ماشه تحریم‌ها و ماشه‌کشی سیاسی

ماشه تحریم‌ها و ماشه‌کشی سیاسی

در حالی‌که بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت ایران را با چالش‌های دیپلماتیک و اقتصادی تازه‌ای روبه‌رو کرده، بخشی از جریان‌های سیاسی داخلی به‌جای تمرکز بر حل بحران، سرگرم بازآفرینی منازعات قدیمی و تضعیف دولت چهاردهم شده‌اند. این قطبی‌سازی نه‌تنها کمکی به عبور از بحران نمی‌کند، بلکه زمینه‌ساز سناریوی خطرناک‌تری است: ناتمام ماندن دولت و انتخابات زودهنگام.

به گزارش سرمایه فردا، بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت، تنها یک هشدار بین‌المللی نیست؛ بلکه به آینه‌ای بدل شده که شکاف‌های داخلی سیاست ایران را با وضوح بیشتری نمایان کرده است. در شرایطی که جامعه نگران معیشت، امنیت روانی و آینده کشور است، بخشی از جریان‌های تندرو به‌جای ارائه راه‌حل، به بازتولید منازعات انتخاباتی، متهم‌سازی جناحی و تضعیف دولت روی آورده‌اند. این رفتارها، نه‌تنها باری از دوش کشور برنمی‌دارند، بلکه به‌طور هدفمند در مسیر عقیم‌سازی دولت چهاردهم حرکت می‌کنند—پروژه‌ای که می‌تواند با برجسته‌سازی ناکارآمدی، زمینه را برای انتخابات زودهنگام و بی‌ثباتی سیاسی فراهم کند.

در چنین فضایی، هر جدال رسانه‌ای، هر مناظره بی‌ثمر، و هر افشاگری جناحی، بخشی از پازل فشار داخلی و خارجی را تکمیل می‌کند. هم‌زمانی تهدیدهای ترامپ و نتانیاهو با قطبی‌سازی در داخل، ترکیبی خطرناک ساخته که اگر مهار نشود، دود آن پیش از همه به چشم مردم خواهد رفت. اکنون بیش از هر زمان، عقلانیت سیاسی و ترجیح منافع ملی بر منافع جناحی، ضرورتی حیاتی است—نه برای حفظ دولت، بلکه برای حفظ ثبات کشور.

بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت، تنها یک بحران دیپلماتیک و نقطه عطف در سیاست خارجی نیست؛ بلکه به صحنه‌ای تازه برای صف‌آرایی سیاسی در داخل ایران تبدیل شده است. در شرایطی که جامعه بیش از هر زمان دیگر نگران معیشت و امنیت روانی خود است وبیم آن را دارد که مجددا شاهد جنگ دوباره باشیم، بخشی از جریان‌های تندرو به جای ارائه راه‌حل، مسیر دیگری را برگزیده‌اند؛ بازآفرینی منازعات قدیمی، زنده کردن جدال‌های انتخاباتی و متهم‌سازی دیگران. این رویکرد نه‌تنها باری از دوش کشور برنمی‌دارد، بلکه زمینه را برای وارد شدن به فاز تازه‌ای از پروژه «عقیم‌سازی دولت چهاردهم» فراهم می‌کند؛ پروژه‌ای که در نهایت می‌تواند به ناتمام ماندن دولت و سناریوی انتخابات زودهنگام منجر شود.

 

از «ماشه» تا ماشه‌کشی داخلی

بازگشت تحریم های شورای امنیت، همان‌گونه که بسیاری هم تأکید کرده‌اند، خبر خوبی برای ایران نبود. اما به موازات آن، صحنه داخلی به میدان نزاع تازه‌ای تبدیل شد. انتشار دوباره ویدئوی یک‌سال پیش حسن روحانی و پاسخ سریع سعید جلیلی به دعوت به مناظره، نمونه‌ای روشن از این آشوب رسانه‌ای است. در این جدال، هر دو طرف به‌جای تمرکز بر پاسخ به نگرانی‌های افکار عمومی درباره جنگ و معیشت، سرگرم بازتولید نزاعی هستند که تنها بازنده آن منافع ملی است.

این قطبی‌سازی هدفی پنهان را دنبال می‌کند؛ متوقف کردن ظرفیت اجرایی دولت چهاردهم و کشاندن کشور به سمت فضایی شبیه دهه هشتاد، جایی که نزاع‌های بی‌پایان سیاسی مانع تصمیم‌گیری‌های کلان شد. در چنین فضایی، عملاً هر پروژه‌ای برای توسعه یا اصلاح اقتصادی به بن‌بست می‌رسد. اما آش موج سواری تندروها از حال روز کشور آنقدر شور شده که  روزنامه جوان به آنها تاخت و نوشت که «تلاش اردیکالهایی چون حلیلی برای تفهیم اتهامات به روحانی و برجامی‌ها چه حاصلی برای مردم در این نقطه زمانی و مکانی دارد، جز اثبات خودش؟! دنباله‌روهای او در مجلس ویدئو می‌پراکنند که برجام را به رهبری تحمیل کردند، اما، چون “آیت‌الله خامنه‌ای شاه و دیکتاتور نیست، پذیرفته است!”

ابن روزنامه اداهم می دهد، «با آنکه رهبری بارها از زحمات رئیس‌جمهور تقدیر کردند و در دیدار هفته دولت امسال گفتند که این زحمات باید قدرشناسی شود، می‌گویند “مردم در انتخاب پزشکیان اشتباه کردند!” در انتخاب شما به عنوان نماینده مجلس چطور؟ عین حق و عدالت و درستی را انتخاب کردند و جز این هرچه بود، باز اشتباه بود؟! به گفته این روزنامه «این مقایسه‌ها و تحلیل‌ها نهایت بی‌شرمی است. آن دیگری از همین دسته در مجلس می‌گوید که “من ضبط ‌صوت رهبری نیستم”. تو کی هستی که چنین شئ‌ای یا چیزی باشی یا نباشی؟! چگونه خودت را با هر نسبتی با آن جایگاه مقایسه می‌کنی؟! کسانی که اگر بخشی از مردم حزب‌اللهی به آنان توجه کردند و رأی دادند، به دلیل انتساب خودشان به آن جایگاه بود، حالا ادعای آزادمنشی و استقلال سیاسی می‌کنند. این چیزها فضای سیاسی کشور را نه‌فقط از انسجام خارج کرده است که آن را به ابتذال کشانده است.

 

سناریوی عقیم‌سازی دولت چهاردهم

رفتار بخشی از جریان‌های تندرو را می‌توان ذیل سناریوی بزرگ‌تر تحلیل کرد، عقیم‌سازی دولت چهاردهم. تمرکز بیش از اندازه بر موضوعاتی چون عدم کفایت و «بنی‌صدرسازی» از رئیس‌جمهور، برجسته‌سازی استیضاح زودهنگام، یا بازنشر پیاپی ادعاهای جناحی، همه نشانه‌هایی است که نشان می‌دهد یک پروژه منسجم در حال اجراست.

این پروژه دو کارکرد دارد؛ نخست، القای ناکارآمدی ساختاری به دولت و سوق دادن آن به سمت ناتمام ماندن مأموریت چهارساله‌اش؛ دوم، زمینه‌سازی برای انتخابات زودهنگام در فضایی ملتهب. بدین‌ترتیب، دعواهای حاشیه‌ای حول مناظره، افشاگری و «دیدی گفتم»‌ها نه‌تنها هدف انتخاباتی دارند بلکه بخشی از یک راهبرد برای تضعیف نهاد دولت محسوب می‌شوند.

حال خود بهارستان نشین ها هم تک وتای تندروها بای بازگشت به پاستور را می بینند؛ انجه روح‌الله لک علی‌آبادی، نمابنده مجلس به صراحت گفت که «همزمان با فعال شدن مکانیسم ماشه، برخی از چهره‌های مدعی سیاست در کشور به صورت یکدیگر چنگ انداخته و یک نزاع داخلی و حتی جنگ انتخاباتی شروع کردند؛ به طوری که بعضی‌ها از مکانیسم ماشه، ماشه‌تر شده‌اند. آن‌ها فضایی ایجاد کردند که افکار عمومی مردم و فضای اقتصادی و سیاسی کشور را تخریب می‌کند. این افراد آتشی روشن می‌کنند که ابتدا دودش در چشم مردم و سپس در چشم همه افراد می‌رود.»

 

خطر افتادن در زمین دشمن

هم‌زمانی بازگشت قطعنامه‌ها، تهدیدهای لفظی ترامپ و نتانیاهو، و قطبی‌سازی در داخل، ترکیب خطرناکی ساخته است. دشمنان ایران همواره روی شکاف اجتماعی و سیاسی در داخل حساب ویژه باز کرده‌اند. حالا اگر جریان‌های سیاسی داخلی، خواسته یا ناخواسته با تکرار منازعات انتخاباتی و دوگانه‌سازی‌های بی‌پایان، همین خط را دنبال کنند، عملاً بخشی از پازل فشار خارجی را تکمیل می‌کنند.

افکار عمومی امروز بیش از هر چیز به دنبال آرامش و پاسخ به دغدغه‌های واقعی است؛ اینکه جنگ خواهد شد یا نه؟ تحریم‌ها چه اثری بر زندگی مردم خواهد گذاشت؟ و پرسش هایی از این دست. لذا غفلت سیاستمداران از این سوالات و فرو رفتن در بازی هواداری، به معنای تسلیم شدن به همان نقشه‌ای است که دشمنان طراحی کرده‌اند؛ نارضایتی اجتماعی، آشوب خیابانی و فرسایش سرمایه اجتماعی.

در شرایطی که کشور با بازگشت قطعنامه‌ها و فشارهای خارجی تازه روبه‌رو است، عقلانیت سیاسی ایجاب می‌کند که همه جریان‌ها منافع ملی را بر منافع جناحی ترجیح دهند. اما شواهد نشان می‌دهد بخشی از سیاستمداران به جای سکوت استراتژیک و تمرکز بر حل بحران، با هیاهوی رسانه‌ای و دامن زدن به منازعات انتخاباتی، مسیر دیگری را برگزیده‌اند؛ مسیری که نه‌تنها دولت چهاردهم را در موقعیت ضعف قرار می‌دهد، بلکه زمینه را برای یک پروژه خطرناک‌تر، یعنی ناتمام ماندن دولت و برگزاری انتخابات زودهنگام، فراهم می‌کند. در نهایت، اگر این روند مهار نشود، بازنده اصلی آن مردم ایران خواهند بود که بار دیگر باید هزینه رقابت‌های سیاسی بی‌پایان را بپردازند.

دیدگاهتان را بنویسید