سینمای ایران در سال ۱۴۰۴

سینمای ایران در سال ۱۴۰۴

سینمای ایران در سال ۱۴۰۴ شاهد رویدادی بود که توجه‌ها را به خود جلب کرد: برای اولین بار پس از حدود ۶ سال، یک فیلم غیرکمدی صدرنشین گیشه شد.

 

این اتفاق با «پیرپسر» به کارگردانی اوکتای براهنی افتاد که به فروش ۱۵۲ میلیارد تومان در شهریور ۱۴۰۴ رسید. البته تا پایان سال هنوز بیشتر از ۶ ماه باقی مانده اما بعید نیست که این رکورد شکسته نشود. این جایگاهی است که آخرین بار در سال ۱۳۹۸ با «متری شیش و نیم» ساخته سعید روستایی و فروش ۲۸ میلیارد تومانی‌اش برای سینمای غیرکمدی دیده شده بود. با این حال باید پرسید که آیا این فروش واقعاً نشانه یک دستاورد عظیم برای سینمای ایران است، یا هیاهویی اغراق‌آمیز پیرامون آن شکل گرفته؟

در پنج سال گذشته (۱۳۹۹ تا ۱۴۰۳)، کمدی‌ها گیشه را در دست داشتند و این تسلط، گویی سینمای ایران را به مسیری یک‌جانبه سوق داده بودند. پس به نظر می‌رسد باید پرسش‌ها را از اینجا آغاز کرد که چرا فیلم‌های غیرکمدی در این سال‌ها کم‌رنگ شدند؟ آیا همه‌گیری کرونا، تحولات اجتماعی، یا شرایط اقتصادی در این روند نقش داشتند؟ و آیا موفقیت «پیرپسر» نشانه‌ای از تحول در سینمای ایران است یا تنها یک استثنای زودگذر؟ در این نوشتار، ضمن بررسی این پرسش‌ها، به این موضوع می‌پردازیم که چرا نباید درخشش گیشه‌ای «پیرپسر» را بیش از حد بزرگ جلوه داد.

«پیرپسر» توانسته تاحدی مخاطبان را به سالن‌های سینما بکشاند و نشان دهد که سینمای غیرکمدی همچنان ظرفیت جذب تماشاگران ایرانی را دارد. با این حال، فروش ۱۵۲ میلیارد تومانی «پیرپسر»، که در مقایسه با ۲۸ میلیارد تومان «متری شیش و نیم» در سال ۱۳۹۸ افزایش چشمگیری را به لحاظ ریالی نشان می‌دهد، بیش از آنکه نشانه‌ای از رونق پایدار سینمای ایران باشد، نتیجه عواملی چون افزایش قیمت بلیت و استقبال مقطعی مخاطبان است. از همین روی می‌توان نتیجه گرفت که این فروش، بیش از حد بزرگ‌نمایی شده و نمی‌توان آن را به‌تنهایی نشانه‌ای از احیای سینمای غیرکمدی دانست.

عوامل متعددی، از جمله اکران گسترده و تبلیغات هدفمند، در این موفقیت نقش داشته‌اند که لزوماً به معنای تحول ساختاری در سینمای ایران نیست. برخلاف ادعاها، سینمای ایران همچنان با چالش‌هایی مانند کمبود تنوع ژانری و محدودیت‌های زیرساختی مواجه است. فروش بالای یک فیلم دستاوردی است که هرچند می‌تواند قابل تقدیر باشد، اما نباید به‌عنوان گواهی بر رونق کلی سینما تفسیر شود. در ادامه، به دلایل این اغراق و عوامل تأثیرگذار بر موفقیت «پیرپسر» خواهیم پرداخت، تا روشن شود چرا این فروش، بیش از آنکه یک انقلاب سینمایی باشد، نتیجه شرایط خاص و مقطعی است.

 

کرونا؛ ویروسی که راه تنفس سینمای ایران را بست

همه‌گیری کرونا، که از اواخر سال ۱۳۹۸ ایران را درنوردید، زلزله‌ای در صنعت سینما به پا کرد. تعطیلی طولانی‌مدت سینماها، محدودیت‌های بهداشتی مانند کاهش ظرفیت سالن‌ها، اجبار به استفاده از ماسک، و فاصله‌گذاری اجتماعی، تجربه سینما رفتن را به فعالیتی پرچالش تبدیل کرد. در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰، سینماها یا کاملاً تعطیل بودند یا به صورت نیمه‌تعطیل فعالیت می‌کردند. گزارش‌های رسمی نشان می‌دهند که در این دوره، تعداد مخاطبان سینما به کمترین میزان خود در دهه‌های اخیر رسید.  در چنین شرایطی، مخاطبان که از فشارهای اقتصادی و روانی ناشی از کرونا رنج می‌بردند، به دنبال سرگرمی‌هایی سبک‌تر و فرح‌بخش‌تر بودند. فیلم‌های کمدی، با داستان‌های ساده و طنزآمیز، به سرعت به گزینه‌ای ایده‌آل برای فرار از واقعیت‌های تلخ تبدیل شدند.

مهدی صباغ‌زاده، تهیه‌کننده باسابقه، در مصاحبه‌ای در سال ۱۴۰۰ اظهار داشت: «مردم پس از کرونا به فیلم‌هایی نیاز داشتند که آنها را از فضای سنگین زندگی دور کند. کمدی‌ها در این دوره به دلیل ماهیت سرگرم‌کننده‌شان، گیشه را نجات دادند.» این گرایش به کمدی‌ها، حتی پس از بازگشایی کامل سینماها در سال ۱۴۰۱، ادامه یافت، چرا که عادات مخاطبان تغییر کرده بود. ظهور پلتفرم‌های نمایش خانگی (VOD) مانند فیلیمو و نماوا نیز در این دوره تأثیر عمیقی گذاشت. این پلتفرم‌ها با ارائه محتوای متنوع و قابل دسترس در خانه، بخشی از مخاطبان سنتی سینما را جذب کردند. فیلم‌های غیرکمدی، که اغلب نیازمند تجربه جمعی سالن سینما و تأمل عمیق‌تر هستند، در این رقابت نابرابر ضربه خوردند. در حالی که کمدی‌ها به دلیل سادگی و جذابیت بصری، حتی در پلتفرم‌های خانگی هم مخاطب داشتند، فیلم‌های دراماتیک و اجتماعی کمتر توانستند در این فضا خودنمایی کنند.

 

چالش‌های اجتماعی ۱۴۰۱: وقتی سینما در سایه شرایط روز قرار گرفت

سال ۱۴۰۱ با فراز و نشیب‌های اجتماعی و اقتصادی متعددی همراه بود که بر جنبه‌های مختلف زندگی ایرانیان، از جمله فرهنگ و هنر، تأثیر گذاشت. سینماها، به‌عنوان یکی از کانون‌های فرهنگی کشور، از این تحولات بی‌تأثیر نماندند. شرایط دشوار اقتصادی و افزایش هزینه‌های زندگی و همچنین فضای پرچالش اجتماعی، حضور مخاطبان در سالن‌های سینما را کاهش داد. بسیاری از خانواده‌ها، در مواجهه با اولویت‌های معیشتی، سینما را از سبد فرهنگی خود کنار گذاشتند و این موضوع به کاهش استقبال از فیلم‌ها، به‌ویژه آثار غیرکمدی، منجر شد. در این دوره، برخی فیلم‌ها ، کمتر توانستند با نیازهای فوری مخاطبان همخوانی پیدا کنند.

تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران، با آگاهی از شرایط اقتصادی و خواست عمومی برای سرگرمی‌های ساده‌تر، به تولید فیلم‌های کمدی گرایش یافتند. این فیلم‌ها، با محتوای سرگرم‌کننده و جذابیت برای مخاطب عام، به گزینه‌ای کم‌ریسک برای سرمایه‌گذاری تبدیل شدند. یک تهیه‌کننده در گفت‌وگویی با رسانه‌ها در سال ۱۴۰۲ اظهار داشت: «در شرایطی که مردم به دنبال لحظات شاد و بی‌دغدغه هستند، کمدی‌ها می‌توانند گیشه را زنده نگه دارند.» این انتخاب، بیش از آنکه خلاقانه باشد، پاسخی به نیازهای اقتصادی و اجتماعی زمانه بود.

 

چالش‌های زیرساختی و فرهنگی

دولت سیزدهم با هدف تقویت جایگاه فرهنگ و هنر در جامعه، تلاش‌هایی برای احیای صنعت سینما و بازگرداندن مخاطبان به سالن‌های نمایش انجام داد. در این دوره، با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی دشوار، سیاست‌گذاری‌ها بر حمایت از فیلم‌هایی متمرکز شد که بتوانند مخاطبان را به سینماها بازگردانند. فیلم‌های کمدی، به دلیل جذابیت سرگرم‌کننده و توانایی جلب مخاطب عام، به‌عنوان ابزاری مؤثر برای رونق گیشه مورد توجه قرار گرفتند. این رویکرد، که با هدف بازسازی پیوند مردم با سینما طراحی شده بود، به افزایش حضور مخاطبان در سالن‌ها کمک کرد، اما در عین حال، تولید و اکران فیلم‌های غیرکمدی، با محدودیت‌هایی مواجه شد. یکی از چالش‌های اصلی این دوره، کمبود زیرساخت‌های سینمایی، به‌ویژه در مناطق غیرمرکزی بود که دسترسی مخاطبان به سالن‌های نمایش را دشوار کرد. نبود حمایت کافی از سینماداران و کمبود سالن‌های مجهز، امکان تماشای فیلم‌های متنوع را برای بسیاری از هم‌وطنان، به‌ویژه در شهرهای کوچک، محدود کرد.

افزون بر این، افزایش قیمت بلیت سینما، که در برخی موارد به بیش از ۱۰۰ هزار تومان رسید، سینما را به تفریحی لوکس تبدیل کرد که برای قشر متوسط و کم‌درآمد کمتر قابل دسترس بود. در چنین شرایطی، مخاطبان ترجیح می‌دادند هزینه خود را صرف فیلم‌های سرگرم‌کننده مانند کمدی‌ها کنند که با نیازهای آن‌ها برای لحظاتی شاد و بی‌دغدغه همخوانی داشت. تهیه‌کنندگان نیز، با توجه به شرایط اقتصادی و خواست عمومی، به تولید فیلم‌های کمدی گرایش یافتند که هم از نظر مالی کم‌ریسک‌تر بودند و هم مخاطب بیشتری جذب می‌کردند. یک تهیه‌کننده در گفت‌وگویی در سال ۱۴۰۳ اظهار داشت: «فیلم‌های کمدی در این سال‌ها به دلیل استقبال مردم، گیشه را زنده نگه داشتند، اما حمایت از ژانرهای متنوع می‌تواند سینمای ایران را غنی‌تر کند.» این گرایش، اگرچه به رونق نسبی گیشه کمک کرد، اما تنوع ژانری را تحت تأثیر قرار داد. با این حال، تلاش‌های دولت برای حمایت از تولیدات سینمایی، مانند تسهیل اکران آثار ارزشمند، نشان‌دهنده ظرفیت بالای سینمای ایران برای بازگشت به روزهای اوج است. هماهنگی بیشتر بین سینماگران و سیاست‌گذاران، همراه با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های سینمایی و حمایت از تولید آثار متنوع، می‌تواند به تقویت جایگاه سینمای ایران به‌عنوان آینه‌ای از فرهنگ و هویت ملی کمک کند.

 

چگونه کمدی‌ها سینمای ایران را به تسخیر خود درآوردند؟

در سال‌های اخیر، فیلم‌های کمدی به ستون اصلی گیشه‌های سینمای ایران تبدیل شده‌اند و با استقبال گسترده، جایگاه ویژه‌ای در قلب مخاطبان پیدا کرده‌اند. این تسلط، که بین سال‌های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۳ به اوج رسید، نتیجه نیازهای اجتماعی، شرایط فرهنگی و تلاش‌های هدفمند برای احیای صنعت سینما بود. دولت سیزدهم با نیت خیرخواهانه بازگرداندن مردم به سالن‌های سینما پس از سال‌های دشوار همه‌گیری کرونا، از فیلم‌های کمدی به‌عنوان ابزاری مؤثر برای جذب مخاطب حمایت کرد. این رویکرد، که با هدف تقویت پیوند فرهنگی مردم با سینما طراحی شده بود، به رونق گیشه کمک کرد، اما تمرکز بیش از حد بر این ژانر، به‌صورت ناخواسته، به کاهش تنوع ژانری و کم‌رنگ شدن فیلم‌های غیرکمدی منجر شد، که خود چالشی جدید برای پویایی سینمای ایران به شمار می‌رفت.

فیلم‌هایی مانند «فسیل»، «هتل»، «تگزاس» و «ویلای ساحلی» در سال‌های اخیر با فروش‌های زیاد، نه‌تنها رکوردهای گیشه را جابه‌جا کردند، بلکه نشان دادند که مخاطبان ایرانی در فضایی پرچالش، به دنبال سرگرمی‌های سبک و شادی‌آفرین هستند. این فیلم‌ها با فرمولی ساده اما موفق ساخته شدند: داستان‌های سرراست، طنزهای همه‌فهم و حضور بازیگران محبوبی مانند پژمان جمشیدی، سام درخشانی، جواد عزتی و رضا عطاران، که به نمادهایی از موفقیت تجاری تبدیل شده‌اند. این ستارگان با کاریزمای خود، حتی در آثاری با فیلمنامه‌های ساده، مخاطبان را به سالن‌ها کشاندند. برای مثال، «فسیل» با تکیه بر طنز موقعیت و بازی‌های درخشان، در سال ۱۴۰۲ به فروشی نزدیک به ۳۰۰ میلیارد تومان دست یافت و به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران تبدیل شد. این اقبال عمومی به کمدی‌ها ریشه در نیازهای فرهنگی و اجتماعی داشت.

 

لطفا سینما را به حال خود بگذارید

موفقیت فیلم «پیرپسر» به کارگردانی اوکتای براهنی در سال ۱۴۰۴، با فروش ۱۵۲ میلیارد تومان، ژانر غیرکمدی را پس از سال‌ها به صدر گیشه بازگرداند و باعث شد این ایده که با اثری غیرکمدی هم می‌توان به فروشی بالا دست یافت را ملموس به نظر رساند. این فیلم واجد قابلیت‌های اجرایی قابل توجهی بود اما با این حال، نباید این موفقیت را بیش از حد بزرگ جلوه داد. برخلاف ادعاها، «پیرپسر» با حدود ۸۰۰ هزار مخاطب، در مقایسه با فیلم‌های پرفروش پیشین مانند «فسیل» که مخاطبان میلیونی داشتند، از نظر جذب تماشاگر چندان چشمگیر نبود. افزون بر این، کاهش کلی ۴ میلیون نفری مخاطبان سینما در سال جاری و افت فروش در شهرستان‌ها نشان می‌دهد که سینمای ایران هنوز با چالش‌های جدی مواجه است و موفقیت «پیرپسر» به‌تنهایی نمی‌تواند نشانه‌ای از احیای کامل سینما باشد.

اگر دولت سیزدهم، با نیت خیرخواهانه بازگرداندن مردم به سالن‌های سینما، از فیلم‌های کمدی حمایت کرد تا گیشه را پس از سال‌های دشوار کرونا رونق بخشد، دولت فعلی نیز، با همین نیت، تلاش دارد فضای تسلط کمدی‌ها را بشکند و به آثار غیرکمدی فرصت بیشتری دهد. با این حال، موفقیت یک فیلم غیرکمدی هرچند قابل تقدیر باشد، لزوماً مصداق دقیقی از تحقق این هدف نمی‌دهد. عوامل متعددی، از جمله اکران گسترده و تبلیغات هدفمند، در فروش این فیلم نقش داشتند، اما کاهش کلی مخاطبان و افت فروش در مناطق غیرمرکزی نشان می‌دهد که سینمای ایران همچنان نیازمند تحولات ساختاری است. برای بازگرداندن تنوع ژانر و احیای جایگاه کلی سینمای ایران، نیاز است که سیاست‌گذاران و سینماگران با هماهنگی بیشتر، از تولید و اکران آثار متنوع حمایت کنند تا همه ژانرها فرصت بروز داشته باشند. حمایت از زیرساخت‌های سینمایی، مانند افزایش سالن‌های نمایش در شهرستان‌ها و ایجاد شرایط بهتر برای اکران، می‌تواند به جذب دوباره مخاطبان کمک کند. تنها با حمایت متوازن از ژانرهای مختلف و تقویت پیوند سینما با مردم، این هنر والا می‌تواند جایگاه واقعی خود را به‌عنوان جلوه‌ای از فرهنگ حقیقی ایرانی باز یابد.

درواقع اساسا دولت‌ باید با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های سینمایی، مانند افزایش تعداد سالن‌های نمایش در مناطق غیرمرکزی، کاهش قیمت بلیت و تسهیل فرآیند صدور مجوز، به سینما اجازه دهند مسیر طبیعی خود را طی کند. سینمای ایران تا ابد نمی‌تواند در دوگانه روشنفکری و اجتماعی از یک‌سو و کمدی‌های بازاری از سوی دیگر بماند و با جابجایی مدیران دولتی، هر بار به یکی از دو وجه میدان بدهد. حمایت از تنوع ژانری، به‌جای ترویج یک سبک خاص، می‌تواند سینمای ایران را به روزهای اوج خود بازگرداند و تنها در این صورت است که این هنر پویا و تأثیرگذار، جایگاه واقعی خود را در قلب مخاطبان باز خواهد یافت و بار دیگر به‌عنوان صدای جامعه، درخشش سابق خود را  پیدا خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید