رژیم صهیونیستی و استعمار معیشتی در غزه

رژیم صهیونیستی و استعمار معیشتی در غزه

از آغاز حمله رژیم صهیونیستی به غزه در اکتبر ۲۰۲۳، سیاست «گرسنگی دادن» به‌عنوان ابزاری هدفمند برای تسلیم جمعیت غیرنظامی وارد مرحله‌ای بی‌سابقه شده است. آمارهای نهادهای بین‌المللی از سوءتغذیه شدید کودکان، مرگ ناشی از قحطی، و فروپاشی زیرساخت‌های حیاتی، پرده از جنایتی سازمان‌یافته برمی‌دارند که مصداق آشکار جنایت جنگی و نسل‌کشی است. این یادداشت، با بررسی داده‌های رسمی، اسناد حقوق بین‌الملل، و نمونه‌های تاریخی، نشان می‌دهد چگونه رژیم صهیونیستی با استفاده از ابزار معیشتی، در حال اجرای فاز دوم طرح اشغال کامل غزه است؛ سیاستی که نه‌تنها وجدان جهانی را به چالش می‌کشد، بلکه باید به‌عنوان استعمار نوین در عصر مدرن شناخته شود.

به گزارش سرمایه فردا، از نخستین ساعات حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه در ۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساختار محاصره و فشار معیشتی بر این منطقه وارد مرحله‌ای تازه و بی‌سابقه شد. بر اساس داده‌های یونیسف و سازمان جهانی بهداشت، تا ژوئیه ۲۰۲۵، ۱۲ هزار کودک زیر پنج سال تنها در یک ماه دچار سوءتغذیه حاد شده‌اند[۱]. این رقم نه تنها رکورد تاریخی بحران‌های انسانی غزه را شکسته، بلکه نشان‌دهنده استفاده آگاهانه از «گرسنگی به‌عنوان ابزار جنگ» است؛ ابزاری که در ادبیات حقوق بین‌الملل مصداق آشکار جنایت جنگی محسوب می‌شود. طی همین بازه، بیش از ۵۰۰ هزار نفر(معادل تقریباً یک‌پنجم کل جمعیتغزه )در وضعیت «فاز قحطی» طبق شاخص IPC قرار گرفته‌اند[۲]. به موازات این بحران، آمار مرگ ناشی از گرسنگی و سوءتغذیه به دست‌کم ۱۹۳ نفر رسیده است که از این میان، ۹۶ نفر کودک بوده‌اند[۳]. همه این آمارهای وحشتناک و داده هایی که با محدودیت بسیار توسط سازمان های حقوق بشری و بین المللی به ثبت رسیده، تنها شامل موارد ثبت‌شده هستندو آمار واقعی به‌احتمال بسیار، بالاتراز میزان فعلی است.

بر اساس این آمارها ۴۰ تا ۴۳ درصد زنان باردار و شیرده در کلینیک‌های غزه دچار سوءتغذیه شدید شده‌اند[۴]؛ مسئله ای که می تواند انگشت اتهام در مورد « نسل کشی درغزه » را به سمت صهیونیست ها نشانه رود.  از دسامبر ۲۰۲۳ تا آوریل ۲۰۲۴، ۹۰ درصد کودکان زیر دو سال به‌طور کامل از تنوع غذایی محروم بودند، و ۶۵ درصد آنها تنها به یک یا هیچ گروه غذایی دسترسی نداشته‌اند[۵]. در نهایت اینکه به نوشته نشریه تایم، گزارش‌های سازمان ملل، از جمله IPC، شرایط غزه را در حالت «سناریوی بدترین قحطی قابل تصور» توصیف کرده‌اند.

اگرچه بحران کنونی از نظر شدت بی‌سابقه است، اما به همین جنگ کنونی ختم نمی شود و ریشه‌های آن به سال‌ها پیش بازمی‌گردد. بر اساس داده‌های تاریخی، در سال ۲۰۰۳ حدود ۲۲ درصد کودکان زیر پنج سال در غزه دچار سوءتغذیه بودند؛ این رقم تا سال ۲۰۱۲ اندکی کاهش یافت، اما هرگز به سطح استانداردهای بین‌المللی نرسید[۶]. با آغاز محاصره در سال ۲۰۰۷ و تشدید آن در سال‌های بعد، زیرساخت‌های حیاتی از جمله آب، برق، و سیستم بهداشت عمومی به‌طور سیستماتیک فرسوده شد. رژیم صهیوینست که احازه ورود هیچ کالا و مواد اولیه ای برای تولید ، نگهداری و نوسازی زیر ساخت های غزه را نمی داد، راه برای جنایت فعلی در غزه را از سالها پیش برای خودش باز کرد. در اوج بحران کنونی، برق در غزه ۹۰ درصد کاهش یافت و ۸۳ درصد خانوارها مجبور به اتخاذ «استراتژی‌های مصرف اضطراری» برای بقا شدند[۷].

همه این داده‌ها، تکه ای از یک پازل بزرگ است که نشان می‌دهد گرسنگی در غزه نه یک پیامد جانبی، بلکه بخشی از یک سیاست کلان برای کنترل جمعیت، تخریب ساختار اجتماعی، و تحمیل اراده سیاسی بر یک ملت تحت اشغال است. چنین سیاستی در چارچوب نظریه‌های روابط بین‌الملل، قابل تحلیل به‌عنوان «استعمار نوین از طریق ابزار معیشتی» است؛ مدلی که در آن سلاح، نه تنها گلوله و بمب، بلکه نان و آب است.

گرسنگی دادن اجباری از منظر حقوق بین الملل

گرسنگی دادن و ایجاد عمدی قحطی در جنگ‌ها، صرفاً یک تاکتیک نظامی نیست، بلکه در چارچوب حقوق بین‌الملل مصداق آشکار جنایت جنگی و گاه جنایت علیه بشریت است. بنیامین نتانیاهو به صورت شخصی و دولتش به صورت سازمان یافته و رسمی در حال رد حقایق مرتبط با ایجاد عمدی قحطی در غزه و کشتار مردمی هستند که برای کسب مواد غذایی ساعتها در صف دریافت کمک های بشر دوستانه می مانند و در نهایت هم به سیبل حملات و تیراندازی نظامیان تبدیل می شوند. در مقابل اما تصاویر و آمارهای موجود نشان می دهند رژیم صهیونیستی از سالها پیش در مورد تنگ تر کردن محاصره غزه، از بین بردن مواد غذایی این منطقه و سرزمین های زراعی و تحت فشار گذاشتن گروه های مقاومت برنامه ریزی کرده بود . این رژیم حالا سعی دارد از سیاست « گرسنگی دادن» برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند. این در شرایطیست که بر اساس ماده ۵۴ پروتکل الحاقی اول کنوانسیون ژنو (۱۹۷۷)، «گرسنگی دادن به غیرنظامیان به عنوان روش جنگی» به‌طور صریح ممنوع و «تخریب، انتقال یا بی‌اثر ساختن منابعی که برای بقای غیرنظامیان ضروری است» جرم جنگی محسوب می‌شود.

در نظریه‌های روابط بین‌الملل، این سیاست اغلب در پیوند با قدرت سخت (Hard Power) و قدرت ساختاری (Structural Power) تحلیل می‌شود. دولت‌هایی که به‌دنبال سلطه و کنترل بر یک جمعیت هستند، با تخریب یا محدودسازی منابع حیاتی، وابستگی کامل و ناتوانی مقاومت اجتماعی را تحمیل می‌کنند. این همان چیزی است که در ادبیات پسااستعماری، به عنوان «استعمار معیشتی» شناخته می‌شود: استفاده از ابزارهای اقتصادی و معیشتی برای تضعیف یک ملت، بی‌آنکه الزاماً به اشغال دائم خاک بپردازند. اقدام رژیم صهیونیستی در ایجاد قحطی برای غزه و مردمش اما اقدامی برنامه ریزی شده برای اجرای فاز دوم طرح این رژیم برای غزه است : اشغال کامل این منطقه و بیرون راندن مردم از آن .

این سیاست وحضیانه علیه ملتی که سرزمین خود را در طول دوران اشغال از دست داده‌اند، سیاستی جدید توسط یک عده استعمارگر نیست و همیشه در طول تاریخ، استعمارگران با اعمال سیاست ایجاد عمدی قحطی یا قحطی سازمان یافته به دنبال فشار برای کوچاندن مردم بوده اند.

گرسنگی دادن اجباری در تاریخ معاصر

قحطی بنگال در سال ۱۹۴۳، که در نتیجه سیاست‌های استعماری بریتانیا و انتقال منابع غذایی به ارتش متفقین رخ داد و میلیون‌ها کشته برجای گذاشت، یک نمونه از این موارد است. این سیاست در حالی توسط صهیونیست ها دنبال می شود که در محاصره لنینگراد در فاصله سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ نیز،  ارتش نازی باعث مرگ حدود یک میلیون غیرنظامی از گرسنگی شد. در موارد اخیر نیز قحطی یمن در جنگی که عربستان علیه این کشور به راه انداخت، گزارش‌گران سازمان ملل اعلام کردند که این «گرسنگی ساخت بشر» است. در یمن و در سالهای جنگ (از ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱)، بیش از ۲۲۳هزار نفر بر اثر گرسنگی و بیماری‌های قابل پیشگیری جان باختند که بسیاری از آنان کودکان زیر پنج سال بودند.

در مورد غزه، وجه تمایز اصلی این است که محاصره اقتصادی و محدودیت ورود کالا و غذا، نه صرفاً در طول جنگ اخیر، بلکه از سال ۲۰۰۷ به‌شکل سیستماتیک اعمال شده است؛ بحران ایجاد شده توسط صهیوینست ها در روزهای بعد از عملیات ۷ اکتبر، تنها تشدید این سیاست است.

کشتار با ایجاد قحطی تا چه حد متجاوز را یاری می دهد؟

تجربه‌های تاریخی نشان داده که این سیاست‌ها در بلندمدت اغلب نتیجه معکوس داده‌اند. در بسیاری از موارد (از جمله محاصره لنینگراد و قحطی بنگال) مقاومت اجتماعی و انزجار بین‌المللی علیه مهاجم تقویت شده و حتی سرمایه سیاسی او را در سطح جهانی کاهش داده است. در غزه نیز، شواهد نشان می‌دهد که علیرغم فاجعه انسانی، این سیاست هنوز نتوانسته به تغییر اساسی در مواضع مقاومت یا تسلیم کامل جمعیت بینجامد.

نشریه وکس اخیرا در مطلبی به همین مسئله پرداخته و اعلام کرده است:

[۱] Reuters, WHO Data, 7 Aug 2025.
[۲] UNICEF & IPC Famine Review, 2025.
[۳] Cadena SER, Aug 2025.
[۴] WHO, Save the Children Reports, Jul 2025.
[۵] UNICEF Gaza Nutrition Survey, Apr 2024.
[۶] Historical Data: UNICEF, 2003–۲۰۱۲.
[۷] Israeli Blockade Impact Report, 2023–۲۰۲۵.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *