مدیریت موفق بر مبنای وظیفه‌ یا نتیجه‌
مدیریت موفق بر مبنای وظیفه‌ یا نتیجه‌

در مدیریت مجموعه‌ای از وظایف مشخص شده است تا عمل به آن‌ها منجر به نتیجه گردد، مدیریت موفق سرمایه کشور را به سمت نتیجه سوق می دهد.

به گزارش سرمایه فردا، رضا حیدری نژاد: ما موظف به وظیفه هستیم و نتیجه در اختیار خدا است. بعضی مدیران این جمله را بهانه‌ای برای پوشش ضعف و ناتوانی‌شان در دستیابی به نتیجه می‌کنند. تردیدی نیست که در مدیریت بدنبال نتایج اقدامات هستیم و این غیر از نتیجه واقعی الهی است. در دنیای پویای امروز، تأثیر دانش و تکنولوژی سبب شده سازمان‌ها برای بقا و رشد از مدیریت وظیفه‌گرا که فقط بدنبال رفع تکلیف است فاصله گرفته و با تغییر نگرش به سمت مدیریت نتیجه‌گرا کوچ کنند. در سازمان‌ها با ساختار وظیفه‌گرا بدلیل اینکه وظایف مستقل نیستند و انجام یکی به دیگری وابستگی دارد مدیریت موفق کم می‌شود، که این موضوع چالشی جدی برای تحقق اهداف سازمانی می‌باشد.
مدیریت نتیجه‌گرا دارای نظریات و ایده‌های ناب و بکری در مورد پدیده‌ها یا موضوعاتِ سازمان است، آن‌ها در هر اقدامی دارای استراتژی برای رسیدن به نتیجهٔ می‌باشند.
مدیران نتیجه گرا، افرادی با قدرت شخصیتی بالا هستند که از طریق کوشش، پشتکار و صلابت شخصیتی بر روی دیگران تاثیر می‌گذارند، هر چقدر میزان تنوع، گستردگی و پیچیدگی مسائل متنوع‌تر باشد، آن‌ها نیز مهارت بیشتری برای مواجهه با مسائلِ بعدی پیدا می‌کنند.

مدیریسیاست و رفتار سیاسی، فقط به سیاستمداران اختصاص ندارد، بلکه اکثر افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها متشکل از رفتارهای سیاسی هستند.استیفن رابینز می‌گوید: روی کاغذ و به شکل تئوریک می‌توان یک سازمان را بدون رفتار سیاسی تصویر کرد، اما در عمل چنین امری ممکن نیست. رد پای رفتار سیاسی را حتی در یک تیم سه نفره می‌توان درک کرد.امروزه رفتارهای سیاسی در سازمان‌ جزء جدایی ناپذیر رفتار افراد و گروه‌ها می‌باشد از این رو امکان حذف چنین رفتارهایی وجود ندارد، اما مدیران عالی بر میزان شیوع و تاثیر آن‌ها در سازمان مدیریت و کنترل دارند. بازی‌های سیاسی، تاکتیک‌های سیاسی و بازی‌های قدرت از عمده‌ترین رفتارهای سیاسی در یک سازمان است. رسمیت و مشروعیت مدیریت رفتار سیاسی توسط کارکنان و ذی‌نفعان از جنبه‌های مهم و تأثیرگذار سازمان است. مدیریت مطلوب رفتارهای سیاسی می‌تواند سازمان را از خطرات احتمالی محافظت کند. اما مدیریت نامطلوب آن می‌تواند سازمان را دچار مشکلات مدنی و حتی کیفری نماید.”مدیریت پروژه” عبارتست از به کارگیری دانش، تخصص، ابزار و تکنیک‌ در یک محدوده زمانی و مالی مشخص، برای رسیدن به اهداف مشخص.مدیریت موفق علاوه بر مدیریت محدودیت زمان و هزینه، باید تضمین‌کننده رسیدن به اهداف پروژه‌ جهت رضایتمندی جامعه و ذی‌نفعان باشد. نباید فراموش شود که پروژه‌ها کارنامه‌ سازمان‌ها و دولت‌ها هستند، نقش مدیران پروژه به اندازه‌ای حیاتی است که می‌توانند شکست یا موفقیت را تضمین کنند.اهمیت اولویت‌بندی و تکمیل پروژه‌های نیمه تمامبشر قبل از اجرای دیوار چین و اهرام بزرگ جیزه از علم مدیریت پروژه بهره‌مند بود، علاوه بر این امروزه استاندارها، نرم افزارها و مدل‌های علمی نیز فرایندهای مدیریت پروژه را آسان‌تر نموده‌ است، امّا چه چیزی باعث شده در مدیریت پروژه‌ها ضعیف باشیم؟اولویت‌بندی و تکمیل پروژه‌های نیمه تمام می‌تواند بخشی از مشکلات اقتصادی، از جمله معضل بیکاری را حل نماید، طرح‌های ناتمام علاوه بر افزایش هزینه‌ها و استهلاک، یکی از عوامل نارضایتی اجتماعی می‌باشد. بنابراین ضروری است دولت‌ها با مشوق‌های مالیاتی و وام‌های تسهیلاتی ارزان، بخش خصوصی را برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های ناتمام دولتی جذب نمایند.از نظر کارشناسان، مدیریت پروژه‌‌های بر زمین مانده در حوزه‌های مختلف راه، کشاورزی، بهداشت، صنعت، ورزش، گردشگری، انرژی و غیره می‌تواند نقش مؤثری در توسعه و حل مشکلات اقتصادی داشته باشد.در حالیکه پروژه‌های دارای طرح و برنامه در شهرستان‌های لاهیجان و سیاهکل غیرفعال و تعطیل هستند، هم‌زمان پروژه‌های مشابه در شهرستان‌های همجوار و یا استان‌های دیگر به بهره‌برداری رسیده‌اند. بنابراین عامل تحریم‌ها و تنگناهای مالی کشور، بهانه قابل قبولی برای توجیه ناکارآمدی و سوءمدیریت مدیران محلی نیست.

مدیریت موفق به چه عواملی بستگی دارد؟

علم مدیریت در عمل یک هنر است، آنچه مسلم است اینکه هنر یک مدیر در کنار علم آن مدیر، عامل موفقیت در عرصه مدیریت می‌شود.
مدیریت موفق برای پیاده سازی علم یا دانش برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل در یک سازمان، نیاز به هنر و خلاقیت دارد.
یک مدیر باید در عمل هنر این را داشته باشد که دانش خود را شکل بدهد وگرنه دیگران دانش او را شکل می‌دهند، یک مدیر باید هنر این را داشته باشد که برنامه‌های خود را در سازمان عملی سازد وگرنه دیگران برای او برنامه ریزی می‌کنند.
نکته: قبل از اینکه دیگران برای سازمان شما تصمیم بگیرند که بعد سبب پشیمانی شما شود، باید هنر آن را داشته باشید که دانش خود را پیاده‌سازی کنید، توجه داشته باشید مدیر سازمان آنها نیستند.
در دنیای مدیریت، خیلی‌ها در شعار مدیران خوب، تحول‌گرا و استراتژیست هستند اما در عمل شاهد مدیریت با ذهن بسته، مخرب و جزئی‌نگر هستیم.
در سوء مدیریت؛ مدیران غیرعامدانه و براساس عواملی مانند بی‌کفایتی، ناکارآمدی، ضعف دانش، ضعف تخصص، ریسک ناپذیری یا نداشتن برنامه و استراتژی نمی‌توانند در انجام وظایف و اهداف سازمان موفق باشند.
جالب است بسیاری از این مدیران خودشان فکر می‌کنند که مدیر خوبی هستند، این افراد خودشیفته در طول تاریخ با توهمات و تصورات خیالی به نام مدیریت و خدمت، ضررها و زیان‌های زیادی را متوجه کشور و مردم کرده‌اند.
اما هنگامی که فردی توانایی‌های لازم برای مدیریت یک سازمان را ندارد و به عنوان مدیر انتخاب می‌شود دیگر نمی‌توان نام آن را سوءمدیریت گذاشت، بلکه این مدیریت سوء است، در مدیریت سوء، مدیر کاملا می‌داند که در حال ارتکاب چه خطایی است، اما عامدانه آن را ادامه می‌دهد و بجای ارزش‌آفرینی برای سازمان به سیاست‌بازی مشغول می‌شود.
سوء مدیریت سرنخ پروژه‌های نفوذ برخی افراد ضعیف، ناکارآمد و فاسد به صورت تعمدی، با سوءنیت و هدف قبلی به عنوان مدیر انتخاب می‌شوند تا افرادی که در کنارش هستند بتوانند از ضعف مدیریت او سوءاستفاده کنند، افراد فرصت‌طلب و سودجو فقط در کنار مدیران ناکارآمد می‌توانند رشد کنند.
هنگامی که یک مدیر ناتوان را از یک سازمان کنار می‌گذارند و همان مدیر را در سازمانی دیگر به کار می‌گیرند معنای آن عمدی و آگاهانه بودن انتخاب برای مدیریت سوء است. سرنخ پروژه‌های نفوذ نیز همین جاست، بدیهی است هر کسی که نیروهای ناکارآمد، بی‌عرضه و قانون‌گریز را منصوب می‌کند عامل نفوذ است، حال این عامل نفوذ می‌تواند داخلی باشد یا خارجی؟
براساس قانون پارکینسون در مدیریت، ذهن افراد کارها را به مدت زمانی که به آن اختصاص داده شده است کش می‌دهد.
قانون پارکینسون توصیف می‌کند که چگونه افراد و سازمان‌ها در طول زمان، علیرغم افزایش حجم کارها و محدودیت‌ زمانی کمتر، کارآمدتر می‌شوند.
برای غلبه بر قانون پارکینسون و تحول در مدیریت موثر زمان، لازم است با تعیین چشم انداز و محرک‌ها، اعضای تیم با حصول اطمینان از همسویی سایرین و همچنین هدف نهایی سازمان بتوانند میزان تأثیرگذاری کارشان را روی پروژه ببینند تا انگیزه و احساس مالکیت بیشتری برای انجام وظایف داشته باشند.
باید تلاش کنید نقش‌ها و مسئولیت‌ها را برای اعضای تیم مشخص کنید، برای هر پروژه‌ای، به‌ویژه پروژه‌هایی که از تیم‌های مختلف و اعضای تیم چندین نفره تشکیل شده است، مشخص کردن جایگاه دقیقِ مناسب برای هر فرد و همچنین هر تیم بسیار مهم است.
لازم است آنچه داخل و خارج از محدوده پروژه است را مشخص کنید، توجه داشته باشید که کار محول شده تا پایان زمان اختصاص داده شده به آن به طول می‌انجامد.

عملکرد مدیریت موفق در اجرای پروژه ها

باید چگونگی موازنه‌ بین عوامل مختلف پروژه را مشخص کنید، زیرا ممکن است اتفاقات غیرمنتظره‌ای برای تیم و پروژه اتفاق بیفتد که منجر به خروج پروژه از محدوده و برنامه‌‌ریزی شده گردد.
لازم است جدول زمانی برای پروژه تنظیم نمائید، جالب است بدانید که تعیین جدول زمانی برای هر پروژه، آخرین مرحله برای شروع آن است، شاید چنین شرایطی در زندگی واقعی تقریبا هرگز اتفاق نیافتد اما، این روش نوعی رویکرد هوشمندانه برای پیشبرد پروژه‌ها و راهی برای غلبه بر قانون پارکینسون است.
برنامه‌ریزی دقیق برای شروع موفق پروژه‌هایی که ضرب‌العجل‌شان به‌سرعت فرا می‌رسند، انگیزه‌ی لازم برای افزایش تمرکز و سرعت بخشیدن به روند انجام کار را در افراد و سازمان‌ها ایجاد می‌کند و از اثرات منفی قانون پارکینسون جلوگیری می‌شود.
اعزام مهاجرین و گذرگاه‌‌های مهاجرتی، بعنوان ده مسئله اول جهان در رأس دستور کار دولت‌ها می‌باشد، در کشور ما نیز موضوع “مدیریت مهاجرت” در تمامی ابعاد آن، بدلیل ورود و خروج سرمایه‌های انسانی و اقتصادی، دارای اهمیت ویژه‌ای است.
مهاجرت یک پدیده اجتماعی است که روند جمعیتی و شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جوامع را تحت تأثیر قرار داده و منافع ملی دولت‌ها را به چالش می‌کشد. براساس قوانین مهاجرت، این حق اولیه و اساسی هر کشوری است که خود تعیین کند چه کسانی حق ورود و ماندن در خاک کشورش را تحت چه شرایطی دارند.مدیریت مهاجرت به رویکردهای برنامه‌ریزی شده برای عملیاتی کردن چارچوب‌های سیاستی، تقنینی و اداری اطلاق می‌شود که توسط نهادهای متولی مهاجرت مانند “سازمان بین‌المللی مهاجرت” توسعه یافته است تا فرصت‌ها و تهدیدها را در کشورهای مبدا و مقصد شناسایی نموده و روند آن را مدیریت و رهبری نماید.

فرآیند جهانی شدن کشورها به سرمایه‌های انسانی کشیده شد؟

سالانه صدها میلیارد دلار پول توسط مهاجرین به خانه‌هایشان ارسال می‌گردد، که به ثبات اقتصادی و توسعه کشورهای مبدا کمک می‌نماید. اما اگر کشورهای فرستنده مهاجر، نیروهای متخصص، توانمند و باکیفیت خود را در سطح وسیع از دست داده باشند، به این پدیده فرار مغزها گفته می‌شود.
بدلیل گستردگی مهاجرت و اثرات جهانی آن بسیاری از کشورها با چالش مدیریت این پدیده روبرو هستند بعنوان مثال افرادی که بالاجبار پناهنده شده‌اند اغلب نیازمند حمایت بین المللی و توجه خاص هستند که مسئولیت‌هایی را از نظر دولتی و در سطح جامعه بین‌المللی ایجاد می‌کنند.
اگر موضوع مهاجرت مدیریت شود، مهاجرت در تمامی ملت‌ها و جوامع می‌تواند مفید واقع شود. اما اگر این مسئله بدون مدیریت رها شود، می‌تواند منجر به افزایش مهاجرت‌های انفرادی، قاچاق انسان، سوداگرای، عدم امنیت، بروز تنش و روابط نامناسب بین ملت‌ها گردد.
بدیهی است که در دنیای پویای امروز و در فرآیند جهانی شدن کشورها به سرمایه‌های انسانی و اقتصادی سایرین وابسته هستند، اما چه افرادی، با چه میزان تخصص و سرمایه، از کدام کشورها ورود می‌کنند؟ از طرفی چه افرادی، با چه میزان تخصص و سرمایه، به کدام کشورها اعزام می‌شوند؟
متخصصین مدیریت معتقد هستند وضعیت حاضر از نوعی ضعف، ناکارآمدی، ناکامی و به تعبیری نوعی واماندگی در مدیریت مهاجرت حکایت دارد که لزوم ورود جدی به این عرصه را ضروری می‌نماید.
ضروری است با مدیریت مؤثر و اصولی مهاجرت، اولاً بین مهاجرین و کشورهایشان حلقه ارتباطی پیوسته و منظم ایجاد نمود. دوماً با بهره‌برداری از پتانسیل‌های موجود در مهاجرین از طریق تشویق به کمک و همکاری‌های انسانی و مالی به توسعه کشور مبدأ کمک نمود. سوماً با افزایش هماهنگی بین ارگان‌ها و تقویت همکاری‌های بین‌المللی و بازی گرفتن تمام بازیگران، وضعیت مدیریت مهاجرت در ایران و جهان را بهبود بخشید.

مدیریت موفق چگونه خسارت را کاهش می‌دهد؟

آثار و عواقب بحران‌های بوجود آمده از رویدادهای مهم انسانی، اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی ممکن است تا آنجا پیش برود که منافع داخلی و خارجی جوامع و یا اعتبار سازمان‌ها را مورد تهدید قرار دهد.
بحران‌ واقعیتی جدایی ناپذیر از ماهیت درونی سازمان‌ها می‌باشد، در هنگام بحران بیشترین فشار بر مدیران سازمان وارد می‌گردد بنابراین مدیریت بحران و اقدامات پیشگیرانه قبل از بحران، فرماندهی متمرکز حین بحران و اقدامات چندگانه پس از بحران، برای مدیران و سازمان دارای اهمیت ویژه‌ای می‌باشد.
بحران‌ها اگر درون سازمانی باشند مدیریت آن ساده‌تر و در بسیاری موارد قابل پیشگیری می‌باشد، اما اگر بحران‌ها برون سازمانی باشند پیشگیری از آن‌ها تقریبا غیرممکن است و تنها باید با مدیریت موفق میزان خسارت وارده به سازمان و در نتیجه بحران را کاهش داد.
علم مدیریت بحران به عنوان فرایندی نظام یافته تعریف می‌شود که طی این فرایند اعضای سازمان همراه با ذی‌نفعان خارج از سازمان، تلاش می‌کنند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیش‌بینی کنند سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهند تا اثر آن را به حداقل برسانند.
در فرآیند مدیریت بحران، آموزش نیروها و گردآوری اطلاعات بهنگام، اطلاعات صحیح، اطلاعات مناسب، اطلاعات کامل، اطلاعات سریع و در نهایت گردآوری بازخور اطلاعات و کانال های ارتباطی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
سازمان‌ها می‌توانند با بکارگیری مدیریت بحران و پیش‌بینی ساز و کارهای لازم، همواره خود را برای مواجهه با بحران‌های احتمالی آماده نمایند.‌ عدم توجه به مدیریت بحران، باعث از بین رفتن سازمان‌های بسیاری شده است.
کنترل و مهار بحران براساس یک تفکر نظام‌گرا و یکپارچه و در قالب مدیریت بحران، ضرورتی راهبردی است که مورد اتفاق‌نظر همه‌ی اندیشمندان و صاحب‌نظران علم مدیریت می‌باشد.

اهمیت مؤلفه‌های اخلاق و مسؤلیت‌های اجتماعی در سازمانها

تصمیم‌گیری در حوزه علم مدیریت بدون توجه به مؤلفه‌های اخلاق و مسؤلیت‌های اجتماعی واقع بینانه نیست. اهمیت بحث اخلاق در مدیریت از آنجا نشأت می‌گیرد که ارزشهای اخلاقی، استاندارد‌هایی را با شاخص‌های خوب یا بد تعیین می‌کند تا به عنوان قسمتی از سیاستهای رسمی یا غیر‌ رسمی، مدیران و سازمان را در فرآیند تصمیم‌گیری، اجرا و تحول سازمانی کمک نماید.
عملکرد سازمان‌ها و مدیران باید با جامعه و ارزشهای آن انطباق داشته باشند، یک مدیر با اخلاق برای موفقیت باید، پایبند به بالاترین استانداردها، شرافت، راستی، درستی و در نهایت ارزش­‌های انسانی و قواعد رفتاری باشد.
پیچیده‌تر شدن روزافزون سازمانها و افزایش میزان کارهای غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرمسئولانه، ضرورت توجه مدیریت به اخلاق در سازمان‌ها را آشکار ساخته است.
تاکنون فلاسفه، دانشگاهیان و منتقدان اجتماعی به مباحث اخلاق توجه ویژه‌ای داشته‌اند. اما مدیران کمتر به این مبحث ورود کرده‌اند، لذا شناسایی و اولویت بندی ارزشها برای هدایت رفتارها و تدوین خط مشی و رویه‌ها در سازمان‌ها لازم و ضروری است.
“لیندا فیشر” کارشناس مدیریت و اخلاق معتقد است، عوامل فردی مانند نادیده گرفتن مرزها و ارزش‌های سازمانی در کنار عوامل سازمانی مانند نبود الگوهای مثبت، نبود استانداردهای مدون رفتاری و تربیتی و نداشتن مسئولیت پذیری اجتماعی منجر به شکست مدیریت در اخلاق می‌شود.
بهترین الگو و آموزش دهنده، رفتار مدیران و رهبران سازمان است، مدیر عالی با اخلاق حرفه‌­ای، همیشه صلاح مجموعه را بر منافع شخصی خودش مقدم می‌داند. خیلی در نقش و موقعیت‌ خود غرق نمی‌شود، صادق است، محترمانه برخورد می‌کند، روابط عمومی مناسب دارد، مهارت­‌های فردی خود را تقویت می­‌کند، تفاوتی بین اقوام و گرایش‌ها قائل نمی‌شود، شجاعت ترک سِمَت و حتی استعفا را دارد.

مباره با فساد عامل مدیریت موفق

براساس تعریف بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل، “فساد” سوء استفاده از اختیارات دولتی “قدرت عمومی” برای کسب منافع شخصی “خصوصی” است.
تعامل سه عنصر اساسی دولت، مردم و روابط میان آن‌ها، گلوگاه‌ و عوامل اصلی فساد اداری می‌باشد.فساد اداری مانند یک بیماری مسری و خطرناک است. از یک سازمان به سازمان دیگر و از یک نهاد به نهاد دیگر سرایت می‌کند، فساد باعث نارضایتی و بی‌اعتمادی اجتماعی نسبت به مقامات دولتی و اقتصادی می‌گردد.
“فساد خرد” توسط کارکنان رده پایین صورت می‌گیرد، اما “فساد کلان” توسط مدیران عالی‌رتبه به صورت باندی صورت می‌گیرد و بیشتر جنبه فساد سیاسی یا دولتی دارد. فساد علاوه بر آثار مخرب فردی، سازمانی و اجتماعی، از دیدگاه سیاسی نیز موجب بی‌اعتباری قانون اساسی و عدم مشروعیت دولت‌ها می‌گردد. ثبات و امنیت جامعه را به خطر می‌اندازد و ارزش‌های دموکراسی و اخلاقیات را مخدوش می‌سازد.
عدم وجود شفافیت، عدم وجود نظام شایسته سالاری در عزل و نصب‌ها، باند بازی، بی‌کفایتی، ناکارآمدی، ضعف دانش و ضعف تخصص در مدیران، از ریشه‌های فساد اداری در سازمان‌ها می‌باشد.
اعطای امتیازات غیرقانونی برخی دولت‌ها به حامیان سیاسی خود، ناتوانی برخی دولت‌ها در ارتقا کیفیت زندگی جامعه، جلوگیری از بروز تفرقه و تنش در داخل هیأت دولت در نتیجه افشای فساد، حفظ مشروعیت و آبروی دولت از طریق مسکوت گذاردن فساد اداری، از عمده‌ترین دلایل چشم‌پوشی نسبت به فساد اداری می‌باشد.
برای کاهش فساد اداری باید نهادینه کردن زندگی سیاسی، انتخاب سیاستمداران، انسجام بخشیدن به مطالبات و خواسته‌های شهروندان، سازگار نمودن علایق ویژه با علایق عمومی و کمک به شکل‌گیری خط مشی دولت، مدیریت گردد.

تاثیر رفتارهای سیاسی در سازمان‌ ها

سیاست و رفتار سیاسی، فقط به سیاستمداران اختصاص ندارد، بلکه اکثر افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها متشکل از رفتارهای سیاسی هستند.
استیفن رابینز می‌گوید: روی کاغذ و به شکل تئوریک می‌توان یک سازمان را بدون رفتار سیاسی تصویر کرد، اما در عمل چنین امری ممکن نیست. رد پای رفتار سیاسی را حتی در یک تیم سه نفره می‌توان درک کرد.
امروزه رفتارهای سیاسی در سازمان‌ جزء جدایی ناپذیر رفتار افراد و گروه‌ها می‌باشد از این رو امکان حذف چنین رفتارهایی وجود ندارد، اما مدیران عالی بر میزان شیوع و تاثیر آن‌ها در سازمان مدیریت و کنترل دارند.
بازی‌های سیاسی، تاکتیک‌های سیاسی و بازی‌های قدرت از عمده‌ترین رفتارهای سیاسی در یک سازمان است. رسمیت و مشروعیت مدیریت رفتار سیاسی توسط کارکنان و ذی‌نفعان از جنبه‌های مهم و تأثیرگذار سازمان است. مدیریت مطلوب رفتارهای سیاسی می‌تواند سازمان را از خطرات احتمالی محافظت کند. اما مدیریت نامطلوب آن می‌تواند سازمان را دچار مشکلات مدنی و حتی کیفری نماید.
“مدیریت پروژه” عبارتست از به کارگیری دانش، تخصص، ابزار و تکنیک‌ در یک محدوده زمانی و مالی مشخص، برای رسیدن به اهداف مشخص.
مدیریت موفق علاوه بر مدیریت محدودیت زمان و هزینه، باید تضمین‌کننده رسیدن به اهداف پروژه‌ جهت رضایتمندی جامعه و ذی‌نفعان باشد. نباید فراموش شود که پروژه‌ها کارنامه‌ سازمان‌ها و دولت‌ها هستند، نقش مدیران پروژه به اندازه‌ای حیاتی است که می‌توانند شکست یا موفقیت را تضمین کنند.

اهمیت اولویت‌بندی و تکمیل پروژه‌های نیمه تمام

بشر قبل از اجرای دیوار چین و اهرام بزرگ جیزه از علم مدیریت پروژه بهره‌مند بود، علاوه بر این امروزه استاندارها، نرم افزارها و مدل‌های علمی نیز فرایندهای مدیریت پروژه را آسان‌تر نموده‌ است، امّا چه چیزی باعث شده در مدیریت پروژه‌ها ضعیف باشیم؟
اولویت‌بندی و تکمیل پروژه‌های نیمه تمام می‌تواند بخشی از مشکلات اقتصادی، از جمله معضل بیکاری را حل نماید، طرح‌های ناتمام علاوه بر افزایش هزینه‌ها و استهلاک، یکی از عوامل نارضایتی اجتماعی می‌باشد. بنابراین ضروری است دولت‌ها با مشوق‌های مالیاتی و وام‌های تسهیلاتی ارزان، بخش خصوصی را برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های ناتمام دولتی جذب نمایند.
از نظر کارشناسان، مدیریت پروژه‌‌های بر زمین مانده در حوزه‌های مختلف راه، کشاورزی، بهداشت، صنعت، ورزش، گردشگری، انرژی و غیره می‌تواند نقش مؤثری در توسعه و حل مشکلات اقتصادی داشته باشد.
در حالیکه پروژه‌های دارای طرح و برنامه در شهرستان‌های لاهیجان و سیاهکل غیرفعال و تعطیل هستند، هم‌زمان پروژه‌های مشابه در شهرستان‌های همجوار و یا استان‌های دیگر به بهره‌برداری رسیده‌اند. بنابراین عامل تحریم‌ها و تنگناهای مالی کشور، بهانه قابل قبولی برای توجیه ناکارآمدی و سوءمدیریت مدیران محلی نیست.