برون رفت از بحران فعلی نیز برای آنها مشهود و ممکن است.
بدون تردید اگر اعراب اکنون به فکر چاره نباشند؛ و بیدار نشوند؛ به زودی با صدای جنگندهها و موشکهای رژیم صهیونیستی در آسمان پایتختهای خود بیدار خواهند شد. عربستان سعودی به واسطه نفوذی که در میان کشورهای منطقه دارد؛ میتواند نقش تاریخی خود را در این برهه ایفا کند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا