روایت یک گذار حیاتی؛ کشاورزی خرد تا صادرات پایدار

روایت یک گذار حیاتی؛ کشاورزی خرد تا صادرات پایدار

در دل خاک ایران، ظرفیت‌هایی نهفته‌اند که سال‌هاست زیر سایه ساختارهای سنتی و تحریم‌های بین‌المللی، فرصت شکوفایی نیافته‌اند. کشاورزی ایران، با همه تنوع اقلیمی و دانش بومی‌اش، هنوز درگیر الگوهایی است که بهره‌وری را محدود کرده‌اند. اما حالا، زمان عبور فرا رسیده—عبور از سنت به صنعت، از پراکندگی به یکپارچگی، و از وابستگی به ارزآوری پایدار.

به گزارش سرمایه فردا،  کشاورزی ایران با وجود برخورداری از تنوع اقلیمی، دانش بومی، و محصولات با ارزش افزوده بالا، همچنان درگیر ساختارهای سنتی است که مانع بهره‌برداری کامل از ظرفیت‌های تولیدی و صادراتی آن شده‌اند. خرد بودن مالکیت اراضی، استفاده محدود از فناوری‌های نوین، و وابستگی به روش‌های سنتی کاشت و برداشت، از جمله عواملی هستند که بهره‌وری را کاهش داده و هزینه‌های تولید را بالا برده‌اند که در شرایط تحریم، بیش از پیش آسیب‌زا شده‌اند.

ایران با برخورداری از بیش از ۱۶ میلیون هکتار اراضی کشاورزی، تنوع اقلیمی بی‌نظیر، و تولیدکنندگانی با دانش بومی، ظرفیت بالقوه‌ای برای تبدیل‌شدن به یکی از قطب‌های منطقه‌ای در تولید و صادرات محصولات کشاورزی دارد. با این حال، ساختار سنتی تولید شامل خرد بودن اراضی، بهره‌برداری غیرمکانیزه، موجب شده بخش قابل توجهی از این ظرفیت بالفعل نشود.

در حال حاضر، سهم کشاورزی در صادرات غیرنفتی ایران حدود ۶ تا ۸ میلیارد دلار در سال برآورد می‌شود، که بخش اعظم آن مربوط به محصولات خاص مانند پسته، زعفران، خرما، سیب، گوجه‌فرنگی و سبزیجات است. اما بر اساس برآوردهای فائو و نهادهای داخلی، در صورت گذار کامل از کشاورزی سنتی به کشاورزی صنعتی، این رقم می‌تواند تا دو برابر افزایش یابد و به بیش از ۱۵ میلیارد دلار در افق میان‌مدت برسد.

افزایش بهره‌وری از طریق یکپارچه‌سازی اراضی، استفاده از ماشین‌آلات پیشرفته، سیستم‌های هوشمند آبیاری، و اصلاح الگوی کشت، تولید را در واحد سطح تا ۳۰ درصد افزایش می‌دهد، همچنین هزینه‌های تولید را نیز به‌طور چشمگیری کاهش می‌دهد. این کاهش هزینه، در شرایط تحریم و محدودیت‌های ارزی، به‌ویژه برای صادرات، مزیت رقابتی بزرگی محسوب می‌شود.

از سوی دیگر، صنعتی‌سازی کشاورزی امکان استانداردسازی، رده‌بندی کیفی، و بسته‌بندی صادرات‌محور را فراهم می‌کند که برای ورود به بازارهای هدف مانند عربستان، امارات، روسیه، چین و اتحادیه اروپا حیاتی هستند. در حال حاضر، بسیاری از محصولات ایرانی به‌دلیل نبود زیرساخت‌های صنعتی و استانداردهای بین‌المللی، با محدودیت در پذیرش مواجه‌اند یا با قیمت پایین‌تری صادر می‌شوند.

عبور از کشاورزی سنتی به صنعتی، نه‌تنها ظرفیت تولید را افزایش می‌دهد، بلکه ایران را قادر می‌سازد تا در شرایط تحریم، از مسیر صادرات کشاورزی، درآمد ارزی پایدار و غیرنفتی ایجاد کند. این تحول، نیازمند سرمایه‌گذاری هدفمند، اصلاحات ساختاری، و سیاست‌گذاری هوشمندانه در حوزه مالکیت اراضی، آموزش کشاورزان، و توسعه زیرساخت‌های صادراتی است.

 

کشاورزی صنعتی ضرورتی راهبردی برای عبور از چالش ساختاری

گذار از کشاورزی سنتی به کشاورزی صنعتی در ایران، نه یک انتخاب اختیاری بلکه ضرورتی راهبردی برای عبور از چالش ساختاری در حوزه آب، بهره‌وری پایین و محدودیت‌های صادراتی است. در شرایطی که بیش از ۷۰ درصد کشاورزی کشور همچنان با روش‌های سنتی اداره می‌شود و ادامه این روند نه‌تنها مانع رقابت‌پذیری در بازارهای جهانی است، بلکه فشار مضاعفی بر منابع طبیعی وارد کرده و تاب‌آوری بخش کشاورزی را در برابر تغییرات اقلیمی به‌شدت کاهش داده است.

برای عبور از این وضعیت، مجموعه‌ای از الزامات زیرساختی، نهادی، آموزشی و سیاست‌گذاری باید به‌صورت هم‌زمان و هماهنگ توسط دولت، کشاورزان و نهادهای تخصصی دنبال شود. نخستین گام، یکپارچه‌سازی اراضی کشاورزی است؛ تجمیع زمین‌های خرد در قالب تعاونی‌ها یا شرکت‌های بهره‌بردار، شرط لازم برای استفاده از ماشین‌آلات و فناوری‌های نوین است. در کنار آن، سرمایه‌گذاری در مکانیزاسیون، توسعه تجهیزات آبیاری هوشمند، و فناوری‌های برداشت و بسته‌بندی باید در اولویت قرار گیرد تا بهره‌وری در واحد سطح افزایش یابد و هزینه‌های تولید کاهش پیدا کند.

اصلاح الگوی کشت نیز از دیگر الزامات کلیدی است. تمرکز بر محصولاتی با ارزش افزوده بالا، نیاز آبی پایین و تقاضای جهانی، می‌تواند مسیر صادرات را هموار کرده و کشاورزی را به منبع پایدار درآمد ارزی تبدیل کند. این تحول بدون آموزش و توانمندسازی کشاورزان ممکن نیست؛ انتقال دانش فنی، آموزش روش‌های نوین، و ارتقاء مهارت‌های مدیریتی از طریق شبکه‌های ترویج و همکاری با نهادهای بین‌المللی مانند فائو باید به‌طور جدی دنبال شود.

در حوزه مالی، دولت باید با طراحی ابزارهای هوشمند مانند وام‌های کم‌بهره، اوراق کشاورزی و بیمه‌های اقلیمی، مسیر صنعتی‌سازی را برای کشاورزان تسهیل کند. همچنین ایجاد مراکز رده‌بندی، بسته‌بندی و کنترل کیفیت محصولات کشاورزی، زیرساختی حیاتی برای ورود به بازارهای منطقه‌ای و جهانی است.

نقش دولت در این تحول، فراتر از سیاست‌گذاری است؛ باید به‌عنوان تسهیل‌گر و سرمایه‌گذار وارد عمل شود، قوانین مالکیت را اصلاح کند، از تعاونی‌ها حمایت کند و بازارهای صادراتی را توسعه دهد. در مقابل، کشاورزان نیز باید از الگوهای سنتی فاصله بگیرند، به آموزش‌های نوین روی آورند و در قالب‌های مشارکتی فعالیت کنند تا از مزایای اقتصاد مقیاس بهره‌مند شوند.

 

گذار به کشاورزی صنعتی

گذار به کشاورزی صنعتی می‌تواند ظرفیت تولید را تا ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش دهد، هزینه‌های تولید را کاهش دهد و ایران را در شرایط تحریم، به کشوری با توان صادراتی بالا در حوزه کشاورزی تبدیل کند. این مسیر، اگر با اراده سیاسی، مشارکت مردمی و حمایت فنی همراه شود، می‌تواند کشاورزی ایران را از یک بخش آسیب‌پذیر به یک ستون پایدار در اقتصاد ملی و منطقه‌ای بدل سازد.

در چنین بستری، گذار از کشاورزی سنتی به کشاورزی صنعتی نه‌تنها یک ضرورت اقتصادی، بلکه یک الزام برای عبور از ناترازی منابع آب و دستیابی به صادرات پایدار در شرایط محدودیت‌های بین‌المللی است. سازمان فائو، به‌عنوان نهاد تخصصی سازمان ملل در حوزه کشاورزی، در همکاری با ایران بر همین تحول تمرکز کرده و پروژه‌هایی را در حوزه یکپارچه‌سازی اراضی، ارتقاء کیفیت محصولات، و توسعه فناوری‌های نوین آبیاری و تولید به اجرا گذاشته است.

پروژه‌های جاری شامل بهبود اصالت زعفران، افزایش رقابت‌پذیری پسته، مدیریت آفات خرما، و توسعه سیستم‌های مدرن آبیاری در حوضه دریاچه ارومیه هستند. این اقدامات با هدف کاهش مصرف آب، افزایش تاب‌آوری اقلیمی، و ارتقاء کیفیت صادراتی محصولات طراحی شده‌اند. همچنین همکاری‌های منطقه‌ای با کشورهایی مانند عربستان سعودی در حال بررسی است تا با هم‌راستا کردن استانداردهای کیفی، مسیر صادرات محصولات ایرانی به بازارهای جدید هموار شود.

در حوزه منابع طبیعی، پروژه‌هایی برای احیای جنگل‌های زاگرس و تالاب‌های ایران با مشارکت فائو، دولت ایران، و نهادهای بین‌المللی در حال اجراست. این پروژه‌ها بر مدیریت پایدار، مشارکت جوامع محلی، و انتقال فناوری‌های محیط‌زیستی تمرکز دارند. در همین راستا، ایران از منابع صندوق اقلیم سبز نیز بهره‌مند شده تا پروژه‌هایی در زمینه سازگاری با تغییرات اقلیمی، مدیریت منابع آب، و ارتقاء تاب‌آوری اقتصادی اجرا کند.

با توجه به کاهش بارش، تغییرات اقلیمی، و فشار بر منابع آب در دشت مرکزی و سایر مناطق کشور، استفاده از گونه‌های مقاوم به خشکی، روش‌های علمی مدیریت آب، و انتخاب محصولات با بازدهی بالا در شرایط کم‌آبی، به‌عنوان راهکارهای کلیدی در دستور کار قرار گرفته‌اند.

در نهایت، عبور از کشاورزی سنتی به کشاورزی صنعتی، با محوریت یکپارچه‌سازی اراضی، سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نوین، و توسعه زیرساخت‌های صادراتی، می‌تواند ایران را به سمت کشاورزی رقابت‌پذیر سوق دهد، اما در دنیا نقش امپراتورهای کشاورزی چیست؟

 

روایت سلطه چهار غول بر کشاورزی جهان

در دل کشاورزی صنعتی، کود نه‌تنها یک نهاده فنی، بلکه ابزاری برای کنترل زنجیره تولید غذاست. افزایش قیمت کود، مستقیماً بر توان کشاورزان برای حفظ عملکرد تأثیر می‌گذارد. اگر کشاورزان به دلیل هزینه‌های بالا، مصرف کود را کاهش دهند، تولید غلات اصلی نیز افت خواهد کرد افت تولیدی که در سطح جهانی، به افزایش قیمت و کاهش دسترسی به غذا منجر می‌شود.

بازار جهانی کود، خود به تنهایی یک امپراتوری چندصد میلیارد دلاری است. تنها در فاصله یک سال، ارزش این بازار از ۱۷۰ میلیارد به بیش از ۱۹۲ میلیارد دلار رسید. اما این رشد، تحت سلطه چند شرکت بزرگ شکل گرفته است؛ شرکت‌هایی که نه‌تنها کود تولید می‌کنند، بلکه با سرمایه‌گذاری‌های فراملی، بر قیمت‌گذاری، توزیع و حتی سیاست‌گذاری کشاورزی تأثیر می‌گذارند.

در جهان امروز، کشاورزی دیگر صرفاً به بذر و خاک محدود نیست؛ بلکه به میدان رقابت شرکت‌هایی بدل شده که نه‌تنها بذر را کنترل می‌کنند، بلکه سرنوشت غذایی، زیست‌محیطی و حتی سیاسی کشورها را در مشت دارند. چهار شرکت بزرگ، نزدیک به هفتاد درصد بازار جهانی بذر و مواد شیمیایی کشاورزی را در اختیار دارند سلطه‌ای که با تاریخچه‌ای تاریک، سرمایه‌گذاری‌های پیچیده و فناوری‌هایی بحث‌برانگیز همراه است.

شرکت بایر

شرکت بایر، یکی از بزرگ‌ترین بازیگران این میدان، با خرید شرکت مونسانتو، به غولی بی‌رقیب در حوزه بذر و سم تبدیل شد. گردش مالی این شرکت در سال گذشته، بیش از صد میلیارد دلار بوده و در میان سهام‌داران اصلی آن، نهادهای سرمایه‌گذاری کلان قرار دارند. اما تاریخ بایر، تنها به تولید دارو ختم نمی‌شود. این شرکت زمانی هروئین را به‌عنوان داروی سرفه برای کودکان عرضه می‌کرد و در جنگ جهانی دوم، تولیدکننده گازهای شیمیایی بود. بایر، بخشی از شرکت بزرگ «ای‌جی فاربن» بود که از حامیان مالی اصلی حزب ناسیونال‌سوسیالیست آلمان محسوب می‌شد و در آزمایش‌های انسانی اردوگاه‌های مرگ مشارکت داشت.

باسف؛ رنگ، کود و ردپای سیاست

شرکت باسف، دیگر غول آلمانی این صنعت، نیز ریشه در همان ساختار «ای‌جی فاربن» دارد. این شرکت که در ابتدا با تولید رنگ‌های قطران زغال‌سنگ شناخته می‌شد، امروزه در حوزه‌های گوناگون از پلاستیک و نفت گرفته تا بذرهای اصلاح‌شده و آفت‌کش‌های شیمیایی فعالیت دارد. باسف در سال‌های اخیر، سومین فروشنده بزرگ آفت‌کش در جهان بوده و با سرمایه‌گذاری‌های گسترده، جایگاه خود را در بازار جهانی تثبیت کرده است.

شرکت کورتوا

شرکت کورتوا، حاصل ادغام دو شرکت بزرگ در حوزه کشاورزی و شیمی، با درآمدی چند میلیارد دلاری، یکی دیگر از بازیگران اصلی این میدان است. این شرکت، وارث میراث شرکت‌هایی است که در تولید مواد شیمیایی خطرناک مانند ناپالم و دیوکسین نقش داشته‌اند. فاجعه بوپال در هند، که هزاران قربانی برجای گذاشت، از کارخانه‌ای متعلق به یکی از شرکت‌های تابعه این مجموعه رخ داد—فاجعه‌ای که هیچ‌گاه مسئولیت آن پذیرفته نشد.

شرکت دوپونت شرکت دوپونت، با سابقه‌ای طولانی در تولید مواد منفجره، بعدها به تولید پلاستیک‌هایی چون نایلون، لیکرا و تفلون روی آورد. این شرکت، در تولید مواد شیمیایی مخرب محیط‌زیست مانند ترکیبات فلورینه و گازهای تخریب‌کننده لایه ازن نیز نقش داشته است. دوپونت، همچنین نخستین کارخانه تولید پلوتونیوم جهان را طراحی و راه‌اندازی کرد و در توسعه بنزین‌های سرب‌دار، که اثرات مخرب عصبی دارند، پیشگام بود.

تاثیر شرکت های تازه وارد

شرکت سینجنتا، که توسط شرکت دولتی چین خریداری شده، با درآمدی چند ده میلیاردی، یکی از تازه‌واردهای این امپراتوری است. این شرکت، تولیدکننده حشره‌کش‌های بسیار سمی و فناوری‌هایی چون «ترمیناتور» است فناوری‌ای که بذرهایی تولید می‌کند که قابلیت تکثیر ندارند و کشاورزان را مجبور می‌کند هر ساله بذر جدید خریداری کنند. سینجنتا همچنین با استفاده از روش‌های بازاریابی پیچیده، پروژه‌هایی مانند «برنج طلایی» را در کشورهای فقیر اجرا کرده که در ظاهر نوعی کمک غذایی است، اما در عمل، بستری برای گسترش نفوذ بیوتکنولوژی در کشاورزی جهان محسوب می‌شود.

 

روایت تمرکز، سود و گرسنگی

در کنار چهار غول اصلی، شرکت‌هایی چون نوترین از کانادا، یارا از نروژ، موزائیک از ایالات متحده، گروه ICL از اسرائیل، و هولدینگ شیمیایی شیلی، هرکدام با گردش مالی چند میلیارد دلاری، سهم قابل توجهی از بازار جهانی کود را در اختیار دارند. سهام‌داران اصلی این شرکت‌ها نیز همان نهادهای مالی شناخته‌شده‌اند که در صنعت بذر و آفت‌کش نیز نقش دارند از جمله گروه‌های سرمایه‌گذاری ونگارد، بلک‌راک، استیت‌استریت و ژئود.

اما سلطه شرکت‌های بزرگ تنها به کود محدود نمی‌شود. در حوزه ماشین‌آلات کشاورزی، چهار شرکت مستقر در ایالات متحده، اروپا و ژاپن، نزدیک به نیمی از بازار جهانی را در اختیار دارند. در صنعت داروهای دامپزشکی نیز، چهار شرکت بزرگ از ایالات متحده و آلمان، ۴۹ درصد بازار را کنترل می‌کنند. حتی در بخش کودهای مصنوعی، چهار شرکت اصلی یک‌چهارم بازار را در قبضه دارند.

در حوزه فرآوری مواد غذایی و آشامیدنی، ده شرکت فراملی از ایالات متحده، سوئیس، برزیل، بلژیک و فرانسه، بیش از یک‌سوم بازار جهانی را در اختیار دارند. در خرده‌فروشی مواد غذایی نیز، شرکت‌های آمریکایی ۴۷ درصد از فروش ده شرکت برتر را به خود اختصاص داده‌اند و تنها شرکت والمارت، حدود ۳۰ درصد از این فروش را در اختیار دارد.

این تمرکز شدید، در کنار جهانی شدن زنجیره‌های تأمین کشاورزی و محصولات غذایی، به ساختار اقتصادی‌ای منجر شده که در آن سود، از دل بحران بیرون می‌آید. طبق گزارش آکسفام در سال ۲۰۲۳، میلیاردرهای حوزه غذا در دو سال گذشته، شاهد افزایش ۴۵ درصدی ثروت خود بوده‌اند افزایشی معادل ۳۲۸ میلیارد پوند. در واقع، این میلیاردرها هر دو روز، یک میلیارد دلار به ثروت خود افزوده‌اند؛ همانند شرکت‌های انرژی، که از بحران‌های جهانی سود می‌برند.

 

جهان در میانه یک بحران غذایی

این سودآوری، عمدتاً حاصل تزریق تریلیون‌ها دلار از سوی دولت‌ها برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی بوده است. اما این مداخله، پیامدهای ناخواسته‌ای نیز داشته؛ از جمله افزایش قیمت دارایی‌های کلیدی مانند غذا، که خود به تشدید بحران گرسنگی منجر شده است.

اکنون، جهان در میانه یک بحران غذایی گسترده قرار دارد  که با افزایش گرسنگی، کاهش دسترسی به غذا، و شکنندگی فزاینده زیست‌محیطی شناخته می‌شود. این بحران، بخشی از یک بحران چندلایه است که در آن بحران آب‌وهوا، بدهی، سلامت و ژئوپلیتیک به هم گره خورده‌اند. نمی‌توان این بحران‌ها را از یکدیگر جدا کرد، زیرا ساختارهای اقتصادی، زیست‌محیطی و سیاسی امروز، به‌گونه‌ای درهم‌تنیده‌اند که هر اختلال، به موجی از بحران‌های هم‌پوشان منجر می‌شود.

در این میان، کشاورزی خرده‌مالکی، قربانی توافق‌نامه‌های تجارت آزاد بدون بندهای متقابل شده است. این توافق‌ها، نه‌تنها حاکمیت غذایی کشاورزان را تضعیف کرده‌اند، بلکه مصرف‌کنندگان را نیز از انتخاب غذای محلی محروم ساخته‌اند. آنچه در قفسه‌ها باقی مانده، محصولاتی‌اند که برای تجارت کشاورزی مناسب‌اند، نه برای سلامت یا پایداری زیست‌محیطی.

بازارهای غلات نیز، به‌شدت مالی‌شده‌اند. شرکت‌های فراملی قدرتمند، با تسلط بر تجارت جهانی غلات، قیمت‌ها را در اختیار دارند. شرکت‌های آرچر دنیلز، بانج، کارگیلز و لوئیس دریفوسبین ۵۰ تا ۷۰ درصد از تجارت جهانی غلات را کنترل می‌کنند. این شرکت‌ها، در سال‌های اخیر، با افزایش شدید قیمت مواد غذایی، سودهای بی‌سابقه‌ای به دست آورده‌اند.

در واقع، سرمایه‌داری تهاجمی، از دل بحران جهانی غذا تغذیه می‌کند. بازارهای آتی مالی‌شده، به سرمایه‌گذاران اجازه می‌دهند تا از نوسانات قیمت غلات سود ببرند. اما همین نوسانات، دسترسی مردم به غذا را دشوارتر می‌کند و کشاورزان را در تأمین نهاده‌های تولید، با چالش‌های جدی مواجه می‌سازد.

دیدگاهتان را بنویسید