ورود ایران به شانگهای؛ شکاف در هژمونی آمریکا

ورود ایران به شانگهای؛ شکاف در هژمونی آمریکا

تحریم‌هایی که با هدف «ایجاد رنج» برای مردم ایران طراحی شده بودند، حالا با عضویت رسمی تهران در سازمان همکاری شانگهای، اثرگذاری خود را از دست داده‌اند. این تحول نه‌تنها نقطه‌عطفی در تغییر نظم جهانی از هژمونی آمریکایی به همکاری‌های چندجانبه شرقی است، بلکه فرصتی راهبردی برای بازسازی اقتصاد ایران، تقویت دیپلماسی ضدسلطه‌گری و بهبود معیشت مردم در دوران پساتحریم فراهم کرده است.

«ایجاد رنج»؛ این عبارتی بود که «ریچارد نفیو»، یکی از طراحان و معماران اصلی نظام تحریمی علیه جمهوری اسلامی ایران به عنوان هدف نهایی ایجاد این رژیم تحریمی در برابر تهران استفاده کرد و زمینه‌سازی برای درد کشیدن مردم ایران و انتقالِ فشار از جامعه به حاکمیت برای پذیرش درخواست‌های واشنگتن را هدف نهایی تحریم‌های آمریکا علیه ایران معرفی کرد.

حالا، بیشتر از یک دهه از اعمالِ تحریم‌هایی که قرار بود ایران را فلج کند تا زمینه برای تن دادنِ تهران به درخواست‌های کاخ سفید فراهم شود، گذشته است و آن چیزی که در عمل و در جهانِ واقعی اتفاق افتاده، این است که آمریکا و متحدین اروپایی‌ش با انجام اقداماتی نظیر فعال‌سازی مکانیسم ماشه و حتی اقدام نظامی علیه ایران، تلاش کردند تا تهران را وادار به اعطای امتیازات جدید به طرف غربی کنند اما حالا ایران در حال جشن گرفتنِ فعالیت جدی و موثر در پیمان همکاری شانگهای است که افق‌های جدیدی برای همکاری با کشورهای شرق آسیا و بهره‌مندی از دستاوردهای سیاسی – امنیتی و به طور ویژه، اقتصادی آن را به دنبال دارد.

پذیرش جمهوری اسلامی ایران به عنوان نهمین عضو رسمی و دائم سازمان همکاری شانگهای در دولت شهید سیدابراهیم رئیسی، یک رویداد مهم بین‌المللی در روند تغییر نظم جهانی بود که در سال‌های بعد و در کتاب‌های تاریخ روابط بین‌الملل، می‌تواند به عنوان یکی از نقاط عطف در گذارِ سلسله مراتب بین‌المللی از «تک قطبی هژمونیک آمریکا» به «دو قطبی منعطف غرب و شرق» معرفی شود. این مساله دقیقا همان چیزی است که «هنری کسینجر»، وزیر امور خارجه اسبق و استراتژیست مطرح آمریکا نسبت به وقوع آن، به مقامات کاخ سفید هشدار داده بود: استثناگرایی آمریکایی به صورت افراطی می‌تواند منجر به از دست رفتنِ نظم آمریکایی پساجنگ سرد در نظام بین‌الملل شود. «زیبیگنیو برژینسکی»، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا هم در کتاب «انتخاب؛ سلطه یا رهبری» هم بر روی همین مساله تاکید می‌کند و با اشاره به تلاش سلطه‌گرایانه‌ی واشنگتن در سیاست خارجی بعد از حوادث یازدهم سپتامبر، این رویکرد را سمی مهلک برای ادامه و بقای هژمونی آمریکا در جهان معرفی می‌کند.

اما سوال اصلی اینجاست که دستاوردهای اقتصادی فعالیت جدی ایران در پیمان شانگهای چه چیزهایی است که تا این اندازه می‌تواند دارای اهمیت و تاثیرگذار باشد؟

تهران سال‌هاست که با تحریم‌های یکجانبه و غیرقانونی ایالات متحده آمریکا روبروست و همین مساله، مانع بزرگی بر سر تعاملات اقتصادی این کشور با سایر کشورهای منطقه‌ی غرب آسیا و حتی متحدانش ایجاد کرده است. با این حال، ناکام ماندن توافق هسته‌ای میان ایران و گروه ۱+۵ و اقدامات دولت اول دونالد ترامپ علیه آن که در دولت جو بایدن و سپس دولت دوم ترامپ هم ادامه پیدا کرد، هشدارِ کارشناسانِ تحریم را که از «عبورِ نمودار تاثیرگذاری تحریم بر اقتصاد ایران از قله» خبر می‌دادند، محقق کرد. اقتصاد ایران حالا به جایی رسیده که توانسته خود را با تحریم‌ها سازگار کند و با وجود برخی وقفه‌ها در برخی مقاطع، راه‌های دقیق و موثری برای بی‌اثر کردن تحریم‌ها ابداع کند. همین توانمندی اقتصادی تهران است که طرف‌های سازمان شانگهای را به پذیرش رسمی ایران به منظور بهره‌مندی از این ظرفیت برای ایجاد یک بلوکِ اقتصادی – سیاسی – امنیتی در برابر ایالات متحده آمریکا وادار کرد و حالا تهران یک عضو موثر و جدی در این پیمان است.

حالا و پس از عضویت کامل ایران در شانگهای، اقتصادِ آسیب دیده ولی مقاوم ایران می‌تواند به سرعت خود را بازیابی کند و علاوه بر منافعی که برای بهبود وضعیت معیشتی ایرانیان و ساختار اقتصاد کلان این کشور ایجاد می‌شود، یکی از راهبردهای سیاست خارجیِ تهران – یعنی راهبردِ مقابله با سلطه‌گری آمریکا در جهان – هم رنگ و بوی عملیاتی‌تری به خود بگیرد. ایجاد شبکه‌ی فروش نفت و گاز به چین از یکسو و تامین امنیت مسیر «کمربند و جاده» (BRI) یا همان جاده‌ی ابریشم جدید از سوی دیگر، دو رکنِ اساسی تاثیرگذار بر اقتصاد ایران پس از پیوستنِ تهران به پیمان شانگهای خواهد بود.

این مساله از آنجایی دارای اهمیت راهبردی است که تیم آمریکایی در جریان مذاکرات هسته‌ای برای احیای برجام، فروش روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت از ایران به چین را به عنوان یک امتیاز از سوی این کشور به ایران مطرح کرده بود که با اتفاقی که در جریان همکاری ایران و اعضای سازمان شانگهای افتاد، این ابزارِ فشار از دست آمریکایی‌ها خارج شد.

در این میان باید توجه داشت که فعال شدن ایران در سازمان پیمان همکاری شانگهای، به معنای پیوستن ایران به «یک بلوک شرقِ جدید» نیست؛ بلکه زمینه‌سازی برای شکل‌گیری «یک بلوکِ شرقی جدید» علیه ساختارِ آمریکایی نظام بین‌الملل در دوران پساجنگ سرد است؛ یعنی دقیقا همانطور که جنگ ۳۳ روزه‌ی اسرائیل علیه لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی، تلاشی از سوی واشنگتن برای ایجاد یک نظم نوین در منطقه‌ی غرب آسیا بود و به گفته‌ی «کاندولیزا رایس»، وزیر امور خارجه‌ی دولت جرج بوش، خونریزی‌ها و جنایت‌هایی که در جریان آن جنگ انجام شد، «درد زایمان خاورمیانه‌ی جدید» بود که البته ناکام ماند، حالا فعالیت جدی ایران در پیمان شانگهای می‌تواند به عنوان شروع مسیری باشد که غرب آسیای جدید این بار با محوریتِ یک قدرتِ ضدآمریکایی در آن شکل خواهد گرفت. همین اهمیت بسیار بالای سازمان پیمان همکاری شانگهای است که انتظارات را از مدل طراحی دیپلماسی در دولت مسعود پزشکیان بالا برده و انتقاداتی را نسبت به نوع برخورد مجموعه‌ی نهاد ریاست جمهوری با اجلاس اخیر مطرح کرد؛ موضوعی که در صورت مدیریت بهینه توسط شخص رئیس‌جمهور و دستگاه دیپلماسی، می‌تواند شاه‌کلید آقای پزشکیان برای مدیریت ناترازی‌ها در داخل و تثبیت امنیت ملی در فضای بین‌المللی باشد.

رنجی که قرار بود ریچارد نفیو و دوستان در واشنگتن علیه مردم ایران طراحی و اعمال کنند، حالا و با حضور رئیس‌جمهور ایران در چین بی‌اثر شده و «تحریم ایران» که می‌خواست زمینه‌سازِ آشوب‌های اجتماعی و اعتراضات گسترده در خیابان‌های تهران و سایر شهرهای ایران باشد، با عضویت ایران در پیمان شانگهای، تحریم شده است.

دکتر مهدی خانعلی‌زاده، استاد روابط بین‌الملل

دیدگاهتان را بنویسید