پیشرفت و توسعه در دنیای امروز چگونه است
پیشرفت و توسعه در دنیای امروز چگونه است

براساس نظریه هاکسلی پیشرفت و توسعه در دنیای امروز به سمتی رفته که از ابزارهای خوب به اهداف بد استفاده می‌شود. این موضوع منجر شده کیفیت زندگی تحت تاثیر قرار بگیرد.

به گزارش سرمایه فردا، یک گروه ضد تروریستی وابسته به دولت بریتانیا در یک گزارش اعلام کرده نویسنده‌هایی مانند سی. اس. لوئیس، تالکین، اورول، کنراد و هاکسلی متن‌هایی دردسرساز دارند و خوانندگان آن‌‌ها احتمالاً به گرایش‌های راست افراطی متمایل می‌شوند. جالب این‌جاست که عده‌ای از این نویسنده‌ها شباهت‌هایی با ایدئولوژی‌های مارکسیسم و چپ‌گرایی کلاسیک نیز در نوشته‌های خود داشته‌اند. پس بهتر است به تعدادی از آن‌ها نگاه کنیم تا ببینیم منظور این گروه ضد تروریستی دقیقاً چه چیزی می‌تواند باشه.

اول از همه با آلدوس هاکسلی شروع کنیم؛ رمان‌نویس، شاعر و فیلسوف انگلیسی قرن بیستم. مشهورترین اثر هاکسلی رمانی‌ست به‌نام Brave New World که با ترجمه‌های «دنیای قشنگ نو» یا «دنیای شگفت‌انگیز نو» در بازار موجود است.

رمان هاکسلی آینده‌ای را به‌تصویر می‌کشد که در آن تمدن به حدی پیشرفت کرده که دیگر نیازی به حامله‌شدن زنان نیست و انسان‌ها در کارخانه‌ها و در نسخه‌های مختلف (آلفا، بتا و غیره) به‌دنیا می‌آیند و تربیت می‌شوند. مردم در این جامعه وظایفی را که به هر نسخه محول شده انجام می‌دهند و اوقات فراغت‌شان نیز با نوعی قرص شادی‌آور و روابط جنسی آزاد می‌گذرانند و، خلاصه، همه چیز خوب‌وخوش است؛ هیچ بیماری جسمی یا ذهنی، و هیچ دغدغه‌ای برای مردم وجود ندارد و از تمام مزایای یک جامعه‌ی متمدن بهره‌مند هستند.

خوشبختانه برای ما، هاکسلی در سال‌های بعد از انتشار این رمان تا حد زیادی سعی کرد تا ایده‌ی پشت «دنیای قشنگ نو» را برای ما توضیح دهد؛ به‌مناسبت دهمین سال انتشار کتاب، یک مقدمه به کتاب اضافه کرد و بعدتر، کتابی نوشت به‌نام Brave New World Revisited. هاکسلی ایده‌های فراوانی را در این نوشته‌ها مطرح می‌کند که می‌توانیم چندتا از آن‌ها را مرور کنیم تا با عقاید این نویسنده‌ی «راست افراطی» بیشتر آشنا شویم.

در پیشرفت و توسعه هدف وسیله را توجیه می‌کند ؟

اول از همه، در دنیای امروز مسئله دیگر این نیست که با ابزارهای بد به اهداف خوب برسیم یا نه. «هدف وسیله را توجیه می‌کند» برای قرن‌های گذشته بود. امروز با شرایطی مواجه هستیم که در آن ابزارهای خوب برای تحقق اهداف بد استفاده می‌شوند. پیشرفت و توسعه، از نظر هاکسلی، خلاصه شده است در افزایش کمیت‌ها، و اصلی‌ترین کمیت‌هایی که امروز بر افزایش‌شان تمرکز می‌شود کمیت‌های بیولوژیکی هستند—مثلاً تعداد کودکانی که از مرحله‌ی کودکی با سلامت عبور می‌کنند، یا افزایش سال‌های عمر.

تجهیزات پزشکی و داروهای پیشرفته ابزارهای خوبی هستند؛ اما در این شیوه‌ی توسعه، باعث تمرکز جمعیت در مناطق مختلف می‌شوند. برآوردن نیازهای این جوامعِ به‌شدت متمرکز نیاز به روش‌های تولید با مقیاس بزرگ دارد که درشان انسان‌ها تماماً یکنواخت و یکدست هستند.

پس هرچقدر پیشرفت‌های پزشکی باعث افزایش سلامت جسمی افراد می‌شوند و جمعیت انسان‌ها رشد می‌کند، قابلیت‌های ذهنی هر انسان و خصوصیات منحصربه‌فرد افول می‌کنند. به‌عبارتی، کیفیت انسان فدای کمیت او می‌شود. این شیوه‌ی زندگی با طبیعت انسان‌ها سازگار نیست. پس مشکلات روانی در جوامع شایع می‌شوند.

در این‌جا، نقش روان‌شناسی و روان‌پزشکی مدرن پررنگ می‌شود. این علوم در پی از بین بردن علائم مشکلات روانی در انسان‌ها هستند. از طرف دیگر، مفاهیمی مانند «سازگاری»، «انطباق»، «رفتار جمع‌محور»، «حس تعلق»، «کسب مهارت‌های اجتماعی»، «کار تیمی»، «حیات جمعی»، «وفاداری جمعی»، «خلاقیت گروهی» و غیره، به‌عنوان خصوصیات انسان‌های موفق ترویج می‌شوند.

اما از نظر هاکسلی، علائم بیماری‌های روانی دوست انسان هستند، نه مشکل او. این علائم نشان می‌دهند که یک جامعه دچار مشکلات بنیادی عمیق و فراگیری است—پس حفظ این علائم از تلاش برای از بین بردن‌شان ارزشمندتر است.

حالا هاکسلی برگ برنده‌ی خود را بیرون می‌کشد: برخلاف رمان «۱۹۸۴» اثر جورج اورول، ابزار اصلی یک حکومت تمامیت‌خواه تشویق شهروندان است، نه تنبیه آن‌ها. تنبیه روش بسیار ناکارآمدی‌ست و نمی‌تواند شهروندان را با این نظم مصنوعی سازگار کند. پس دولت‌ها متمرکز می‌شوند روی بنیادی‌ترین بُعد طبیعت انسانی، یعنی بُعد بیولوژیکی.

لذت‌های جسمانی و آزادی‌های جنسی به‌خودی‌خود نهادهای اجتماعی بدی نیستند. اما وقتی دولت‌ها شروع می‌کنند از این نوع آزادی‌ها و لذت‌ها حمایت کنند (درحالی‌که باید دربرابرشان کاملاً خنثی باشند)، باید مشکوک شد. تقلیل دادن رفاه به لذت‌های جسمی و بدن باعث می‌شود تا علائم اختلالات روانی زیر نقابی از سرخوشی پنهان شوند. همچنین در این حکومت‌ها، تمام هویت فرهنگی افراد خلاصه می‌شود در هویت جنسی آن‌ها. پس انسان‌ها با خوشحالی این پاداش‌ها را می‌پذیرند و همگی در ساعات کاری وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهند، در انتظار این که تعطیل بشوند و بروند سراغ لذت‌های بدنی.