با پذیرش رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای در سال ۲۰۲۳، سیاست خارجی کشور وارد مرحلهای تازه شد. این سازمان که اکنون بیش از ۳.۲ میلیارد نفر جمعیت و سهم قابل توجهی از اقتصاد جهانی را در اختیار دارد، بستری مهم برای همکاریهای امنیتی، اقتصادی و فرهنگی میان کشورهای آسیایی و فرامنطقهای است. با وجود ظرفیتهای ژئوپلیتیکی و انرژی ایران، بهرهبرداری کامل از فرصتهای شانگهای هنوز محقق نشده و تحقق آن نیازمند رفع موانع داخلی، تحریمهای خارجی و تقویت دیپلماسی اقتصادی است.
به گزارش سرمایه فردا، عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، بیش از آنکه یک دستاورد نمادین باشد، فرصتی راهبردی برای بازتعریف جایگاه کشور در نظم نوظهور جهانی است. ایران با موقعیت ژئوپلیتیکی بینظیر، ذخایر عظیم انرژی و تجربه امنیتی، میتواند به ستون ترانزیت و انرژی این سازمان بدل شود. با این حال، ضعف زیرساختها، تحریمهای بینالمللی و کمتحرکی دیپلماسی اقتصادی موجب شدهاند که ایران هنوز در مرحله گذار باقی بماند. آینده این عضویت، به عزم سیاسی، اصلاحات ساختاری و نگاه راهبردی به شرق وابسته است.
سازمان همکاری شانگهای (SCO) طی دو دهه گذشته از یک ابتکار امنیتی میان چند کشور آسیای مرکزی به نهادی منطقهای و سپس فرامنطقهای بدل شده است که اکنون جمعیتی بیش از ۳.۲ میلیارد نفر منابع عظیم انرژی و سهمی قابل توجه از اقتصاد جهانی را در اختیار دارد. در چنین بستری، عضویت ایران در این سازمان نقطه عطفی در سیاست خارجی کشور بهشمار میرود؛ نقطهای که پس از سالها انتظار نهایتاً در سال ۲۰۲۳ با پذیرش رسمی ایران تحقق یافت. اما پرسشی اساسی که در محافل دانشگاهی، رسانهای و حتی میان تصمیمگیران ایرانی مطرح است، چنین صورتبندی میشود: چرا ایران هنوز نتوانسته است بهرهبرداری مؤثر و ملموسی از فرصتهای شانگهای داشته باشد؟ این پرسش، هم جنبه انتقادی دارد و هم جنبه آیندهنگر. برخی بر این باورند که ایران از ظرفیتهای سازمان بهویژه در حوزه اقتصادی بیبهره مانده است، اما رویکردی امیدمحور نشان میدهد که ایران در حال پیمودن مسیر زمانبر اما پرثمر ادغام در نهادهای شرقی است.
ایران از ابتدای شکلگیری سازمان همکاری شانگهای در سال ۲۰۰۱ میلادی، علاقهمند به عضویت بود. در سال ۲۰۰۵ تهران موفق شد عنوان «ناظر» را بهدست آورد. از همان زمان، مباحث گستردهای درباره مزایا و معایب عضویت ایران شکل گرفت. با این حال، فشارهای غرب، تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل و تردید برخی اعضای شانگهای نسبت به تبعات سیاسی پذیرش ایران، روند عضویت دائم را بیش از یک دهه به تعویق انداخت. این تأخیر البته تنها ناشی از فشار خارجی نبود؛ در داخل نیز رویکردهای متفاوتی نسبت به سیاست خارجی ایران وجود داشت.
برخی معتقد بودند پیوند با شرق باید مکمل رابطه با غرب باشد، نه جایگزین آن. برخی دیگر اما استراتژی «نگاه به شرق» را بهعنوان آلترناتیو سیاست غربمحور پیشنهاد میکردند. نهایتاً با تغییر موازنه قدرت جهانی و تعمیق شکاف روسیه و چین با آمریکا، شرایط برای عضویت ایران مساعد شد. بنابراین عضویت ایران حاصل تحولات ساختاری در نظام بینالملل بود. این عضویت، در واقع «پاسخ طبیعی» به شرایط جدیدی بود که در آن، ایران برای رهایی از فشارهای غرب، مسیر همگرایی با شرق را انتخاب کرد.
ایران از نظر ژئوپلیتیکی یکی از بیبدیلترین موقعیتها را در میان اعضای شانگهای دارد. اولاً چهارراه ترانزیت جهانی است. ایران نقطه اتصال خلیج فارس به آسیای میانه و قفقاز است. کریدور بینالمللی شمال-جنوب که هند را به روسیه وصل میکند، بدون ایران معنایی ندارد. ثانیاً ایران با دارا بودن دومین ذخایر گاز جهان و چهارمین ذخایر نفت، میتواند ستون انرژی شانگهای باشد و ثالثاً ایران در مجاورت بحرانهای بزرگ مانند افغانستان، عراق و سوریه قرار دارد و تجربه بالایی در مدیریت تهدیدهای تروریستی دارد. با این حال، این ظرفیتها هنوز در قالب پروژههای مشخص با شانگهای نهادینه نشدهاند. دلیل اصلی آن، محدودیتهای ناشی از تحریمهای آمریکا و عدم تکمیل زیرساختهای داخلی ایران در حوزه ریلی، بندری و بانکی است.
سازمان همکاری شانگهای مجموعاً نزدیک به ۲۸ درصد تولید ناخالص جهانی را در اختیار دارد. بازار بزرگ چین، هند و روسیه فرصتی عظیم برای ایران است. اما در عمل، سهم تجارت ایران با اعضای شانگهای هنوز محدود است و تمرکز اصلی بر چین بوده است. اما تبادلات مالی ایران با کشورهای شانگهای بهطور کامل عملیاتی نشده، بخشی به دلیل تحریمها و بخشی به دلیل کمبود زیرساخت صادراتی ایران و البته باید پذیرفت ضعف ایران در دیپلماسی اقتصادی نیز در این زمینه مشهود است. بسیاری از قراردادها و تفاهمنامهها روی کاغذ مانده و به اجرا نرسیده است. با این وجود، روندهای آینده نشان میدهد که ایران میتواند در چارچوب سیاست «تجارت با پولهای ملی» و استفاده از ارزهای محلی مانند یوان و روبل، موانع دلاری را دور بزند. این سیاست اگر بهطور جدی دنبال شود، میتواند سهم ایران از اقتصاد شانگهای را بهطور چشمگیری افزایش دهد.
شانگهای در آغاز با هدف همکاری امنیتی و مبارزه با سه پدیده «تروریسم، افراطگرایی و جداییطلبی» شکل گرفت. ایران با تجربه بالای خود در مقابله با داعش و گروههای تکفیری، میتواند دانش و ظرفیتهای امنیتی خود را در اختیار این سازمان بگذارد. همچنین، با توجه به خروج آمریکا از افغانستان، شانگهای به دنبال نقشآفرینی بیشتر در این کشور است. ایران میتواند بهعنوان همسایه بلافصل افغانستان و کشوری با نفوذ تاریخی و فرهنگی، نقش میانجی و تسهیلگر را ایفا کند. از سوی دیگر، سازمان شانگهای تنها یک نهاد امنیتی اقتصادی نیست؛ بلکه بستری برای پیوندهای تمدنی میان کشورهای آسیایی است. ایران با سابقه تمدنی چند هزار ساله، ادبیات غنی و میراث مشترک در مسیر جاده ابریشم، میتواند از ابزار دیپلماسی فرهنگی برای تعمیق جایگاه خود بهره ببرد. تبادل دانشجو، گردشگری فرهنگی، برگزاری جشنوارههای هنری و ترویج زبان فارسی در آسیای میانه از جمله ظرفیتهایی است که هنوز مغفول مانده است.
منتقدان معمولاً از زاویهای کوتاهمدت به موضوع نگاه میکنند. واقعیت این است که تنها دو سال از عمر رسمی عضویت ایران در شانگهای میگذرد و برای تحقق نتایج ملموس، زمان بیشتری نیاز است. تجربه کشورهایی مانند پاکستان نشان میدهد که تبدیل تفاهمنامهها به پروژههای اجرایی ممکن است سالها طول بکشد. بنابراین، استفاده از واژه «بیبهره» در مورد عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای دقیق نیست. ایران در حال طی کردن یک روند تدریجی است. اگرچه هنوز همه فرصتها بالفعل نشدهاند، اما جهتگیریها نشاندهنده حرکت رو به جلو است.
در یک سناریوی خوشبینانه، ایران با توسعه زیرساختها، استفاده از ارزهای ملی و فعالسازی دیپلماسی اقتصادی، به هاب انرژی و ترانزیت شانگهای بدل میشود. در دومین سناریوی احتمالی، ایران بخشی از ظرفیتهای خود را بالفعل میکند، اما بهدلیل تداوم تحریمها و ضعف مدیریتی، نقش فرعی در سازمان ایفا خواهد کرد و متأسفانه باید گفت اگر ایران نتواند بر موانع داخلی و خارجی غلبه کند، در نهایت به یک عضو حاشیهای تقلیل خواهد یافت. از منظر آیندهپژوهی، تحقق سناریوی اول قطعاً محتمل است، آن هم اگر سیاستگذاریهای درست و عزم سیاسی کافی وجود داشته باشد.
اما برای آنکه ایران بتواند بهطور واقعی از شانگهای بهره ببرد، چند اقدام کلیدی ضروری است. اولاً توسعه دیپلماسی اقتصادی با دو ابتکار ایجاد دفاتر مشترک اقتصادی با کشورهای عضو و همچنین ارتباط وزارت خارجه با دیگر وزارتخانهها به ویژه وزارت ارتباطات در بهرهمندی از دانش ایرانی برای حل مسائل فناورانه اعضایی که در سطح یک سازمان نیستد. کلید تحقق این رخداد این است که به دیپلماسی اقتصادی به ویژه در وزارت خارجه به چشم یک معاونت فرعی یا صوری نگاه نکنیم. در گام دوم، باید تکمیل زیرساختهای ترانزیتی ایران مانند راهآهن چابهار–سرخس، بنادر جنوبی و شبکههای لجستیکی را به عنوان یک فرصت نگاه کرد و کوشید با جلب سرمایه اعضای شانگهای در این زمینه کوشید. اصلاح ساختار بانکی و استفاده از ارزهای محلی میتواند ابتکارات فعالانهتری در این باره بسازد. در نهایت آنکه تعمیق همکاریهای امنیتی و گسترش دیپلماسی فرهنگی را باید جدی گرفت و به آنها نگاه راهبردی داشت.
ایران در مسیر عضویت شانگهای هنوز در نقطه آغاز است. محدودیتهای ناشی از تحریمها، ضعف زیرساخت و برخی تردیدهای داخلی موجب شدهاند که بهرهبرداری کامل از این سازمان به تأخیر بیفتد. با این حال، آیندهشناسی روابط بینالملل نشان میدهد که شانگهای در حال تبدیل شدن به یکی از قطبهای اصلی قدرت جهانی است. ایران اگرچه تاکنون همه فرصتها را بالفعل نکرده، اما در مسیر درست حرکت میکند. به بیان دیگر، ایران نه «بیبهره» مانده و نه منزوی؛ بلکه در حال گذار به مرحلهای است که در آن میتواند از یک عضو تازهوارد به بازیگری تأثیرگذار بدل شود. امید به آینده و برنامهریزی هوشمندانه، کلید گشودن درهای شانگهای برای ایران است.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا