تجربههای شخصی نشان میدهد هرگاه خواستهای با خداوند در میان گذاشته شود، مسیرها کوتاهتر و انتخابها آسانتر میشوند؛ از خرید یک کفش یا شلوار گرفته تا تصمیمی بزرگ مانند ازدواج. این روایت تأکید میکند که نشانههای هدایت الهی همواره در زندگی وجود دارند، اما انسانها اغلب فراموشکارند و آن را به عوامل بیرونی نسبت میدهند. داستان یوسف نیز یادآور این حقیقت است که افکار و کلام ما دنیای بیرونمان را شکل میدهند و توکل باید تنها به خدا باشد، نه به پول، روابط یا جایگاه اجتماعی.
به گزارش سرمایه فردا، مدتهاست که هرگاه قصد خرید چیزی دارم، ابتدا با خداوند در میان میگذارم؛ چه کفش باشد، چه لباس یا شلوار. عجلهای ندارم و باور دارم که هدایت الهی مرا به آنچه نیاز دارم میرساند. چندی پیش اما این ارتباط را فراموش کردم. برای خرید شلوار به مغازهای رفتم که همیشه به آن سر میزدم، هشت یا نه شلوار را امتحان کردم اما هیچکدام مناسب نبود. خسته و دلگیر بیرون آمدم و تازه یادم افتاد که سفارش را به خدا نسپرده بودم. از او عذر خواستم و کمک طلبیدم. چند هفته بعد، در حال پیادهروی، ناگهان ویترین مغازهای توجه مرا جلب کرد. وارد شدم و همان شلواری را یافتم که مدتها دنبالش بودم، بیآنکه وقت و انرژی هدر دهم. این تجربه نشان داد هرچه ایمان و باور قویتر باشد، هدایت آسانتر و سریعتر رخ میدهد.
نمونهای دیگر در خرید کفش برایم اتفاق افتاد. ویژگیهای کفش مورد نظرم را با خدا در میان گذاشتم. چند روز بعد، همسرم قصد خرید کفش داشت و به مغازهای رفتیم که دوستش معرفی کرده بود. همان لحظه که وارد شدیم، کفشی که میخواستم جلوی چشمم بود و بیدرنگ خریدم. اما همسرم برای انتخاب کفش مناسب بیش از یک ساعت در چندین مغازه وقت صرف کرد. این تفاوت نشان میدهد وقتی کارها را به خدا میسپاری، مسیرها کوتاهتر و سادهتر میشوند. زندگی زیر نور الهی زیباتر و آرامتر از زندگی در چارچوب محدود ذهن انسانی است.
در ازدواج نیز چنین تجربهای داشتم. در دورهای آموزشی درباره روابط عاطفی شرکت کرده بودم. تمرینی به ما داده شد که باید با عکسها پیامی بسازیم. استاد هنگام بررسی تمرینها، نکتهای را در کار من دید که ابتدا متوجه نشدم. پس از تأمل، پیام روشنی درباره ازدواج دریافت کردم. استاد گفت فوراً عمل کن. چند روز بعد به شهرستان رفتم و ازدواج بهسادگی و آرامی پیش رفت. این نمونهای دیگر از هدایت الهی بود که در مسیر زندگیام قرار گرفت.
خداوند همیشه نشانههایی در زندگی ما میگذارد، اما اغلب کور و غافل هستیم. بارها در قرآن به نسیان انسان اشاره شده است. در زمان کنکور، بسیاری از افراد از خدا کمک میخواهند، اما پس از موفقیت، آن را به خانواده یا مؤسسات آموزشی نسبت میدهند و فراموش میکنند که یاری اصلی از خدا بوده است. این فراموشی میتواند ما را به مصداق آیاتی تبدیل کند که میگویند دلها و گوشها مهر خورده و چشمها پردهای بر آن افتاده است.
خود من در دوران کنکور یکی از سختترین بحرانهای زندگی را تجربه کردم. فشارها آنقدر شدید بود که تا مرز رها کردن درس پیش رفتم. در همان زمان، خداوند کتاب «به سوی کامیابی» آنتونی رابینز را در مسیرم قرار داد. هر روز ساعتها آن را میخواندم و تمرینهایش را انجام میدادم. دانشگاه و رشته مورد علاقهام را تجسم میکردم و همین تمرکز مرا از بحران عبور داد. بعدها با توصیه یکی از معلمان، اقتصاد خواندم و در دانشگاهی که ترکیب حوزه و دانشگاه بود، هم دروس حوزوی و هم اقتصاد را آموختم. این تجربه نشان داد چقدر فاصله و تضاد میان نگاه حوزه و دانشگاه وجود دارد.
اما اصل بحث این است که خداوند پس از خلقت، هدایت را وعده داده است. او همه چیز را هدایت میکند، اما این هدایت بر اساس انتخابها و افکار ماست، نه تصمیمی تحمیلی از سوی او. ما میتوانیم با نگرش مادی و عادات جمعی پیش برویم یا با نگاه الهی و هدایت خداوند. انتخاب با ماست.
داستان یوسف نیز از همین زاویه قابل تأمل است. یعقوب بارها نگرانی خود را تکرار میکرد که گرگ یوسف را بخورد، و همین تکرار ذهنی احتمال وقوع حادثه را بالا برد. در بخش زندان نیز یوسف با دعای خود مسیر را تعیین کرد؛ او گفت زندان رفتن بهتر از رابطه با زلیخاست و خداوند همان را اجابت کرد. این نشان میدهد کلام و افکار ما دنیای بیرونمان را شکل میدهند. حتی زمانی که یوسف به همسلولیاش توکل کرد تا بیگناهی او را به پادشاه بگوید، پیام الهی آمد که این شرک است و یوسف سالها در زندان ماند تا توبهاش پذیرفته شد.
این داستانها هشدار میدهند که توکل باید تنها به خدا باشد. اگر پشتگرمی ما پول، خانواده یا روابط باشد، در حقیقت به شرک نزدیک شدهایم. تجربه شخصیام نشان داده که عذاب ناشی از شرک بسیار سنگین است. بنابراین توصیه میکنم نیت هر کاری را الهی کنید؛ حتی انتشار یک متن یا تحلیل. اگر نیت زکات علم باشد، خداوند خودش مشتری و مخاطب را میرساند. اما اگر هدف خودنمایی یا جلب توجه باشد، مسیر به جایی نمیرسد.
مدتهاست که آموختهام هر خواستهای را ابتدا با خدا در میان بگذارم؛ چه خرید یک کفش یا لباس ساده باشد، چه تصمیمی بزرگتر در زندگی. تجربه نشان داده وقتی این ارتباط برقرار باشد، مسیرها کوتاهتر و انتخابها آسانتر میشوند. اما هرگاه این یادآوری را فراموش کردهام، نتیجهاش خستگی و سرخوردگی بوده است. نمونهاش همان روزی که برای خرید شلوار به مغازهای رفتم و پس از امتحان چندین مدل، دست خالی و دلگیر بیرون آمدم. تنها وقتی دوباره به خداوند رجوع کردم، چند هفته بعد در مسیر پیادهروی، بیهیچ تلاش اضافی، همان چیزی را یافتم که دنبالش بودم. این تجربهها نشان میدهد هرچه ایمان و باور قویتر باشد، هدایت الهی سریعتر و روشنتر رخ میدهد.
در خرید کفش نیز همین قانون تکرار شد. ویژگیهای کفش مورد نظرم را با خدا در میان گذاشتم و چند روز بعد، در همان مغازهای که همسرم قصد خرید داشت، کفش دلخواهم جلوی چشمم بود. در حالی که او برای انتخاب مناسب بیش از یک ساعت وقت صرف کرد، من در لحظه به خواستهام رسیدم. این تفاوت، معنای زندگی زیر نور الهی را آشکار میکند؛ زندگیای که از محدودیتهای ذهنی فراتر میرود و به هدایت مستقیم خداوند متصل میشود.
در ازدواج نیز چنین بود. تمرینی ساده در یک دوره آموزشی، پیامی روشن برایم داشت. استاد تنها اشارهای کرد و من با دقت به کار خود، نشانهای از ازدواج دریافت کردم. چند روز بعد، همه چیز بهسادگی و آرامی پیش رفت. این نمونهای دیگر از هدایت الهی بود که نشان میدهد خداوند در زندگی همه بندگانش نشانه میگذارد، اما اغلب ما کور و غافل هستیم. قرآن بارها به نسیان انسان اشاره کرده است؛ ما فراموشکاریم و یاریهای خدا را به عوامل بیرونی نسبت میدهیم.
در دوران کنکور، یکی از سختترین بحرانهای زندگی را تجربه کردم. فشارها آنقدر شدید بود که تا مرز رها کردن درس پیش رفتم. در همان زمان، خداوند کتابی در مسیرم قرار داد که نگاه و باورم را تغییر داد. تمرینهای آن کتاب، تجسم آینده و باور به تواناییهایم، مرا از بحران عبور داد. بعدها با توصیه یکی از معلمان، اقتصاد خواندم و در دانشگاهی که ترکیب حوزه و دانشگاه بود، هم دروس حوزوی و هم اقتصاد را آموختم. این تجربه نشان داد چقدر فاصله میان نگاه حوزه و دانشگاه زیاد است؛ هم در اخلاق و هم در فهم جهان.
اما اصل بحث این است که خداوند پس از خلقت، هدایت را وعده داده است. او همه چیز را هدایت میکند، اما این هدایت بر اساس انتخابها و افکار ماست. ما میتوانیم با نگرش مادی و عادات جمعی پیش برویم یا با نگاه الهی و هدایت خداوند. انتخاب با ماست.
داستان یوسف نیز از همین زاویه قابل تأمل است. یعقوب بارها نگرانی خود را تکرار میکرد که گرگ یوسف را بخورد، و همین تکرار ذهنی احتمال وقوع حادثه را بالا برد. در بخش زندان نیز یوسف با دعای خود مسیر را تعیین کرد؛ او گفت زندان رفتن بهتر از رابطه با زلیخاست و خداوند همان را اجابت کرد. این نشان میدهد کلام و افکار ما دنیای بیرونمان را شکل میدهند. حتی زمانی که یوسف به همسلولیاش توکل کرد تا بیگناهی او را به پادشاه بگوید، پیام الهی آمد که این شرک است و یوسف سالها در زندان ماند تا توبهاش پذیرفته شد.
این داستانها هشدار میدهند که توکل باید تنها به خدا باشد. اگر پشتگرمی ما پول، خانواده یا روابط باشد، در حقیقت به شرک نزدیک شدهایم. تجربه شخصیام نشان داده که عذاب ناشی از شرک بسیار سنگین است. بنابراین توصیه میکنم نیت هر کاری را الهی کنید؛ حتی انتشار یک متن یا تحلیل. اگر نیت زکات علم باشد، خداوند خودش مشتری و مخاطب را میرساند. اما اگر هدف خودنمایی یا جلب توجه باشد، مسیر به جایی نمیرسد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا