تحولات جنگ ۱۲ روزه نهتنها ماهیت دشمنی غرب با ایران را آشکار کرد، بلکه نقش حیاتی جبهه مقاومت در تقویت توان بازدارندگی کشور را برای افکار عمومی روشن ساخت. برخلاف ادعاهای حسن روحانی و جریان اصلاحطلب، این سیاستهای منطقهای و حضور ایران در محور مقاومت بود که مانع حمله نظامی شد؛ نه مذاکره با غرب. اکنون بسیاری از مردم و حتی منتقدان سابق، به درستی راهبردهای جمهوری اسلامی اذعان کردهاند و خواستار بازنگری جریانهای غربگرا در مواضع گذشتهشان هستند.
به گزارش سرمایه فردا، به غیر از افشای ماهیت دشمنی غرب با ایران، یکی دیگر از واقعیتهای بسیار مهمی که در جنگ اخیر برای همه بویژه مردم ثابت شد و نقش بسیار مهمی در واقع بینانه شدن نگرش مردم داشت؛ تاثیر سیاستهای منطقهای ایران و بویژه جبهه مقاومت در توان بازدارندگی ایران بود. حسن روحانی در اظهارات اخیر خود مدعی بود در چند مقطع بخصوص پس از سقوط پهپاد گلوبال هاوک، احتمال جنگ بسیار زیاد شده بود. او در واقع میخواست این ادعا را مطرح کند که سیاست های او مانع جنگ شد. اما واقعیت این است که یکی از مهمترین عواملی که باعث جنگ علیه ایران شد؛ وضعیت جبهه مقاومت در منطقه بود.
پس از نزدیک به ۲ سال نبرد ناعادلانه، رژیم صهیونیستی توانست رهبران و فرماندهان مقاومت در غزه و لبنان را به شهادت برساند. در سوریه نیز با سقوط اسد، تقریبا رژیم صهیونی احساس کرد، به تعبیر خود حلقه آتش پیرامونیاش تضعیف شده است. پس از آن بود که موضوع حمله به ایران جدی شد. نتانیاهو نیز بارها مدعی شده بود که وضعیت جبهه مقاومت در غزه، لبنان و سوریه باعث شد شرایط برای حمله به ایران فراهم شود.
بنابراین کاملا پیداست که دلیل اصلی حمله رژیم صهیونیستی به ایران، وضعیت متفاوت جبهه مقاومت نسبت به گذشته بود. در زمان سقوط پهپاد آمریکایی، قطعا وضعیت جبهه مقاومت در جلوگیری از این حمله موثر بود. و اساسا هیچ ربطی به دولت حسن روحانی نداشته است.
نکته دیگر اینکه، همین دولت روحانی با تا نسبت به سیاستهای منطقهای ایران منتقد بود. کما اینکه در مذاکرات منتهی به برجام نیز حامیان دولت روحانی خواستار آن بودند ای آن سیاستهای خود در قبال مقاومت را تغییر دهد تا مذاکره به نتیجه برسد. اینها اساسا همان جریان نه غزه نه لبنان بودند که به صورت رسمی و علنی خواستار عدم حمایت ایران از مقاومت شده بودند. در جریان جنگ سوریه و حضور ایران و جبهه مقاومت برای تاراندن تروریستها، مقامات دولت حسن روحانی و نزدیکان او بارها از این سیاست ایران انتقاد کرده و مدعی بودند ایران باید در سیاستهای منطقه ای خود بویژه درباره مقاومت تجدیدنظر کند. آنها همچنین مدعی بودند حمایت ایران از مقاومت یکی از دلایل تقابل آمریکا علیه ایران است و برای عادیسازی روابط با آمریکا، جبهه مقاومت هم باید در کنار برنامه هستهای و موشکی، روی میز گذاشته شود.
اما در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه برای همه به وضوح اهمیت جبهه مقاومت به عنوان خاکریز ایران مشخص شد. بخصوص سوریه. رژیم صهیونیستی پس از سقوط اسد، تصمیم خود برای حمله به ایران و حتی تغییر نوع حمله به ایران را اتخاذ کرد. اولا در حمله به ایران، آسمان سوریه به محلی برای سوخترسانی به جنگندههای رژیم صهیونیستی تبدیل شد. و ثانیا، در صورت بقای اسد در قدرت و حضور ایران در سوریه بخصوص یگانپهای پهپادی و موشکی، قطعا رژیم امکان حمله به ایران را نداشت. این موضوع مهم در جنگ ۱۲ روزه برای مردم کاملا مسجل شد. کما اینکه پس از توقف جنگ ۱۲ روزه، برخی کنشگران سیاسی و رسانهای وابسته به اصلاحطلبان اعتراف کردند درباره حمایت ایران از مقاومت و بخصوص سوریه، اشتباه فکر میکردند و البته اذعان کردند که سیاست و تدابیر نظام در اینباره کاملا درست و دوراندیشانه بوده است.
به هر حال، یکی دیگر از مواردی که تصورات و دیدگاه های غربگراهای داخلی، اعم از اصلاحطلبان و حسن روحانی را بی اعتبار کرد؛ اهمیت جبهه مقاومت در ارتقای توان بازدارندگی ایران بود. و به همین خاطر، این موضوع نیز جز مواردی است که این افراد و این جریان باید نسبت به آن عذرخواهی کنند.
یکی از گزاره های مهم درباره همبستگی و انسجام ملی شکل گرفته در خلال جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، واقعگرایی افکار عمومی نسبتی به مقوله امنیت و همینطور سیاست خارجی بوده است. کاملا پیداست مردم پس از وقوع جنگ، تا حدود زیادی به درستی سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال غرب و همینطور تقویت بنیه دفاعی کشور پی بردهاند. این موضوعی است که حتی معتبرترین ژورنالهای دنیا نیز به آن توجه نشان دادهاند. به عنوان نمونه فارین پالیسی در هفته های اخیر مقالهای بسیار مهم منتشر کرد. در این مقابله تصریح شده بود جوانان ایرانی که طی ۲ دهه اخیر نسبت به سیاستها و شعارهای جمهوری اسلامی بویژه در حوزه سیاست خارجی، بی اعتقاد شده بودند و حتی نسبت به این سیاستها و مبانی نظری آن انتقاد داشتند؛ پس از جنگ ۱۲ روزه و آشکار شدن واقعیتهای آمریکا و غرب، نه تنها نسبت به درستی سیاستهای جمهوری اسلامی پی بردند؛ بلکه اکنون ضمن طرفداری از دیدگاههای آیتالله خامنهای، خواستار تقویت و تحکیم این دیدگاهها بخصوص تقویت جبهه مقاومت شدهاند. مقاله فارین پالیسی البته در همهرسانههای اصلاحطلبی و حامیان روحانی سانسور شد. اما این واقعیت نیست که آنها بتوانند منکر آن شوند.
راه مردم و صدای مردم کاملا مشخص است. مردم بسیاری از واقعیات را فهمیدهاند. بخصوص یک نگرش کاملا واقعبینانه نسبت به مسایل اصلی ۲ دهه اخیر ایران پیدا کردهاند. همان مسائلی که امثال حسن روحانی و اصلاحطلبان با طرح ایده مذاکره توانستند به قدرت برسند.
واقعیت اما این است که جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، همه اعتبار ایدهها و پیشنهادات امثال روحانی درباره گشایش اقتصادی را بی اعتبار کرد. نه تنها مشخص شد آن سیاستها باعث بهبود وضعیت اقتصادی نشده است؛ بلکه ثابت شد آن ایدهها خلاف امنیتی ملی و زمینهساز جنگ نیز بوده است.
بنابراین واقعیت این است یکی از مهمترین تجربیات و درسهای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، بی اعتبار شدن جریان اصلاحطلبی و امثال آقای روحانی است. روحانی طی ۱۲ سال گذشته صرفا یک ایده داشته و آن مذاکره با غرب و جلب رضایت او از طریق عقبنشینی نسبت به برخی مولفههای دفاعی و بازدارندگی ایران بوده است. در واقع ریشه مواضع و ایده روحانی دست بردن به جیب امنیت و قدرت دفاعی، برای اقتصاد بود. ایدهای که مشخص شد از اساس اشتباه و پر هزینه بود. به عبارتی جنگ معلوم کرد امثال حسن روحانی و اصلاحطلبان واقعیات دنیا را نفهمیدهاند.
در چنین شرایطی، آیا آنها نباید از گذشته خود درس گرفته و در قبال مواضع و سیاستهای گذشته خود تجدید نظر کنند؟ قطعا آنها نیاز جدی به بازنگری در مواضع و سیاستهای خود دارند. به جای طلبکار شدن و توصیه به نظامی که جنگ درستی مواضع و دیدگاههایش را ثابت کرد؛ قطعا لازم است اینها مواضع غلط و هزینهساز خود را اصلاح کنند. البته پس از عذرخواهی از مردم و نظام به خاطر گذشته غلط و خسارت بار.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا