فولادِ این فصل نه نشانی از صلابت گذشته دارد و نه جسارت هجومی، و یحیی گلمحمدی در موقعیتی ایستاده که بیش از هر زمان دیگری نیازمند تصمیمی شجاعانه است؛ شکست برابر سپاهان تنها یک نتیجه نبود، بلکه هشداری جدی برای پروژهای است که آرامآرام در حال فرسایش است.
به گزارش سرمایه فردا، اهواز همیشه برای فوتبال ایران معنای خاصی داشته؛ شهری که تعصب و فشار در آن به اندازه گرمای تابستانش محسوس است. اما امروز داستان فولاد و یحیی گلمحمدی بیش از آنکه یادآور شور و هیجان باشد، به روایتی از سردرگمی و فرسایش شباهت دارد. مردی که روزی با ورودش به اهواز، تیم را از ناامیدی جدا کرد و به آن هویت تازه بخشید، حالا در برابر تکرار ناکامیها و بیراهههای تاکتیکی قرار گرفته است. فولاد هفتههاست با مفهوم برد بیگانه شده و همین بیتفاوتی نتایج، فشار را از زمین به نیمکت منتقل کرده است. در چنین شرایطی، گذشته پر از افتخار و کارنامه درخشان دیگر کارساز نیست؛ فوتبال امروز تنها یک چیز میخواهد: راهحل فوری برای بازگشت به مسیر پیروزی.
در اهواز، جایی که همیشه فوتبال بوی خاص تعصب و فشار میدهد، حالا نامی در موقعیتی ایستاده که کمتر کسی تصورش را میکرد. یحیی گلمحمدی، مردی که سالها با برچسب «چهره متفاوت نسل جدید» شناخته میشد، امروز در فولاد به نقطهای رسیده که نه شباهتی به گذشته دارد و نه نشانی از آن اقتدار ذهنی همیشگی در رفتار فنیاش دیده میشود. شکست برابر سپاهان فقط یک نتیجه نبود؛ علامت هشدار دیگری بود برای پروژهای که آرامآرام در حال فرسایش است.
فولادِ این فصل، تیمی است که انگار هویت خود را گم کرده. نه آن صلابت دفاعی گذشته را دارد، نه جسارت هجومیای که بتواند گره بازیها را باز کند. آمارها بیرحمانه حرف میزنند؛ امتیازاتی که با سرعتی نگرانکننده جمع شدهاند و فاصلهای خطرناک با قعر جدول ساختهاند.
مساله فقط باخت نیست؛ مشکل، تکرار ناتوانی در رسیدن به برد است. فولاد هفتههاست با مفهوم «۳ امتیاز» بیگانه شده و این دقیقاً همان نقطهای است که سوالاتی جدی را مطرح میکند. تیمی که در بخش عمدهای از مسابقات یا مساوی میگیرد یا بازنده زمین را ترک میکند، عملاً در یک چرخه فرسایشی میافتد؛ چرخهای که مربی را قبل از بازیکن فرسوده میکند. گلمحمدی امروز بیشتر از هر زمان دیگری شبیه مربیای است که در جستوجوی راهحل، مدام به در بسته میخورد.
تناقض بزرگ همین جاست؛ مردی که فصل قبل با ورودش به اهواز، فولاد را از فضای ناامیدی جدا و به تیمی قابل احترام تبدیل کرد، حالا اسیر بیراهه شده است. آن زمان، گلمحمدی با تغییر ساختار، نظم دفاعی و مدیریت بازیها، تصویری تازه از فولاد ارائه داد. اما در این فصل، انگار آن فرمولها دیگر جواب نمیدهد. فوتبال بیرحمتر از آن است که به سابقه احترام بگذارد؛ اگر راهکار تازه نداشته باشی، هیچ چیز به کارت نمیآید.
کارنامه او در فوتبال ایران، پر از نشانههای موفقیت است؛ قهرمانیها، تیمسازیها و عبور از بحرانهایی که کمتر مربی داخلی از پس آنها برآمده. او در سالهای اخیر، یکی از معدود مربیانی بوده که توانسته استانداردهای فنی را بالاتر ببرد و نگاه مدرنتری به نیمکت بیاورد. اما فوتبال امروز، جای زندگی با خاطره نیست. افتخارات گذشته، در جدول ردهبندی امتیاز نمیآورد.
اهواز، شهر صبرهای طولانی است؛ اما صبر هم حدی دارد. وقتی تیم هفته به هفته در منطقه خطر نفس میزند، طبیعی است نگاهها تیزتر و حاشیهها پررنگتر شود. اینجا دیگر نام و سابقه، سپر بلا نیست. هوادار فولاد چیزی فراتر از تحلیل میخواهد؛ او نتیجه میخواهد، حتی اگر زشت، حتی اگر حداقلی و این دقیقاً همان نقطهای است که فشار روی سرمربی چند برابر میشود.
گلمحمدی حالا در دوراهی دشواری قرار دارد؛ یا باید با تغییرات جدی، فولاد را از این وضعیت بیرون بکشد یا به تدریج شاهد بسته شدن تمام روزنهها باشد. فوتبال ایران نشان داده برای مربیِ در بحران، زمان همیشه کوتاهتر از تصور است. اگر نسخه تازهای روی میز نیاید، حتی معتبرترین نامها هم به سرعت به گذشته تبعید میشوند.
این روزها، گلمحمدی بیش از هر چیز به یک تصمیم شجاعانه نیاز دارد؛ تصمیمی که شاید به معنای عبور از باورهای قدیمی، تغییر چینشها و پذیرش اشتباهات باشد. فولاد هنوز فرصت دارد، اما این فرصتها مثل شن از میان انگشتان در حال لغزیدنند. اگر وی نتواند دوباره تیمش را به مسیر برد برگرداند، اهواز برایش از یک چالش حرفهای، به یک بنبست تلخ تبدیل خواهد شد.
فوتبال، قصه رحم و مروت نیست. یا راهی برای پیروزی پیدا میکنی یا خیلی زود از صفحه اول حذف میشوی.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا