خیزش بلوک شرق در نظم نوین جهانی

خیزش بلوک شرق در نظم نوین جهانی

رزمایش مشترک چین با حضور رهبران کشورهای شرقی، از جمله اعضای بریکس و سازمان همکاری شانگهای، به یکی از مهم‌ترین رویدادهای ژئوپلیتیکی هفته گذشته تبدیل شد. این مانور نظامی، که در اطراف تایوان برگزار شد، پیام‌های آشکاری برای آمریکا، هند و سایر بازیگران منطقه‌ای و جهانی داشت؛ از نمایش قدرت بازدارنده چین گرفته تا تثبیت نقش امنیتی این کشور در شرق آسیا. تحلیلگران معتقدند این رزمایش‌ها نشانه‌ای از آغاز روند جابه‌جایی قدرت جهانی از غرب به شرق هستند، هرچند این روند هنوز به نقطه تثبیت نرسیده است.

به گزارش سرمایه فردا، رزمایش اخیر چین، بیش از آنکه یک اقدام نظامی باشد، صحنه‌ای نمادین از تحول در نظم بین‌المللی بود. پکن با نمایش قدرت سخت در کنار دیپلماسی نرم، تلاش کرد هم به آمریکا هشدار دهد و هم رهبری امنیتی خود را در شرق تثبیت کند. این مانور نه‌تنها هند را در موقعیت دشوار ژئوپلیتیکی قرار داد، بلکه برای ایران نیز فرصت‌هایی در حوزه دیپلماسی و همکاری‌های دفاعی فراهم آورد. در نهایت، رزمایش چین را باید بخشی از جنگ روایت‌ها میان بلوک‌های قدرت دانست؛ نبردی که آینده سیاست جهانی را بازتعریف خواهد کرد.

مانور سیاسی-نظامی هفته گذشته چین در سال‌های اخیر به یکی از مهم‌ترین صحنه‌های نمایش قدرت در ژئوپلیتیک جهانی تبدیل شده‌اند. این مانورها، به‌ویژه وقتی با حضور رهبران کشورهای شرقی ـ از اعضای سازمان همکاری شانگهای گرفته تا بریکس ـ برگزار می‌شوند، صرفاً یک اقدام نظامی نیستند بلکه کارکردی سیاسی، نمادین و حتی روانی دارند. آمریکا که همچنان قدرت مسلط در عرصه نظامی جهانی به شمار می‌رود، بیش از همه مخاطب چنین رزمایش‌هایی است. اما پیامدها به او محدود نمی‌شود؛ کشورهایی مانند هند و ایران نیز در معرض اثرات مستقیم و غیرمستقیم آن قرار می‌گیرند.

 

  1. پیام مستقیم به آمریکا: بازدارندگی و نمایش قدرت

ایالات متحده طی دهه‌های گذشته ستون اصلی نظم امنیتی در شرق آسیا بوده است. واشنگتن حدود ۲۶۰ پایگاه نظامی در منطقه آسیا-پاسیفیک دارد و نزدیک به ۶۰ هزار نیروی نظامی تنها در ژاپن و کره جنوبی مستقر کرده است. این حضور پررنگ، در عمل به آمریکا امکان داده است بر روندهای امنیتی در دریای جنوبی چین، تایوان و شبه‌جزیره کره تسلط داشته باشد. رزمایش چین در چنین شرایطی در واقع پیامی بازدارنده است: پکن می‌خواهد به آمریکا نشان دهد که دیگر با یک بازیگر منفعل روبه‌رو نیست. نمایش توان موشکی، قدرت دریایی و شبیه‌سازی سناریوهای جنگی در اطراف تایوان عملاً نوعی هشدار است. از منظر راهبردی، چین می‌کوشد این پیام را منتقل کند که هرگونه مداخله مستقیم آمریکا در مناقشات منطقه‌ای، به بهای سنگینی تمام خواهد شد.

 

۲. تثبیت رهبری چین در شرق

چین تنها به بازدارندگی در برابر واشنگتن بسنده نمی‌کند. بخش مهمی از رزمایش‌ها با هدف مشروعیت‌بخشی به رهبری منطقه‌ای چین طراحی شده‌اند. وقتی رهبران کشورهای آسیایی و حتی برخی کشورهای آفریقایی یا آمریکای لاتین در جریان مانورهای نظامی حضور می‌یابند، عملاً تصویری از «رهبری نوظهور شرق» ساخته می‌شود. این پیام نمادین اهمیت زیادی دارد: چین می‌خواهد نشان دهد که برخلاف تصویر غرب، یک قدرت صرفاً اقتصادی نیست بلکه توانسته نقش امنیتی و نظامی خود را هم تثبیت کند. برای ایالات متحده که تاکنون ضامن اصلی امنیت در شرق آسیا شناخته می‌شد، این یک زنگ خطر واقعی است.

 

۳.  نشانه‌های جابه‌جایی قدرت جهانی

پرسش کلیدی این است: آیا این رزمایش‌ها به معنای جابه‌جایی قدرت هستند؟ پاسخ را باید در دو سطح دید: نخست سطح نمادین است. هر بار که چین مانوری مشترک با روسیه یا کشورهای آسیایی برگزار می‌کند، جهان بیشتر به سمت تصویر یک نظام چندقطبی متمایل می‌شود. داده‌های اقتصادی نیز این روند را تأیید می‌کنند؛ چین هم‌اکنون با تولید ناخالص داخلی حدود ۱۸ تریلیون دلار دومین اقتصاد بزرگ جهان است و در تجارت خارجی بیش از ۱۳۰ کشور شریک نخست یا دوم به شمار می‌رود. دوم سطح واقعی و مادی: که پاسخ به آن علی­رغم همه پیشرفت­های چین، مثبت نیست. آمریکا با هزینه نظامی سالانه بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار (حدود ۳ برابر چین) همچنان از نظر توان نظامی جلوتر است. شبکه گسترده پایگاه‌ها و اتحادهای رسمی‌اش (مانند ناتو، ژاپن و کره جنوبی) هم جایگزین‌ناپذیرند. بنابراین می‌توان گفت رزمایش‌ها نشانه آغاز روند جابه‌جایی قدرت‌اند، نه پایان آن و چین برای رسیدن به وضعیت جایگزینی قدرت، نیازمند متحدانی استراتژیک است. به همین دلیل است که در جریان مانور اخیر، تلاش رئیس­جمهور چین آقای شی برای نمایش نزدیکی استراتژیک بین رهبر کره شمالی و روسیه بسیار چشمگیر بود.

 

  1. هند؛ میان جذب یا خنثی‌سازی

یکی از اهداف پنهان رزمایش‌های چین، تحت فشار قرار دادن هند است. دهلی‌نو در موقعیت ژئوپلیتیک حساسی قرار دارد: از یک سو عضو بریکس و سازمان همکاری شانگهای است و از سوی دیگر در قالب کواد (QUAD) با آمریکا، ژاپن و استرالیا همکاری امنیتی دارد. برای آمریکا، هند ابزار اصلی موازنه در برابر چین است و برای چین، هند رقیبی استراتژیک با اختلافات مرزی و رقابتی دیرینه.

رزمایش‌های نمایشی چین در واقع می‌خواهند این پیام را منتقل کنند که حتی اگر هند در کواد هم حضور داشته باشد، «شرق در حال یکپارچه شدن» است و دهلی‌نو در موقعیت دشواری برای انتخاب قرار خواهد گرفت. اما آیا این به معنای خنثی‌سازی کامل هند است؟ احتمالاً نه. اختلافات مرزی در لداخ، رقابت در اقیانوس هند و بی‌اعتمادی تاریخی دو کشور مانع از آن می‌شود که هند به‌راحتی جذب چین شود. با این حال، هر بار که چین موفق می‌شود همگرایی شرقی را به نمایش بگذارد، بخشی از اثرگذاری سیاست موازنه‌گرانه هند کمرنگ می‌شود.

 

  1. پیامدهای غیرمستقیم برای ایران

برای ایران نیز این رزمایش‌ها پیامدهایی دارد، هرچند نه در سطح نظامی مستقیم بلکه بیشتر در سطح سیاسی و دیپلماتیک. نخست؛ تقویت نظم چندقطبی: ایران همواره مخالف نظم تک‌قطبی آمریکا بوده است. نمایش قدرت چین، این روایت ایران را مشروع‌تر می‌سازد. دوم؛ کاهش فشار آمریکا: وقتی واشنگتن مجبور است میان شرق آسیا و غرب آسیا منابع خود را تقسیم کند، فشار بر ایران در خاورمیانه کاهش می‌یابد. سوم؛ فرصت همکاری نظامی-فنی: بسترهای تازه‌ای برای تعمیق روابط با چین و روسیه در حوزه فناوری‌های دفاعی ایجاد می‌شود. چهارم؛ دیپلماسی مانور: ایران می‌تواند از این تحولات برای چانه‌زنی با غرب استفاده کند. ایران می­تواند این پیام را با صراحت بیشتری مخابره کند که اگر فشارها ادامه یابد، ما بیشتر به شرق تمایل پیدا می­کنیم. به عبارت دیگر، هرچند ایران به اندازه ظرفیتش از این مانور استفاده نکرد، اما فضای سیاسی ناشی از آن‌ها به سود تهران عمل می‌کند.

  1. جنگ روایت‌ها: قدرت سخت در خدمت قدرت نرم

رزمایش‌های چین علاوه بر بُعد نظامی، یک دیپلماسی نمادین نیز هستند. چین می‌خواهد به جهان القا کند که شرق می‌تواند امنیت جمعی خود را بدون نیاز به غرب تأمین کند. این در تضاد با روایت آمریکاست که همواره خود را «تأمین‌کننده کالاهای عمومی امنیت» معرفی کرده است.

جالب اینکه در بسیاری از رسانه‌های بین‌المللی، پوشش خبری این رزمایش‌ها نه به‌عنوان «تهدید»، بلکه به‌عنوان «قدرت‌نمایی یک بلوک نوظهور» مطرح می‌شود. همین امر نشان‌دهنده تغییر تدریجی در افکار عمومی جهانی است؛ تغییری که در نهایت می‌تواند هژمونی روایتی آمریکا را نیز تضعیف کند.

در نهایت اینکه رزمایش‌های چین در حضور رهبران شرقی بیش از آنکه صرفاً یک اقدام نظامی باشند، نشانه‌ای از تحولات ژرف در نظم بین‌المللی‌اند. این مانورها پیام‌های متعددی دارند: به آمریکا هشدار می‌دهند که مداخله در شرق آسیا هزینه‌زا خواهد بود. همچنین نشان می‌دهند که چین در حال تثبیت موقعیت خود به‌عنوان رهبر امنیتی شرق است و بیانگر آغاز روند جابه‌جایی قدرت جهانی از غرب به شرق‌اند، هرچند این روند هنوز تکمیل نشده است. علاوه بر این تلاش می‌کنند نقش هند به‌عنوان موازنه‌گر واشنگتن را محدود کنند. با این حال برای ایران فرصتی فراهم می‌آورند تا موقعیت خود را در نظم چندقطبی تقویت کرده و در برابر فشار آمریکا ابزارهای بیشتری برای مانور داشته باشد.

به بیان دیگر، این رزمایش‌ها میدان نبرد اصلی نیستند، بلکه صحنه‌ای برای جنگ روایت‌ها و رقابت‌های نمادین میان شرق و غرب‌اند. با این حال، پیامدهای واقعی آن‌ها به‌تدریج در سیاست، اقتصاد و امنیت بین‌المللی آشکار خواهد شد. شاید بتوان گفت همان‌طور که رزمایش‌های ناتو در دوران جنگ سرد نشانه تثبیت بلوک غرب بودند، رزمایش‌های امروز چین نیز نشانه بلوغ تدریجی بلوک شرق هستند؛ بلوکی که می‌خواهد سهم بیشتری از قدرت جهانی را به دست آورد.

 

دیدگاهتان را بنویسید