دوگانه‌سازی‌های رسانه‌ای در خدمت سیاست تجاوز

دوگانه‌سازی‌های رسانه‌ای در خدمت سیاست تجاوز

سیل مرگبار تگزاس و ناکارآمدی نهادهای امدادی آمریکا بار دیگر نشان داد که اولویت سیاستمداران واشنگتن نه جان شهروندان، بلکه تثبیت روایت‌هایی است که در سیاست خارجی دست بالا را برای حمله و تجاوز فراهم ‌کند. روایت «ایران تهدید» حاصل سال‌ها تبلیغات رسانه‌ای و ایجاد دوگانه‌های ساختگی مانند «امنیت/اقتصاد» یا «مقاومت/رفاه» است؛ روایتی که نه تنها چهره ایران را تحریف می‌کند، بلکه زمینه‌ساز حملاتی می‌شود که در نبود تصویر قدرتمند ملی، امکان وقوع پیدا می‌کنند.

به گزارش سرمایه فردا، سه هفته از سیل تگزاس می‌گذرد، با ۱۳۵ کشته و ۱۰۰ مفقودی. جستجو به دلیل تداوم بارش‌ها با کندی و تعلل پیش می‌رود و مقامات محلی پیام‌های تهدیدآمیزی دریافت کرده‌اند. واشنگتن‌پست در گزارشی نوشته است براساس اظهارات شاهدان حادثه سیل، پیامک مدیریت بحران مبنی بر فاصله گرفتن از رودخانه‌ها ساعت‌ها پس از حادثه به تلفن‌های همراه ساکنان ارسال شده. همچنین حضور نیروهای امدادی بسیار دیر و کند بوده.

براساس اسنادی که نیویورک‌تایمز به دست آورده، آژانس امداد اضطراری فدرال آمریکا به دلیل پایان یافتن قرارداد با پیمانکاران مراکز تماس این آژانس، به تماس بازماندگان سیل پاسخ نداده است. پولیتیکو در گزارشی نوشته است وزارت کارآمدی دولت ترامپ به ریاست ایلان ماسک که برای بهره‌وری سازمان‌ها و نهادهای دولتی آمریکا تأسیس شد، بخش قابل توجهی از بودجه نهادهای مرتبط با بحران‌های اقلیمی را کاهش داد یا قطع کرد و همین موضوع به تراژدی سیل تگزاس انجامید. ده‌ها داده‌نما و ویدئوگرافی در مورد چرایی و چگونگی سیل منتشر شده و همچنان انتشار روایاتی از قربانیان به ویژه کودکانی که در یک اردوی آخر هفته‌ در یک کمپ تفریحی به سر می‌بردند، ادامه دارد.

ترامپ در سفری کوتاه به تگزاس، خلاف نگاه افکار عمومی، عملکرد آژانس امداد اضطراری فدرال آمریکا را در ماجرای سیل تگزاس مناسب خواند اما همچنان در مورد حذف این نهاد امدادی در رسانه‌های آمریکا صحبت می‌شود. با این حال، پرسش از عملکرد مقامات دولتی آمریکا در آنچه سی‌ان‌ان «تراژدی» سیل تگزاس خوانده، هرگز به پای چالش خبرنگاران و رسانه‌ها با کاخ سفید و شخص ترامپ در مورد بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران نرسیده است.

نظر آمریکایی ها درباره آمریکایی‌ها از بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران

براساس نظرسنجی گروه تایسون که در وب‌سایت آکسیوس بازتاب یافته، ۵۵ درصد از مجموع آمریکایی‌ها از بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران حمایت کرده‌اند. دو نکته در خور توجه در مورد این نظرسنجی آن است که آکسیوس تصریح دارد اگرچه پرسش‌شوندگان جمهوری‌خواه به طور قاطع با این حملات موافق بودند و مستقل‌ها و دموکرات‌ها با این حملات مخالفت داشتند؛ وقتی به آنها گفته شد که بمباران‌ها فقط غنی‌سازی اورانیوم ایران برای برنامه هسته‌ای‌اش را هدف قرار داده است، حمایت در هر گروه افزایش یافت.

در نتیجه اولاً باید دانست در پنداشت آمریکایی‌ها، برنامه هسته‌ای ایران یک «تهدید» است و در نتیجه دولت ترامپ این وجاهت یا اعتبار را دارد که خلاف همه کنوانسیون‌های حقوق بشری جهان، به خاک یا حریم ایران تعرض کند. این تهدیدسازی حاصل سال‌ها کار رسانه‌ای و پرداخت سیاسی است تا شکلی از غیریت‌سازی در مورد نظام سیاسی ایران تولید شود. ثانیاً نکته قابل اعتنا و در خور توجه آن است که به‌رغم همه اختلافات با دولت کنونی آمریکا که اکنون برای مثال در موضوع سیل تگزاس شدت گرفته، در موضوع سیاست خارجی به ویژه زمانی که مسأله سویه‌های جنگی پیدا می‌کند، حمایت بالاتری در میان افکار عمومی آمریکا پدید می‌آید.

براساس یک ارزیابی اکونومیست در میان مهم‌ترین مسائل آمریکا در ده سال گذشته، رئیس‌جمهور آمریکا در موضوع «تورم» و «افزایش قیمت‌ها» رتبه پایین‌تری در دیدگاه مردم داشته اما همچنان در مسائل سیاست خارجی به دلیل آنکه رنگ و بوی میهنی غلظت بیشتری می‌یابد، نگاه مثبت‌تری به عملکرد دولت دارند. در نتیجه باید گفت به‌رغم یکپارچگی ساحت و ساخت حکمرانی، تفکیک میان مسائل داخلی و خارجی در میان آمریکایی‌ها وجود دارد.

معادله‌سازی‌های سطحی

چیزی که به دلیل سیطره سخت رسانه‌ای در سوی مقابل آمریکا در کشورهای مختلف کمتر دیده می‌شود. برای نمونه، به ویژه در پنج سال اخیر، به دلیل مشکلات اقتصادی، موجی از خودتحقیری به ایرانیان القاء شده تا وجوه تمایز و قدرتمندی ایران در نظر آنها کم‌ارزش و بی‌اعتبار شود. ساخت دوگانه‌های جعلی مثل «مذاکره/موشک»، «اقتصاد/هسته‌ای» یا «امنیت/اقتصاد» و طرح موضوعاتی مانند آنچه در نامه ۱۸۰ اقتصاددان وقت‌نشناس در کوران التهاب منازعه ایران و اسرائیل جز در کشورهای ستیزنده با نظم آمریکایی جهان پدیدار نمی‌شود. مسأله اساساً این نیست که نباید در زمان جنگ به حاکمیت یا دولت انتقاد کرد، موضوع این است که صورت مسأله‌های فریبنده و معادله‌سازی‌های سطحی که ذهنیت افکار عمومی در مورد هزینه‌کرد نظام سیاسی در امور نظامی را مغشوش می‌کند، جرم و جسارتی نابخشودنی است.

انکارکنندگان پیشرفت جمهوری اسلامی ایران در همه سال‌های پس از انقلاب در تلاش بوده‌اند فاصله بین شعار و عمل را «نجومی» و فساد را «سیستماتیک» و امنیت را «پوشالی» و تبادل و دیپلماسی جهانی ایران را «روس‌گرایانه» یا «چینی» ترسیم و تصویر کنند. و وجه ناراحت‌کننده و چه بسا منزجرکننده ماجرا این است که همان کسانی در پی القای دوگانه‌هایی مانند «اقتصاد/امنیت» هستند که نه برای یک یا دو سال، برای سالیان متمادی بر کرسی سیاستگذاری‌های کلان اقتصادی، پولی و بانکی ایران تکیه زده‌اند. آمریکاییِ فرزند از دست داده به دلیل ناکارآمدی آژانس امنیت اضطراری آمریکا می‌داند که باید سیاست داخلی و خارجی را از هم تفکیک کند و آنها را مقابل یکدیگر قرار ندهد.

سیطره فریبنده رسانه‌های اجتماعی

سیطره فریبنده رسانه‌های اجتماعی و پرستش کلیشه‌های علمی و اختلاط زیستی با هنجارهای مسلط بر جهان آمریکایی سبب شده در برابر متجاوزی که به تعبیر جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، «تصمیمات آنی می‌گیرد»، استاد دانشگاه ایرانی همچنان سوی تقصیر و شماتت را متوجه «مقاومت بومی» کند و بر چیزی تحت عنوان «نگاه‌های افراطی که محرک دشمنی‌ها و درگیری‌هاست» بتازد.

فردای جنگ ۱۲ روزه که خسارات پرشماری به جای گذاشت و وجودهای ارزشمندی از کودک و نوجوان تا دانشمند و مقام نظامی را گرفت، باید آشکارا در مورد علل، زمینه‌ها، آثار و نتایج چرایی حمله اسرائیل و آمریکا به ایران نوشت. مهم‌ترین پیش درآمد این حمله تجاوزکارانه، القای تصویر و گزاره «ایران ضعیف» به جهان بوده. اگر این تصویر و ترسیم نبود، هرگز حمله‌ای رخ نمی‌داد. آنچه این حمله را تسهیل کرده، هر چه باشد، سیاستگذاری ایران در حوزه‌های نظامی و دفاعی نیست و اتفاقاً هر چه دلیل و زمینه و انگیزه حمله نباشد، دوگانه‌سازی‌ها و دوقطبی‌سازی‌ها حتماً تکمیل‌کننده یا تسهیل‌کننده حمله بوده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *