در روزهایی که استقلال با خریدهای پرزرقوبرق، میدان روانی فوتبال ایران را فتح کرده، پرسپولیس در مهی از وعدههای بیسرانجام گرفتار شده است. این گزارش، روایتی است از شهری که یک سویش جشن میگیرد و سوی دیگرش چشم به فردا دوخته؛ تقابل دو تیم، دو رویکرد، و دو سرنوشت که پیش از آغاز فصل، نتیجه نیمهاول را رقم زدهاند.
به گزارش سرمایه فردا، در تقویم فوتبال ایران، روزهایی هست که یک تیم ناگهان همه نگاهها را خیره میکند و تیم دیگر فقط صدای وعدههایش در هوا میپیچد. این روزها، نقشه شهر تهران چیزی شبیه نقشه دوگانه احساسات است: یک طرف خیابانها غرق در آتشبازی استقلال، طرف دیگر در سکوتی که با وعدههای مدیران پرسپولیس پر میشود.
استقلال این فصل شبیه یک تیم بینالمللی شده است؛ هر بار پردهای تازه، هر بار شگفتیای نو. گویی کارخانهای در دل باشگاه ساختهاند که محصولش فقط «غافلگیری» است. تماشاگران هر هفته با عطشی وصفناپذیر چشمهایشان را میچرخانند تا ببینند این بار چه ستارهای با لباس آبی معرفی میشود. آخرین واردشده، کسی است که سالها در بارسلونا خاطره ساخته و به مسی دوم مشهور شده بود. او فقط یک قرارداد امضا نکرد؛ بلکه تاریخچهای از جامها و افتخارات را در کولهاش به ایران آورد. برای هواداران استقلال، این حضور چیزی فراتر از خرید یک فوتبالیست است؛ آنها با ورودش احساس میکنند مرزهای لیگ را پشت سر گذاشتهاند.
در کوچههای شهر، صدای شادی استقلالیها به گوش میرسد. هر معرفی تازه، بهانهای برای کریخوانی، طعنه و جشن است. در شبکههای اجتماعی، تصاویر و ویدیوها با سرعت برق دستبهدست میشود و موجی از اعتمادبهنفس را برای هواداران آبی به همراه میآورد. این تیم با هر گام تازه، مانند یک سپاه پیروز، خود را تقویت میکند.
در آن سوی شهر، پرسپولیس قصهای متفاوت دارد. آنها با شروعی سریع در تابستان، چند چهره مطرح داخلی را به خدمت گرفتند و هوادارانشان را امیدوار کردند. اما بعد از آن، سکوتی طولانی سایه انداخت. در حالی که دراستقلال هر روزخورشیدی تازه طلوع میکند، پرسپولیس در مهی از وعدهها گرفتار شده است.
مدیران این باشگاه بارها از «چهرههای جهانی» حرف زدهاند؛ عبارتی پرطمطراق که ذهن هر شنوندهای را به سمت جامهای اروپا و ستارههای مطرح میبرد. اما تا امروز، جز جملات رنگارنگ چیزی به هواداران نرسیده است. سرمربی خواستههای مشخصی دارد: یک مدافع چپ و یک مهاجم خارجی. اما این خواستهها در پیچوخم مذاکرات، گم میشود. مثل نامههایی که هر بار روی میز میآید و بیجواب کنار گذاشته میشود.
اگر به داستان استقلال و پرسپولیس از بیرون نگاه کنیم، شبیه قصه ۲ همسایه است. یکی هر هفته نمای خانهاش را با چراغهای پرزرقوبرق تغییر میدهد و رهگذران را به تحسین وامیدارد. دیگری پشت پنجره مینشیند و فقط میگوید: «به زودی همه چیز را بازسازی میکنم». اما گذر زمان، اعتماد تماشاگران را فرسوده میکند.
آبیها با هر خرید تازه، عملاً جنگ روانی را هم میبرند. آنها فقط تیمشان را تقویت نمیکنند، بلکه روحیه رقیب را نیز هدف قرار میدهند. در مقابل، قرمزها باید هر روز با موجی از شوخی و طعنه کنار بیایند؛ طعنههایی که حتی قدیمیترین هوادارانشان را آزرده کرده است.
مالک باشگاه پرسپولیس با صراحت میگوید: «هیچ محدودیتی برای خرید نداریم». حتی از مذاکره با بازیکنانی سخن میگوید که روزگاری در ترکیب تیم ملی اسپانیا میدرخشیدند. اما در همان جمله بعد، شرط سن و کارآیی مطرح میشود و همه چیز به اما و اگر گره میخورد. برای هواداران، این سخنان بیشتر شبیه چراغهایی خاموش است که فقط نوید روشنی میدهند، اما هرگز روشن نمیشوند.
بسیاری از طرفداران سرخپوشان در فضای مجازی نوشتهاند: «ما دیگر به وعدهها عادت کردهایم». اما پشت این جمله ساده، خستگی عمیقی پنهان است. آنها با هر روز تأخیر، بیش از پیش احساس میکنند از رقیب عقب افتادهاند.
فوتبال فقط به زمین سبز محدود نمیشود. گاهی جنگ اصلی در ذهن هواداران رخ میدهد. استقلال توانسته با نمایشهای پیاپی، حس غرور و اعتمادبهنفس را به طرفدارانش تزریق کند. در مقابل، پرسپولیس در میدان روانی درگیر جنگی فرسایشی است. هوادارانش مدام میپرسند: «پس چه شد؟» و این سؤال مثل زخمی تازه هر روز سر باز میکند.
با همه این تضادها، نباید فراموش کرد پرسپولیس باشگاهی با تاریخچهای طولانی و روحیهای شکستناپذیر است. این تیم بارها نشان داده میتواند از دل بحران راهی تازه بیابد. شاید خریدهای پرطمطراق هنوز نرسیده باشند، اما همبستگی درونی و تجربه تاریخی میتواند برگ برندهای باشد که در بزنگاهها کارساز میشود.
با این حال، هیچ چیز جای خالی نامهای بزرگ را پر نمیکند. در فضای امروز فوتبال، داشتن ستارههای بینالمللی نه تنها کیفیت تیم را بالا میبرد، بلکه برای هوادار نقش یک داروی روانی دارد.
استقلال این دارو را هر هفته تزریق میکند، پرسپولیس اما هنوز نسخهای روی میز ندارد.
تهران این روزها شهری با ۲ رنگ است: آبیهای سرخوش که هر روز جشن میگیرند و قرمزهایی که به وعدههای آینده دل بستهاند. یک طرف واقعیت است، طرف دیگر رؤیا! استقلالیها میدانند هر معرفی تازه نه تنها به ترکیب تیمشان قدرت میبخشد، بلکه در ذهن رقیب هم زخم تازهای مینشاند. پرسپولیسیها اما چشم به فردا دارند؛ فردایی که شاید بالاخره آن «چهرههای جهانی» وارد شوند و همه چیز تغییر کند.
تا آن روز، قصه همین است: جشنهای پیدرپی در یک سوی شهر و انتظار طولانی در سوی دیگر. بازی هنوز آغاز نشده، اما در میدان روانی، نتیجه نیمهاول روشن است.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا