ریشه جنگ در منطقه خاورمیانه
ریشه جنگ در منطقه خاورمیانه

امروز تقابل‌ها به شکل دیگر و حتی دگردیسی شده مانند استعاره‌های نئولیبرالیسم، نواستعمارگرایی، قطب‌های نوین  است.

به عنوان یک برش مطالعاتی و تاریخی شاید بتوان گفت که منطقه خاورمیانه از چند دهه گذشته، کمابیش با زبان جنگ عجین بوده است.

پیکره متون چهل سال اخیر و کلا ۱۰۰ سال اخیر را مطالعه کنیم می توانیم با تکیه بر روش‌های زبان شناسی پیکره‌ای و نظریه‌های  تاریخی و اجتماعی و رشته‌های مضاف به مسائلی پی برد. با حفظ فاصله و رعایت اتیک  علمی به فهمی از مهمترین لایه های تاریخ خاورمیانه و کلا تاریخ اسلام پی ببریم. اینکه کدام، نمادها، اسطوره ها، ایدئولوژی ها، کلمات پرتکرار و وقایع نمادین در طول تاریخ موجب بازتولید تقابل‌ها در منطقه خاورمیانه شده است.

فرضا کدام پیشفرض‌ها در برخی کشورهای خاورمیانه و عربی در جهت توسعه و رشد اقتصادی در زبان آنها فعال شده است. نگرش های آنها کمابیش تعدیل یافته است. تحول” در زمانی” در  این سازوکارهای زبانی آنها را اگر خوانش کنیم برای ما روشنگر است.

زبان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها تاکنون و همین لحظه در عصر چرخش هوش مصنوعی قابل مطالعه است. با نگاهی دورتر و کلان تر، تقابل ها به صورت فرآیند و نوفرآیند  نمود می‌یابد. زمانی تقابل ایران و یونان، ایران و روم،  دارالسلام و دارالکفر، زمانی تقابل ادیان در جنگهای صلیبی، شرق و غرب،  زمانی کمونیسم و سرمایه داری و…که به نوعی ما را متاثر ساخته است.

امروز تقابل‌ها به شکل دیگر و حتی دگردیسی شده مانند استعاره‌های نئولیبرالیسم، نواستعمارگرایی، قطب‌های نوین  است. نشان‌دهنده برهم خوردن بخشی از تقابل‌های کهنه و مزمن و تغییر چهره آنها برای تطابق با شرایط جدید است.

ریشه جنگ منطقه خاورمیانه دوگانه‌های فرهنگی است؟

جنگ منطقه خاورمیانه به دوگانه‌ها در زبان فعلی و معاصر ایران نیز، به تبارشناسی نیاز دارد. اینکه برخی تقابل ها هموار به شکل دیرین بازتولید می‌شود و ما نمی توانیم جایگاه خود را بازشناسیم یک مساله مهم است.

به نظر می رسد  نحوه مواجهه  و شکل دادن به یک زبان موثر و مقتدر متناسب با منافع ملی و در همان حال توسعه گرا است. از این رو مستلزم بازشناسی زمینه ها و بسترهای فرهنگی و تاریخی است که به شرایط امروز ما دامن زده است.
ما اکنون در فضایی قرار گرفته ایم که برآیند تاریخ، سیاست و بازیگران سیاسی است.

بعلاوه این وضعیت از دل تاریخ و فرهنگ و لایه‌های تمدنی ایران اسلام و غرب برآمده است. یعنی  بدون  زمینه ها و بسترهایی که از قبل  وجود آمده اند هیچ گفتمان و تحولی از درون آن بیرون نمی آید.

زبان ما حداقل در چند دهه اخیر با واژگان  مبارزه و نزاع و جنگ، عجین شده و این نشانه ای از  نحوه خوانش و جهت گیری گفتمانی پس از ۵۷،  فضای خاورمیانه و مناسبات قدرت در منطقه و جهان است .

زبان مناسب و مقتدری که خشونت ها را تعدیل کند و مسیر های به نسبت متمایل به توسعه را هموار کند خیلی کار ساده ای نیست. زیرا زبان با قدرت پیوند تنگاتنگی دارد. قدرت همان زبان است و تقریبا بالعکس.

به طور مفروض می‌توان گفت محال است که یک زبان تمدنی، مقتدر، توسعه گرا و اهل گفتگوی مستدل و مقتدرانه و آگاه به بازی‌های میدان های جدید سیاست،( به عنوان یک قدرت نرم ) است. در همان حال پشتوانه قدرت سخت و  بازدارندگی بالایی هم داشته باشد در جهان امروز عقب بماند.

چرا قدرت بازدارندگی خیلی اثرگذار نیست ؟

ایران قدرت بازدارندگی دارد، اما به اقتدار زبانی و راهبردهای موثر گفتمانی و متناسب با شرایط نیاز دارد. فضای تقابل‌های نوظهور ایجاب کرده در عرصه‌های عمومی، دیپلماسی و بخصوص در کلام بازیگران سیاسی تجلی پیدا کند تا کشور را از ورطه‌های ویرانگر نجات دهد.

یک مفهوم به نام خرد سیاسی ضرورت زمانه اکنون است . به نظر می رسد که هر کشوری بنا به تاریخ،فرهنگ،شرایط، منافع ملی، بافت جمعیتی  و در پرتو مطالعات آینده پژوهی به یک خرد سیاسی درون زا، درون نگر- بیرون نگر   و همین طور آینده نگر نیاز دارد تا جایگاه  و منافع   و حوزه های فرصت و پیشرفت خود را  در منطقه و جهان کشف و  پیدا کند.

در همان حال سعی در ایجاد  تعامل و فضای گفتمانی و  درک بهتر روان شناسی نیروهای سیاسی داخلی هم داشته باشد شاید دولت پزشکیان  تقریبا روزنه کوچکی در این جهت باشد. کدهای زبانی که ایشان از ابتدا طرح کرده اند بارقه های امید بخش و  کم رمقی هستند در سامان سیاسی ما، که امید است در ساحت پراکسیس منشا اثر در جهت خیر و صلاح عمومی جامعه باشد.