هنر پشت ویترین

هنر پشت ویترین

در عصر گرانی، پیچیدگی مفهومی و تمرکز جغرافیایی، هنر معاصر ایران بیش از پیش از زندگی روزمره مردم فاصله گرفته است. گالری‌ها به قلمرو طبقات خاص بدل شده‌اند و نسل تازه هنرمندان، پشت درهای شیشه‌ای دیده‌نشدن مانده‌اند. این گزارش، نگاهی دارد به شکاف رو‌به‌گسترش میان هنر رسمی و مصرف فرهنگی طبقه متوسط.

به گزارش سرمایه فردا،  در یک گالری تازه‌کار حوالی پارک‌وی، جمعی از مخاطبان خاص در نوبت افتتاحیه ایستاده‌اند. چند خیابان پایین‌تر، دانشجویان هنر در محیطی ساده و شلوغ درگیر خلق‌اند. این دو تصویر، نمایی از شکاف فرهنگی امروز ایران است؛ شکافی میان هنر رسمی و مردمی که دیگر نه توان خرید دارند، نه امکان درک، و نه حتی فرصت حضور. هنر معاصر، به‌جای آنکه آینه جامعه باشد، به کالایی لوکس، مفهومی پیچیده و تجربه‌ای پرهزینه بدل شده است. این گزارش، تلاشی است برای بازخوانی این فاصله و پرسشی درباره آینده هنر در شهری که بی‌هنر، خاموش می‌شود.

پرسش مهم اینجاست که هنر امروز ایران چرا برای بسیاری از مردم دست‌یافتنی نیست؟ پاسخ را باید در اقتصاد، جغرافیا، زبان و سازوکار بازار هنر جست‌وجو کرد.

بازار هنر ایران به‌سمتی پیش رفته که قیمت آثار در گالری‌ها و حراجی‌ها ارقام بزرگی را ثبت می‌کند. این وضعیت، هنر را به بستری برای حفظ ارزش دارایی تبدیل کرده است. خانواده‌ای که تمام نیروی خود را صرف تأمین هزینه‌های ضروری زندگی می‌کند، امکان قرار دادن یک تابلو هنری در سبد فرهنگی خود نخواهد داشت.
هنر هرچه بیشتر در قامت دارایی لوکس ظاهر شود، حضورش در خانه‌های معمولی کم‌رنگ‌تر می‌شود. همین تغییر، نخستین دیوار میان هنر معاصر و مخاطبان گسترده جامعه را بالا آورده است.

 

مسیر دسترسی سخت‌تر شد

سال‌هایی بود که گالری‌ها در قلب شهر فعالیت داشتند. رسیدن به آنها ساده بود و بازدید از نمایشگاه‌ها بخشی از زندگی شهری محسوب می‌شد. امروز بیشتر گالری‌های شاخص در محله‌های مرفه و گران‌قیمت متمرکزند.
این جابه‌جایی جغرافیایی، دسترسی را برای قشر متوسط پرهزینه کرده است. فاصله فیزیکی در نهایت به فاصله روانی تبدیل شده و بازدید از نمایشگاه هنری، تجربه‌ای غریب و پرهزینه به حساب می‌آید.
فضایی که فقط گروهی خاص به‌طور طبیعی با آن رفت‌وآمد دارند، رفته‌رفته پیام تمایز طبقاتی را تقویت می‌کند.

جریان‌های تازه هنر معاصر پر از ارجاعات نظری، مفاهیم انتزاعی و ساختارشکنی‌هایی است که برای درکشان نیاز به آشنایی تخصصی وجود دارد.
مخاطبی که بدون دانش مقدمه‌ای وارد گالری شود، احساس می‌کند معنای اثر پشت دیوارهای ذهنی پنهان شده است. چنین تجربه‌ای به مرور حس کنار گذاشته شدن ایجاد می‌کند.
وقتی هنر از روایت لحظه‌های زندگی فاصله بگیرد، جامعه نیز از کنار آن عبور خواهد کرد بدون اینکه نقطه‌ای برای اتصال بیابد.

 

انتخاب بر اساس فروش، نه کشف استعداد

گالری‌ها برای بقای اقتصادی خود سراغ هنرمندانی می‌روند که مشتری ثابت دارند و امید فروش بالا ایجاد می‌کنند. این الگو باعث شده نسل تازه و ایده‌های نو کم‌تر روی دیوارها ظاهر شوند.
آثاری که مضمون‌های اجتماعی، شهری و مردمی دارند، فضای کافی برای بروز نمی‌یابند. در نتیجه، هنر معاصر تصویری محدود از جامعه ارائه می‌دهد و روایت بخش بزرگی از مردم در میدان دیده‌شدن حذف می‌شود.

دانشجویان هنر، که آینده خلاقیت در این حوزه را شکل می‌دهند، سهم بسیار کمی در تقویم نمایشگاه‌ها دارند. فاصله هزینه‌ها با توان مالی آنها، نبود ارتباطات حرفه‌ای و فضای بسته گالری‌ها باعث شده حضورشان روی دیوارهای رسمی بسیار کم باشد.
این شرایط، کشف استعداد را دشوار می‌کند و چرخه طبیعی رشد هنری دچار وقفه می‌شود.

شبکه‌های اجتماعی فرصت دیده‌شدن را افزایش داده‌اند، اما به دلایل مختلف هنوز نمی‌توانند بازار واقعی هنر را بسازند. الگوریتم‌ها بیشتر آثار شوک‌آور و سریع‌مصرف را بالا می‌آورند.
خرید اثر هنری همچنان نیازمند اعتماد حضوری به گالری‌ها، کارشناسی قیمت و مشاهده مستقیم جزئیات است. همین محدودیت مانع از آن می‌شود که فضای دیجیتال بتواند فاصله ایجادشده را جبران کند.

 

جامعه وقتی دیده می‌شود که خودش در آینه هنر باشد

هنر هر اندازه از مردم فاصله بگیرد، بخش مهمی از کارکرد فرهنگی خود را از دست خواهد داد.
فاصله میان گالری‌ها و طبقه متوسط پیام روشنی دارد: تصویری که روی دیوارها دیده می‌شود، تصویر کامل جامعه نیست.
عصر امروز نیاز دارد هنر معاصر بار دیگر به زندگی روزمره مردم نزدیک شود؛ جایی که هر فرد احساس کند مخاطب حقیقی آن است.

بازگرداندن هنر به تجربه اجتماعی شهر، تلاشی است برای بازسازی حس تعلق فرهنگی. گالری‌ها زمانی زنده‌اند که صداهای بیشتری از جامعه در آنها شنیده شود.
اگر نمایشگاه رفتن دوباره به عادتی ساده و در دسترس تبدیل شود، هنر معاصر فرصت خواهد داشت روایت دقیق‌تری از جامعه ایرانی ارائه دهد.
شهر بدون هنر، شهری خاموش است و هنر بدون مردم، فاقد تپش. آینده این پیوند زمانی روشن خواهد بود که درهای گالری‌ها به روی زندگی واقعی باز بماند.

 

دیدگاهتان را بنویسید