شکست ۲–۱ تیم ملی فوتبال ایران مقابل روسیه در یک دیدار دوستانه، بار دیگر زنگ هشدار را برای فوتبال ایران به صدا درآورد. هرچند این بازی رسمی نبود، اما آنچه در زمین دیده شد، فراتر از یک نتیجه بود: نشانهای از افول نسل طلایی، بیانگیزگی لژیونرها، بحران دروازهبانی و لیگ داخلیای که دیگر توان تغذیه تیم ملی را ندارد.
به گزارش سرمایه فردا، شکست در یک بازی دوستانه، معمولاً نباید فاجعه تلقی شود. اما وقتی تیم ملی ایران در ولگوگراد آرنا مقابل روسیه با نتیجه ۲–۱ شکست خورد، واکنشها فراتر از انتظار بود. نه بهخاطر گلهای خورده، بلکه بهخاطر تصویر کلیای که از وضعیت فوتبال ایران به نمایش گذاشته شد. این دیدار، قرار بود صرفاً یک آزمون تدارکاتی برای جام جهانی ۲۰۲۶ باشد، اما آنچه رخ داد، بیشتر شبیه یک هشدار بود؛ هشداری درباره نسلی که رو به افول است، لیگهایی که دیگر بازیکن نمیسازند، و تیمی که در مسیر جهانی شدن، گامهایش لرزان شدهاند.
ده سال پیش، تیم ملی ایران با کارلوس کیروش، نسلی را شکل داد که امیدهای زیادی به آن بسته شد. بازیکنانی مثل جهانبخش، آزمون، طارمی و قدوس، نماد جوانی، سرعت و انگیزه بودند. اما امروز، همان نسل پا به سن گذاشته و از آن شور و چابکی فاصله گرفتهاند. جایگزینی این مهرهها در آستانه جام جهانی، تصمیمی پرریسک است و کادر فنی را در موقعیتی دشوار قرار داده.
از سوی دیگر، لژیونرهای ایرانی دیگر در سطح اول فوتبال اروپا دیده نمیشوند. آزمون از رم به الاهلی امارات رفته، طارمی پس از جدایی زودهنگام از اینتر، در المپیاکوس یونان بازی میکند، و سامان قدوس از لیگ جزیره به الاتحاد کلبا در امارات رسیده. جوانترها نیز در تیمهای نهچندان مطرح روسی یا عربی توپ میزنند. این مهاجرتها، بیش از آنکه نشانه پیشرفت باشند، نشاندهنده ترجیح درآمد بر رشد فنیاند. و وقتی بازیکنان ملیپوش به جای رقابت در لیگهای سطح بالا، در لیگهای خلیج فارس بازی میکنند، نمیتوان انتظار داشت تیم ملی با انگیزه و کیفیت بالا ظاهر شود.
دروازهبانی نیز به بحران بدل شده. روزگاری ناصر حجازی، عابدزاده، رحمتی و بیرانوند، خیال هواداران را راحت میکردند. اما حالا، بیرانوند با افت عملکرد و حواشی متعدد، دیگر آن مهره مطمئن نیست. سیدپیام نیازمند هم تفاوت چشمگیری با او ندارد. لیگ ایران در پرورش دروازهبانهای جوان و مستعد ناکام بوده و این خلأ، میتواند در تورنمنتهای بزرگ، ضربهای جدی به تیم ملی وارد کند.
و شاید ریشه همه این مشکلات، در لیگ داخلی باشد. لیگ برتر ایران پس از ۶ هفته، هنوز تیمی با امتیاز دو رقمی ندارد. صدرنشین فقط ۹ امتیاز دارد و فاصلهاش با تیم دوازدهم، تنها ۳ امتیاز است. این بیثباتی، نهتنها نشاندهنده ضعف فنی تیمهاست، بلکه بازتابی از نبود برنامهریزی، نبود ستارهسازی، و نبود رقابت واقعی است. مدافعانی که در باشگاهها اشتباه میکنند، همان اشتباهات را در تیم ملی تکرار میکنند. و وقتی اردوهای ملی کوتاهاند، فرصتی برای اصلاح نیست.
در چنین شرایطی، شاید هر مربیای جای امیر قلعهنویی بود، نتیجه همین میشد. تیم ملی ایران، نه ستاره دارد، نه لیگ پویا، نه ساختار منسجم. تغییر ترکیب مداوم هم راهحل نیست، چون بازیکنان کمتجربه نمیتوانند در جام جهانی معجزه کنند. واقعیت این است که فوتبال ایران، چیزی برای ارائه ندارد که بتوان از تیم ملی انتظار درخشش داشت. و این، نه فقط یک شکست دوستانه، بلکه یک هشدار جدی است.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا