وزارت نفت در بحران؛ روایت‌سازی به جای پاسخ‌گویی

وزارت نفت در بحران؛ روایت‌سازی به جای پاسخ‌گویی

کاهش تولید، افت صادرات، ناترازی گاز و توقف پروژه‌های کلیدی، وزارت نفت را در شرایطی بحرانی قرار داده است؛ اما به جای اصلاح ساختار و پاسخ‌گویی، تمرکز بر یافتن مقصران فرعی، این وزارتخانه را در چرخه‌ای از بی‌اعتمادی و سردرگمی گرفتار کرده است.

به گزارش سرمایه فردا، در هفته‌های اخیر، فشار افکار عمومی و انتشار آمارهای رسمی درباره کاهش تولید، افت صادرات و توقف پروژه‌های راهبردی، فضای پرتنشی در وزارت نفت ایجاد کرده است. وزیر نفت در واکنش به این موج انتقادات، به جای پرداختن به ریشه‌های بحران، در جستجوی مقصران فرعی است؛ و نخستین قربانی همواره روابط عمومی وزارتخانه است، نه سیاست‌گذاران اصلی.

تلاش روابط عمومی برای بازسازی تصویر وزارتخانه با اتکا به مشاوران تبلیغاتی، در برابر حجم واقعی مشکلات بی‌اثر مانده است. بحران‌ها از سکوها و مخازن آغاز می‌شوند و در نهایت در روابط عمومی به نمایش گذاشته می‌شوند.

بحران صادرات و فروش نفت

بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. آمارها نشان می‌دهد بخش قابل‌توجهی از نفت ایران نه فروخته شده و نه مصرف شده، بلکه میان کشتی‌ها و بنادر جابجا شده است. نفت ذخیره‌شده روی آب به ۵۲ میلیون بشکه رسیده؛ رقمی بی‌سابقه در دو سال و نیم اخیر. کاهش خرید پالایشگاه‌های چینی و تخفیف‌های بی‌سابقه تا ۸ دلار برای هر بشکه نفت سبک، نشانه‌ای از ضعف در شبکه فروش است؛ ضعفی که پس از تغییر ساختار نیکو، زیانی معادل ۴.۷ میلیارد دلار به کشور وارد کرده است. در کنار این بحران، بازگشت ارز نفتی نیز مختل شده و رسوب منابع در تراستی‌ها زنجیره واردات نهاده‌های دامی را مختل کرده و قیمت کالاهای اساسی را افزایش داده است.

بحران تولید نفت نیز قابل کتمان نیست. تولید نفت ایران در ماه اکتبر ۶۶ هزار بشکه کاهش یافت و از آغاز دولت چهاردهم تاکنون مجموعاً ۱۰۱ هزار بشکه افت کرده است؛ در حالی‌که وعده رسمی افزایش ۴۰۰ هزار بشکه‌ای بود. گزارش‌های بین‌المللی نشان می‌دهد روند تولید برخلاف ادعاهای رسمی نزولی بوده و بخش زیادی از نفت در مسیر یا روی آب باقی مانده است.

بحران تولید گاز به مرحله هشدار رسیده است. بر اساس داده‌های رسمی، ایران از سال آینده وارد دوره کاهش تولید گاز خواهد شد و تا سال ۱۴۱۰ تنها قادر به تأمین نیمی از تقاضای داخلی خواهد بود. این ناترازی کشور را ناچار به مصرف ۱۵ میلیارد دلار سوخت مایع کرده؛ اقدامی که هزینه تولید انرژی را چند برابر، آلودگی هوا را تشدید و سلامت عمومی را تهدید کرده است. پروژه‌های توسعه‌ای نیز متوقف مانده‌اند؛ میدان آزادگان در وضعیت نیمه‌تعطیل قرار دارد و پروژه میدان گازی مختار با وجود هزینه‌های سنگین بلاتکلیف مانده است.

در چنین شرایطی، تغییر مدیر روابط عمومی نه راه‌حل است و نه نشانه اصلاح؛ بلکه تنها تلاشی برای پنهان‌کردن بحران‌های مدیریتی است. الگویی تکرارشونده دیده می‌شود: کاهش تولید نفت به روابط عمومی ارتباطی ندارد، اما روابط عمومی قربانی می‌شود. رسوب ارز حاصل از فروش نفت محصول سیاست‌گذاری غلط است، اما رسانه‌ها مقصر معرفی می‌شوند. توقف پروژه‌های کلیدی ناشی از ضعف مدیریت است، اما مدیران میانی هدف قرار می‌گیرند.

بنابراین تصویر امروز وزارت نفت روشن است: صادرات واقعی کاهش یافته، ارز نفتی بازنگشته، تولید نفت نزولی است، تولید گاز در آستانه ناترازی بلندمدت قرار دارد، پروژه‌های راهبردی متوقف شده‌اند و هزینه‌ها افزایش یافته است. در چنین وضعیتی، تغییر یک مدیر روابط عمومی تنها معنایی دارد: تلاش برای پوشاندن یک بحران بزرگ مدیریتی.

و پرسش جدی‌تر از همیشه در افکار عمومی مطرح است: قربانی بعدی چه کسی خواهد بود؟ یک مدیر دیگر یا منافع ملی ایران؟

بحران‌های وزارت نفت تنها به حوزه تولید و صادرات محدود نمی‌شود؛ بلکه در لایه‌های مدیریتی و تصمیم‌گیری نیز نشانه‌های آشکاری از بی‌ثباتی دیده می‌شود. تغییرات پی‌درپی در مدیران میانی، توقف پروژه‌های راهبردی و جابه‌جایی‌های غیرکارشناسی، تصویری از وزارتخانه‌ای ارائه می‌دهد که بیش از آن‌که به دنبال راه‌حل باشد، درگیر واکنش‌های کوتاه‌مدت و مقصر‌سازی است.

۱. پروژه‌های توسعه‌ای در وضعیت نیمه‌تعطیل

پروژه‌های بزرگ نفتی و گازی که قرار بود موتور محرک اقتصاد باشند، امروز یا متوقف شده‌اند یا با سرعتی بسیار کند پیش می‌روند. میدان آزادگان، به‌رغم اهمیت راهبردی در افزایش ظرفیت تولید نفت، پس از تغییرات مدیریتی اخیر عملاً در حالت رکود قرار گرفته است. پروژه میدان گازی مختار نیز با وجود هزینه‌های سنگین برای تأمین دکل حفاری، ماه‌هاست بلاتکلیف مانده و خسارت‌های مالی و انرژی آن به کشور تحمیل شده است. این وضعیت نشان می‌دهد که وزارت نفت در مدیریت پروژه‌های کلان فاقد انسجام و برنامه‌ریزی پایدار است.

۲. هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی بحران انرژی

ناترازی گاز و کاهش تولید نفت تنها یک مسئله صنعتی نیست؛ بلکه پیامدهای مستقیم اجتماعی و اقتصادی دارد. استفاده از سوخت‌های مایع آلاینده، هزینه تولید انرژی را چند برابر کرده و آلودگی هوا را به سطحی کم‌سابقه رسانده است. این بحران سلامت عمومی را تهدید کرده و هزینه‌های اجتماعی سنگینی بر دوش شهروندان گذاشته است. افزایش قیمت کالاهای اساسی ناشی از اختلال در بازگشت ارز نفتی نیز فشار مضاعفی بر معیشت مردم وارد کرده است.

۳. چرخه بی‌اعتمادی و فرار از پاسخ‌گویی

الگوی رفتاری وزارت نفت در مواجهه با بحران‌ها، به جای پذیرش مسئولیت و اصلاح ساختار، بر مقصرسازی و تغییرات سطحی متمرکز است. روابط عمومی قربانی می‌شود، رسانه‌ها متهم می‌شوند و مدیران میانی هدف قرار می‌گیرند؛ در حالی‌که ریشه مشکلات در سیاست‌گذاری‌های کلان و ضعف مدیریت اجرایی است. این چرخه بی‌اعتمادی نه‌تنها بحران‌ها را حل نمی‌کند، بلکه وزارت نفت را در وضعیت سردرگمی و تصمیم‌گیری‌های واکنشی گرفتار کرده است.

تصویر امروز وزارت نفت روشن است: صادرات واقعی کاهش یافته، ارز نفتی بازنگشته، تولید نفت و گاز روند نزولی دارد، پروژه‌های راهبردی متوقف مانده‌اند و هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی افزایش یافته است. در چنین شرایطی، تغییر یک مدیر روابط عمومی یا مقصرسازی رسانه‌ها تنها معنایی دارد: تلاش برای پوشاندن بحران بزرگ مدیریتی.

دیدگاهتان را بنویسید