خاموشیها اشتغال صنعتی را تهدید میکنند؛ در سال ۱۴۰۳، بیش از ۱۵۰ هزار فرصت شغلی در بخش تولید تحت تأثیر قطعی برق از بین رفت این آمار نشان میدهد که بحران انرژی، فقط مسئلهای فنی نیست؛ بلکه تهدیدی مستقیم برای معیشت خانوارهاست.
مونا موسوی: در یکی از روزهای داغ تابستان، صدای خاموش شدن دستگاهها سکوت سنگینی را در کارگاه کوچکی در حاشیه شهر رقم زد. مسئول فنی، در حالی که وضعیت عملکرد برق تجهیزات را بررسی میکرد، زیر لب زمزمه کرد: «باز هم رفت…» برق، مثل مهمانی ناخوانده، آمده بود و بیخبر رفته بود. این صحنه دیگر برای بسیاری از مدیران صنعتی تکراری شده بود؛ قطعیهای مکرر، آنهم در روزهایی که رکود نفس بنگاههای اقتصادی را به شماره انداخته، به سختی قابل باور است.
اما ماجرا فقط به کارگاههای کوچک محدود نمیشد. در آنسوی شهر، در کارخانهای بزرگ، دستگاهها خاموش مانده بودند و کارگران با لباسهای خاکگرفته، کنار در ایستاده بودند. مدیر کارخانه، با چهرهای نگران، به آنها گفت: «دو روز تعطیل هستیم… شاید هفته بعد بهتر شود.» اما هیچکس مطمئن نبود. برق که نباشد، تولید هم نیست. وقتی تولید متوقف شود، حقوقها هم متزلزل میشود. دعای کارگران این بود: «خدایا، مشکل برق را درست کن.»
در دل این بحران، صدای اعتراضها بلندتر شده بود. کارگران با نگرانی میپرسیدند: «یعنی چی حقوق متزلزل میشود؟ ما مستأجر هستیم، امکان دریافت حقوق پارهوقت نداریم. تکلیف ما را روشن کنید.» این پرسشها، نه از سر ناراحتی، بلکه از دل نگرانیهایی عمیقتر برمیخاستند؛ نگرانی از آیندهای مبهم، از سفرههایی که کوچکتر میشوند، از کارگرانی که با دستان خالی به خانه بازمیگردند.
در خیابانها، در رسانهها، و حتی در گفتوگوهای روزمره، یک واژه بیشتر از همه شنیده میشد: «ناترازی». واژهای که شاید برای بسیاری معنای فنی داشته باشد، اما حالا به نمادی از بیتعادلی در زندگی مردم تبدیل شده بود. ناترازی برق، یعنی نبود تعادل میان تولید و مصرف، یعنی خاموشیهایی که بیبرنامه میآیند و بیخبر میروند، یعنی اختلال در تولید، در اشتغال، در آرامش روانی جامعه. چراکه تنها در سال ۱۴۰۳، بیش از ۱۵۰ هزار فرصت شغلی در بخش تولید تحت تأثیر قطعی برق از بین رفت.
بیژن پناهیزاده، عضو هیأتمدیره خانه صنعت، معدن و تجارت ایران، در گفتوگو با «هفت صبح» اثر ناترازی برق را در کاهش درآمد بخش صنعت حدود ۸ میلیارد دلار عنوان میکند. او هشدار میدهد: «بهطور قطع این میزان کاهش درآمد بنگاههای صنعتی روی تعداد کارگران و حتی میزان دستمزد آنها تأثیر میگذارد. مگر میشود در این شرایط سخت، کارگران بتوانند بدون اضافهکار از پس هزینههای زندگی خود برآیند؟»
عضو خانه صنعت و معدن ایران: «در تابستان ۱۴۰۳، بیش از ۴۰ درصد ظرفیت تولید فولاد کشور به دلیل قطعی برق از مدار خارج شد» این رقم بهمعنای توقف میلیونها تن تولید و میلیاردها تومان زیان مستقیم برای صنعت فولاد است.
وی افزود: «اگر دولت این درآمد از دسترفته ۸ میلیارد دلاری را صرف ساخت نیروگاه میکرد، امروز نهتنها چالشی در زمینه تولید و اشتغال نداشتیم، بلکه برق خانگی هم قطع نمیشد. بنابراین در مقطع کنونی، دولت باید فکری به حال تولید و کارگران بکند. مثلاً تخفیف مالیاتی بدهد یا تأمین اجتماعی حداقل هزینه را برای بیمه کارگران دریافت کند. این مسأله منجر میشود بنگاههای صنعتی با وجود کاهش تولید و درآمد، همچنان بتوانند نیروی انسانی خود را حفظ کنند. در غیر این صورت، واحدهای صنعتی کوچک بین ۳۰ تا ۵۰ درصد تعدیل نیرو خواهند داشت.»
پناهیزاده تصریح کرد: «متأسفانه مشکل اینجاست که بسیاری از بنگاههای صادراتی نیز با همین چالش کاهش تولید مواجه شدهاند که تبعات آن یقه دولت را نیز خواهد گرفت، چون میزان ارز ورودی کاهش مییابد. این دومینو دوباره تبعاتش به تولید و مردم برمیگردد، چراکه بنگاهها نمیتوانند بهراحتی ارز برای واردات مواد اولیه و ماشینآلات مصرفی دریافت کنند. در نتیجه، هزینه تولید بالا میرود و رکود و بیکاری را عمیقتر میکند. بهطور قطع وقتی حدود ۲۰ میلیارد دلار درآمد صادراتی از بخش خصوصی است، نمیتوان نسبت به کاهش ۸ میلیارد دلاری تولید غافل شد.»
در این میان، نگاهها به دولت دوخته شده بود. کارگران انتظار داشتند کسی پاسخ دهد، کسی توضیح دهد که چرا زیرساختها بهروز نشدهاند، چرا انرژیهای نوین جایگزین نشدهاند، چرا برنامهای برای مدیریت مصرف وجود ندارد. آنها نمیخواستند فقط وعده بشنوند؛ آنها خواهان اقدام بودند، خواهان تدبیر، خواهان آیندهای روشنتر از این روزهای تاریک.
اما آیا میتوان به بهبود امیدوار بود؟ آیا میتوان روزی را تصور کرد که برق بیوقفه در کارخانهها جاری باشد، دستگاهها با تمام ظرفیت کار کنند، و کارگران با دلگرمی به کار بازگردند؟ پاسخ این پرسش، نه در آرزوها، بلکه در تصمیمهایی نهفته است که امروز باید گرفته شوند. تصمیمهایی برای سرمایهگذاری، برای اصلاح، برای شفافیت، برای مشارکت مردم. ادامه تشویق مصرفکنندگان کممصرف یا تنبیه پرمصرفها نیز باید در دستور کار قرار گیرد.
بحران برق، آزمونی است برای همه؛ برای دولت، برای جامعه. اگر با عقلانیت و همدلی پشت سر گذاشته شود، شاید روزی برسد که دیگر خاموشیها، اضطراب را در چشم کارگران جاری نکند.
امروز، در دل کارخانههای نیمهتعطیل حاشیه تهران، صدای برخورد ابزارها با زمین، جای همیشگی صدای چرخش دستگاهها را گرفته است. کارگران، با چهرههایی خسته و نگران، در گوشهای جمع شدهاند. آنها میدانند که بازگشت، همیشه ممکن نیست. مخصوصاً حالا که بازار کار دیگر مثل گذشته نیست.
ابوالفضل روغنی گلپایگانی، عضو اتاق بازرگانی ایران، در گفتوگویی با خبرنگار «هفت صبح» پرده از واقعیتی تلخ برداشت: «در حال حاضر یکی از مهمترین مشکلات صنعت کشور، کمبود نیروی تکنسین ماهر است. این مسأله ناشی از مشکلات حقوق و دستمزد است که البته با این شرایط که اقتصاد با رکود و تورم دستوپنجه نرم میکند، بنگاهها در جلب رضایت کارگران نیز با چالش مواجه هستند.»
عضو اتاق بازرگانی ایران، با اشاره به بحران کمبود تکنسینهای ماهر در صنعت، هشدار داد که رکود اقتصادی و ضعف در پرداخت دستمزدها باعث شده بنگاهها در حفظ نیروی انسانی با مشکل مواجه شوند. همچنین خاموشیها و توقف تولید، منجر به تعدیل نیرو میشود؛ اما این تعدیل، تبعات بلندمدتی دارد. زیرا با خروج کارگران ماهر از صنعت، بازگشت به شرایط عادی برای بنگاهها دشوار خواهد شد و بحران نیروی متخصص در آینده تشدید میشود.
این سخنان، تصویری روشن از وضعیتی است که در پس خاموشیها و تعطیلیها پنهان مانده است. وقتی برق نیست، تولید متوقف میشود. و وقتی تولید متوقف شود، نیروی انسانی تعدیل میشود. اما این تعدیل، فقط یک تصمیم مدیریتی نیست؛ تبعاتی دارد که صنعت را در آیندهای نهچندان دور با بحران جدیتری مواجه خواهد کرد.
روغنی گلپایگانی هشدار میدهد: «در این مقطع کنونی، اگر نیروی انسانی تعدیل شود، بهطور قطع برای بخش صنعت تبعاتی دارد. چراکه منجر میشود همین نیروی انسانی به دنبال کار دیگری بروند. به همین دلیل، در شرایطی که بنگاه اقتصادی بخواهد دوباره به روال عادی فعالیت اقتصادی برگردد، نمیتواند مشابه همان نیروی انسانی ماهر را پیدا کند.»
این هشدار، تنها یک تحلیل اقتصادی نیست؛ بلکه صدای زنگ خطری است برای آینده صنعت کشور. در سالهای اخیر، بسیاری از نیروهای ماهر، بهجای ماندن در خطوط تولید، به مشاغل خدماتی روی آوردهاند. دلیلش ساده است؛ درآمد بیشتر، امنیت شغلی بالاتر، و شاید مهمتر از همه خاموشی کار را تعطیل نمیکند. روغنی گلپایگانی میگوید: «اگر به دنبال تقویت اقتصاد در این شرایط سخت اقتصادی هستیم، ابتدا باید نیروی انسانی آن را حفظ کنیم.»
در این میان، پرسشی اساسی مطرح میشود: آیا سیاستگذاران، صدای این هشدارها را میشنوند؟ آیا در برنامهریزیهای کلان، حفظ نیروی انسانی ماهر بهعنوان سرمایهای ملی در نظر گرفته میشود؟ یا همچنان در سایه بحران برق، رکود، و تورم، این سرمایهها یکییکی از دست میروند؟
شاید پاسخ این پرسشها، آینده صنعت کشور را رقم بزند. آیندهای که یا با تدبیر و حفظ منابع انسانی، به سوی توسعه حرکت خواهد کرد؛ یا با بیتوجهی و تصمیمات کوتاهمدت، در چرخهای از بحرانهای پیدرپی گرفتار خواهد شد
بحران، فقط در خاموشی کارخانهها و سکوت سولهها خلاصه نمیشد. در دل همین تاریکی، صداهایی غمگینی شنیده میشود صدای مدیر تولیدی که هر روز با اضطراب، جدول خاموشیها را مرور میکرد تا شاید بتواند چند ساعت از دستگاهها کار بکشد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا