سینما دیگر فقط هنر نیست؛ آزمون اخلاق است. ستارگانی که روزی با درخشششان جهان را مسحور کردند، حالا در دادگاههای عمومی و حافظه جمعی، با پروندههایی روبهرو هستند که نه به نقش، بلکه به رفتارشان مربوط است. از هالیوود تا بالیوود، از پاریس تا سئول، جهان آموخته که شهرت، مصونیت نمیآورد—بلکه مسئولیت میطلبد.
پشت پردههای مخملی و نورهای خیرهکننده سینما، اتاقهایی هست که در آن دیگر از ستایش خبری نیست. بازیگرانی که روزی با چشمان پر احساس، قلب مخاطبان را تسخیر کردند، حالا با اتهاماتی روبهرو هستند که چهرهشان را از پوسترها به پروندهها منتقل کرده است. اما این سقوطها، فقط داستان افراد نیستند؛ نشانهایاند از تغییر در ساختار قدرت، در مسئولیت فرهنگی، و در بلوغ مخاطب جهانی. در آمریکا، حذف فوری؛ در اروپا، تردید و تأمل؛ در آسیا، پاکسازی بیصدا. هر فرهنگ، واکنشی متفاوت دارد، اما پیام مشترک است: دیگر نمیتوان هنرمند را از انسان جدا کرد. سینما، که روزگاری پناهگاه تخیل بود، حالا آیینهای شده است که خود را میشکند—تا شاید روزی، ستارهها پیش از درخشش، انسان بودن را بیاموزند.
در هالیوود، صحنه همیشه نورانی و روشن نیست. پشت آن تابلوهای درخشان و فرشهای قرمز، اتاقهایی هست که در آن نجواها از جنس ستایش نیستند. بازیگرانی که روی صحنه با چشمانی پر از احساس مردم را مسحور کردند، گاهی در زندگی واقعی نقشی تاریکتر از هر فیلمی بازی کردند. و این قصهایست که مرز نمیشناسد؛ از آمریکا تا فرانسه، از کره تا هند، از ایتالیا تا ایران، جهان آموخته است که ستارهها هم میسوزند.
در سالهایی نه چندان دور، نامهای بزرگی همچون کوین اسپیسی، هاروی واینستین و بیل کازبی از تابلوهای افتخار سینما پایین آمدند. کسانی که زمانی نماد قدرت و خلاقیت بودند، ناگهان به تیترهای روزنامه ها از گزارش دادگاه تبدیل شدند. در آمریکا، نهادهای قضایی و رسانهها بیدرنگ وارد ماجرا شدند. واینستین با دهها شکایت از زنان فعال در سینما مواجه شد و سرانجام با حکمی سنگین به زندان رفت. بیل کازبی، کمدین محبوب نسلهای پیش، به اتهام آزار جنسی محکوم و زندانی شد، هرچند بعدها بخشی از حکم او به دلیل نقص روند قضایی لغو شد. کوین اسپیسی که دو جایزه اسکار در کارنامه داشت، از پروژههای بزرگ سینمایی حذف شد و شبکههای پخش فیلم، صحنههای حضور او را بازسازی کردند تا چهرهاش دیگر روی پرده نباشد.
اما این برخوردها به پروندههای قضایی محدود نمیماند. جامعه فرهنگی آمریکا تصمیم گرفت ستارههای خطاکار را از حافظه جمعی حذف کند. سالنهای سینما، استودیوها و حتی دانشگاههای هنر، سکوت نکردند. به نوعی، برای نخستین بار، شهرت نه سپر که تیغی شد علیه خود فرد.
در اروپا ماجرا چهرهای آرامتر اما عمیقتر داشت. در فرانسه ژرار دوپاردیو، بازیگر بزرگ و پرآوازه، متهم به آزار جنسی چند زن شد. اما واکنشها متفاوت بود. برخی از اهل سینما از او دفاع کردند و گفتند نباید میان هنرمند و عملش خطی واحد کشید. برخی دیگر خواستار تحریم کامل او شدند. دولت فرانسه نه عجولانه، بلکه با احتیاط عمل کرد. دوپاردیو در مصاحبههایش گفت که او «هیولایی نیست» و دادگاه هنوز در جریان است. در اینجا، به جای آن که تند و آتشین باشد، کند و پراندیشه ظاهر شد. شاید چون فرانسویها هنوز میان آزادی فردی و اخلاق عمومی درگیرند.
در ایتالیا جایی که روبرتو بنینی سالها نماد سینمای شاعرانه بود، نام چند کارگردان و تهیهکننده نیز به اتهامهای مشابه بر سر زبانها افتاد. اما نظام سینمایی آن کشور کمتر به حذف ناگهانی روی آورد. بیشتر به سکوت و فراموشی تدریجی روی آوردند. در چکمه اروپا، گویی نجات چهرهها هنوز از مجازات خطا مهمتر است.
در شرق آسیا جایی که فرهنگ عمومی بر حفظ ظاهر و «آبرو» تاکید دارد، برخوردها گاه سختتر و گاه پنهانتر بوده است. در کره جنوبی کیم کی دوک کارگردان تحسینشده جهانی، با اتهامات آزار مواجه شد. پس از آن، بسیاری از جشنوارهها آثار او را کنار گذاشتند و حتی پس از مرگش نیز سایه این اتهامات بر یادش باقی ماند. در چین، بازیگرانی که با چنین پروندههایی روبهرو شدند، بهسرعت از پلتفرمهای دیجیتال حذف شدند و نامشان در جستجوها ناپدید شد، گویی هرگز وجود نداشتند. برای نظامی که کنترل فرهنگی را جدی میگیرد، حذف دیجیتال از هر حکم قضایی کارآمدتر است.
در هند ماجرا رنگ دیگری دارد. صنعت سینمای بالیوود پر از چهرههای کاریزماتیک و افسانهای است. در سالهای اخیر، چندین بازیگر و کارگردان مشهور با اتهام سوءرفتار جنسی مواجه شدند. با این حال ساختار مردسالار و سنتی سینمای هند باعث شد که بسیاری از پروندهها به سرانجام نرسند. رسانهها چند روزی نوشتند، مردم چند هفتهای سخن گفتند، و بعد، نوبت فراموشی آمد. در کشوری که هر فیلم، خدای خود را به عنوان سوپراستار دارد، عدالت گاه در برابر محبوبیت زانو میزند.
در آمریکا و بریتانیا، واکنشها به چنین اتهاماتی از جنس حذف فوری است. استودیوها با سرعت برق قراردادها را لغو میکنند و رسانهها نقش دادگاه عمومی را برعهده میگیرند. گاهی حتی پیش از صدور حکم، چهره فرد در جامعه سوخته است. اما همین سرعت، خود به پرسشی اخلاقی تبدیل شده است. اما آیا حذف فوری و پیش از رسیدگی، همیشه عدالت است؟
در فرانسه و ایتالیا، سنت فرهنگی دیرینهتری وجود دارد که میان «اثر» و «صاحب اثر» فاصله میگذارد. فیلمی از یک هنرمند متهم ممکن است همچنان در جشنوارهای نمایش داده شود، اما خود هنرمند در گفتوگوها و محافل غایب است. گویی اروپا ترجیح میدهد وجدان فرهنگیاش را با تردید وفق دهد، نه با قضاوت شتابزده.
در کشورهای آسیایی، حذف بیشتر چهرهای رسمی دارد. دولتها و نهادهای فرهنگی با تکیه بر «حفظ اخلاق عمومی» بدون محاکمه رسمی، آثار فرد را توقیف میکنند و نام او را از حافظه رسانهای میزدایند. در چین، گاهی این حذف حتی به حساب بانکی و مالکیت معنوی نیز میرسد. مجازاتهایی خاموش اما سنگین.
این پروندهها فقط ماجرای افراد نیستند؛ نشاندهنده تحولی در مفهوم قدرتاند. زمانی شهرت، مانند تاجی مقدس بر سر هنرمندان مینشست و خطاهایشان در سایه استعدادشان پنهان میماند. اما امروز، همان شهرت به چراغ بازجویی تبدیل شده است. هر آنکه در برابر دوربینها ایستاده، باید بداند که تصویرش تا همیشه زیر نگاه مردم میماند.
سینما که روزگاری پناهگاه تخیل بود، اکنون آینهای از مسئولیت اجتماعی شده است. دیگر نمیتوان هنرمند را از انسان جدا کرد. مردمی که بلیت میخرند، دیگر فقط تماشاگر هنر نیستند و بدون حکمی رسمی، قاضی اخلاقی هم شدهاند.
هر سقوط در این مسیر، پیامی دارد. پرونده واینستین به هالیوود آموخت که قدرت بینظارت، فساد میآورد. ماجرای کوین اسپیسی نشان داد که استعداد بزرگ نمیتواند پناهگاه رفتار نادرست باشد. پرونده دوپاردیو یادآور شد که هنر اروپا هم از این طوفان در امان نیست. و در شرق حذف نامها از حافظه دیجیتال، هشداریست که در جهان کنترلشده، حتی یادآوری یک چهره میتواند خطرناک باشد.
اما شاید بزرگترین تغییر در خود تماشاگران رخ داده باشد. مخاطب امروز دیگر همان تماشاگر خاموش دهههای پیش نیست. مردم حافظه جمعی را مدیریت میکنند. آنها تصمیم میگیرند که کدام نام بماند و کدام نام از تیتراژها حذف شود.
سینما همچنان ادامه دارد. پروژکتورها خاموش میشوند، پرده بالا میرود و بازیگران تازه پا به صحنه میگذارند. اما در جایی میان ردیفهای صندلی، خاطره کسانی که روزی درخشان بودند و حالا خاموش شدهاند، باقی میماند. شاید این چرخه، بخشی از بلوغ فرهنگی جهان باشد. جهانی که کمکم میفهمد درخشش بیاخلاق، نوری موقت است.
و شاید روزی برسد که ستارهها، پیش از آنکه جلوی دوربین بدرخشند، یاد بگیرند که انسان بودن، مهمتر از نقش بازی کردن است.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا