بیانیه تازه شورای همکاری خلیج فارس بار دیگر ادعاهای تکراری درباره جزایر ایرانی را تکرار کرد، در حالی که سخنان دبیرکل این شورا در مجمع دوحه از ضرورت ثبات و همکاری با تهران حکایت داشت. این دوگانگی نشان میدهد که سیاست منطقهای شورا میان فشار و تعامل، بازدارندگی و گفتوگو در نوسان است.
به گزارش سرمایه فردا، آنچه امروز در رفتار شورای همکاری خلیج فارس دیده میشود، بیش از آنکه صرفاً یک موضعگیری سیاسی باشد، بازتابی از تناقضهای ذاتی روابط بینالملل است. از یک سو، بیانیههای رسمی شورا همچنان بر ادعاهای حساسیتبرانگیز درباره جزایر سهگانه و میدان گازی آرش تأکید دارند و بهعنوان ابزار فشار سیاسی علیه ایران عمل میکنند. از سوی دیگر، در نشستهای بینالمللی همان شورا، سخنان دبیرکل بر ثبات، شکوفایی و ضرورت همکاری با تهران متمرکز است. این دوگانگی نه نشانه سردرگمی، بلکه بخشی از راهبردی چندلایه است که میکوشد هم انسجام عربی را حفظ کند و هم مسیر دیپلماسی را نبندد. در چنین فضایی، ایران همچنان بازیگر موازنهساز است؛ حضوری که حتی مخالفانش نمیتوانند آن را نادیده بگیرند.
شورای همکاری خلیج فارس در تازهترین بیانیه خود بار دیگر ادعاهای تکراری درباره حاکمیت امارات بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را مطرح کرد و مدعی شد که ایران حقوق امارات را نادیده گرفته است. این بیانیه در واکنش به سخنان اسماعیل بقائی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، صادر شد؛ بقائی پیشتر بر موضع اصولی و ثابت تهران درباره حاکمیت کامل و غیرقابل تردید ایران بر این جزایر تأکید کرد. به گفته او، این ادعاها مسبوق به سابقه بوده و ایران آن را مطلقاً نمیپذیرد. وی حساسیت مردم ایران نسبت به تمامیت ارضی را امری بدیهی دانست و مواضع شورای همکاری را غیرقابل قبول توصیف کرد.
این در حالی است که هفته قبل شورای همکاری در بیانیه خود ادعا کرد که مواضع ایران با «اصل حسن همجواری» در تضاد است. این بیانیه در چهلوششمین نشست شورا در منامه صادر شد و باز هم بر ادعای امارات نسبت به جزایر سهگانه تأکید داشت. در مقابل، ایران پیشتر بارها اعلام کرده است که حاکمیتش بر این جزایر قطعی و مبتنی بر تاریخ و حقوق بینالملل است و اختلافات پیرامون میدان گازی آرش باید از طریق گفتوگو و بررسیهای فنی و حقوقی حل شود، نه با صدور بیانیههای یکطرفه.
همزمان با این تحولات، در نشست «مجمع دوحه ۲۰۲۵» که بر امنیت منطقه و روابط با ایران تمرکز داشت، جاسم البدیوی، دبیرکل شورای همکاری، سخنانی متفاوت مطرح کرد. او تصریح نمود که کشورهای عربی جنوب خلیج فارس خواستار فروپاشی ایران نیستند و برعکس، به دنبال ثبات و شکوفایی آن هستند. وی مجموعه خواستههای کشورهای عضو شورا از ایران را «ساده و اساسی» خواند و بر لزوم تقویت گفتوگو، احترام به اصول حسن همجواری و ساختن چشماندازی مشترک تأکید کرد. البدیوی همچنین به پیشرفت اقتصادی چشمگیر کشورهای عربی اشاره کرد و اعلام داشت که این کشورها آمادهاند تجربیات توسعهای خود را با ایران به اشتراک بگذارند. در این نشست، محمدجواد ظریف نیز تأکید کرد ایران توان عبور از بحرانها را دارد و همواره آماده همکاری منطقهای بوده است. حضور چهرههای بینالمللی از جمله ناتالی توتچی و تریتا پارسی نیز وزن تحلیلی نشست را افزایش داد.
شورای همکاری خلیج فارس با این دو موضع ظاهراً متضاد، تصویر پیچیدهای از سیاست منطقهای خود ارائه کرده است. از یک سو، بیانیه تازه این شورا در واکنش به اظهارات اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، بار دیگر بر ادعاهای سابق درباره جزایر سهگانه و میدان گازی آرش تأکید کرد و عملاً نشان داد که نگاه ضدایرانی همچنان یکی از ارکان سیاست رسمی کشورهای عضو این شورا است.
در سوی دیگر، سخنان جاسم البدیوی، دبیرکل شورای همکاری، در مجمع دوحه، نشان میدهد که کشورهای عربی منطقه نمیتوانند نقش و اهمیت ایران در نظم امنیتی و اقتصادی منطقه را نادیده بگیرند. او با تأکید بر ثبات و شکوفایی تهران، خواستار تمرکز بر آینده مشترک و بهرهگیری از تجربیات اقتصادی و توسعهای کشورهای خلیج فارس برای همکاری با ایران شد. این اظهارات نشان میدهد که برخلاف لحن بیانیه رسمی، بازیگران این شورا بهخوبی واقفند که ایران یک بازیگر کلیدی در معادلات منطقهای است و هرگونه تلاش برای نادیده گرفتن جایگاه تهران میتواند منجر به بیثباتی در خلیج فارس شود.
به این ترتیب، شورای همکاری خلیج فارس روی یک خط باریک توازن حرکت میکند؛ از یک سو بر ادعاهای ارضی و منافع خود تأکید دارد و از سوی دیگر، نمیتواند جایگاه استراتژیک ایران را در روابط منطقهای و امنیتی نادیده بگیرد. این وضعیت، سیاست این شورا را به نوعی دوگانه و متناقض تبدیل کرده است؛ سیاستی که همزمان هم فشار علیه ایران را حفظ میکند و هم ضرورت گفتوگو و تعامل را برای مدیریت بحرانها و حفظ ثبات منطقه میپذیرد. چنین دوگانگیای نشان میدهد که تهران نه تنها تحت فشار ادعای حقوقی و سیاسی قرار دارد، بلکه جایگاهش بهعنوان بازیگر موازنهساز در منطقه همچنان برای کشورهای خلیج فارس غیرقابل حذف است.
در تحلیل رفتار اخیر شورای همکاری خلیج فارس میتوان دو قرائت متفاوت دیگر هم داشت. در یک نگاه بدبینانه، آنچه امروز از سوی این شورا دیده میشود نوعی راهبرد آگاهانه «چماق و هویج» در قبال ایران است؛ راهبردی که میکوشد همزمان با تکرار ادعاهای حساسیتبرانگیز درباره جزایر سهگانه و میدان آرش، از زبان دبیرکل شورا پیامهای نرم، آشتیجویانه و حتی حمایتی مخابره کند. هدف این رویکرد دوگانه، مدیریت رفتار ایران در چارچوب منافع راهبردی اعضای شورا و جلوگیری از شکلگیری یک مواجهه غیرقابل کنترل در محیط امنیتی خلیج فارس است.
در این چارچوب، بیانیههای تند درباره جزایر یا پروندههای مرزی نقش «چماق» را ایفا میکنند؛ ابزاری برای حفظ فشار سیاسی، نمایش انسجام عربی و ارسال پیام بازدارندگی و در مقابل، اظهارات نرمتر دبیرکل شورا نقش «هویج» را بازی میکند؛ تلاشی برای باز نگه داشتن مسیر گفتوگو، مدیریت تنشها و فراهمکردن فضای تعامل مشروط. این ترکیب، نوعی سیاست چندلایه است که از یک سو انتظارات امارات، عربستان و سایر اعضا را پاسخ میدهد و از سوی دیگر از بستن کامل درهای دیپلماسی با ایران پرهیز میکند.
اما در برابر این تحلیل، یک قرائت دیگر نیز قابل طرح است، به این معنا که مواضع دبیرکل الزاماً بازتابدهنده سیاست واقعی و نهایی اعضای شورا نیست. دبیرکلها معمولاً از گفتمانی متعادلتر استفاده میکنند و نقش میانجی و تسهیلگر دارند، در حالی که تصمیمسازی اصلی در دست دولتهاست. بر این اساس، ممکن است سخنان آشتیجویانه اخیر بیشتر جنبه تحلیل و نگاه شخصی، تشریفاتی یا تاکتیکی داشته باشد و الزاماً بیانگر اراده جمعی شورای همکاری نباشد. در مجموع، آنچه از رفتار اخیر شورا برمیآید وجود یک رویکرد دوگانه و سیال است که مشتمل بر بازدارندگی و تعامل، فشار و گفتوگو، با هدف حداکثرسازی منافع اعضا در برابر ایران و مدیریت محیط امنیتی شکننده خلیج فارس است.
محسن جلیلوند در گفتوگویی با روزنامه هفت صبح، در تحلیل سیاست به ظاهر متناقض شورای همکاری خلیج فارس در قبال ایران، تأکید میکند که «اساساً سیاست خارجی عرصه تناقضهاست و نباید رفتار این شورا را از این منظر عجیب دانست.» به باور این استاد دانشگاه، «اگر چنین باشد، تقریباً سیاست خارجی همه کشورها متناقض است.» تحلیلگر ارشد حوزه سیاست خارجی برای توضیح این نگاه، به نمونههایی اشاره میکند، نظیر ترکیه در حالی روابط کامل سیاسی با اسرائیل دارد که اسرائیل در داخل ترکیه محبوب نیست؛ روسیه با اوکراین میجنگد، اما همزمان گاز اروپا را تأمین میکند؛ چین هر روز آمریکا را نقد میکند، اما بیشترین مبادلات اقتصادی را با واشنگتن دارد. لذا به گفته این کارشناس، «عرصه روابط بینالملل عرصه تناقضات است و حتی در روابط انسانی نیز وضع به همین گونه است.»
این استاد روابط بین الملل در ادامه توضیح میدهد که «شورای همکاری خلیج فارس از ابتدای تاسیس خود در سال ۱۹۸۶با هدف مقابله با ایران شکل گرفت و برای نخستین بار اعضای آن رسماً اعلام کردند که دشمن اصلی منطقه دیگر اسرائیل نیست و جمهوری اسلامی ایران است». با این قرائت تاریخی، جلیلوند میگوید که «این شورا را آمریکا درست کرد تا یک نظم امنیتی برای مهار ایران شکل دهد و در طول زمان نیز همین رویکرد را حفظ کرده است، حتی اگر بعضی اعضا مانند عمان و قطر روابط بهتری با تهران داشته باشند». با این حال، او اذعان دارد که «بیانیه اخیر شورا نسبت به موارد قبلی بسیار تندتر است و دلیل آن را در دو عامل میبیند؛ نخست، توانایی شورا در همسو کردن کشورهایی مثل روسیه، چین، آمریکا و حتی اسرائیل با مواضع خود و دوم، احساس آنها از اینکه ایران در جنگ ۱۲ روزه ضربه خورده و تصویر هیمنه ایران تا حدی فرو ریخته است».
از نظر جلیلوند، «تصور ترسناک پیشین این کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از ایران دیگر مانند گذشته نیست و اکنون اعضای شورا تصور میکنند ایران در موضعی نیست که بتواند بهشدت مقاومت کند.» این مدرس دانشگاه البته تأکید میکند که «تا پای کار آمدن و ورود عملی کشورها به اقدام عملی در خصوص جزایر سه گانه ایرانی، فاصله بسیار زیادی وجود دارد، اما در عین حال مجموع شرایط نشان میدهد که یک فرآیند فشار در منطقه علیه ایران در حال شکلگیری است».
در ادامه بحث درباره مسئله جزایر سهگانه، جلیلوند معتقد است که «این موضوع تا زمانی که ایران قدرت کافی برای دفاع از تمامیت ارضی خود داشته باشد، از حالت استخوان لای زخم فراتر نخواهد رفت». به تعبیر او، «قدرت فقط قدرت نظامی نیست؛ مجموعهای از توانهاست و مادامی که این قدرت وجود دارد، کشورهای عربی توان پیشبرد ادعاهای خود را نخواهند داشت. اما اگر ایران در آینده قدرت خود را از دست بدهد، دیگران طمع خواهند کرد، همانطور که در تاریخ بسیاری از کشورها چنین تجربهای داشتهاند.»
در بخش پایانی گفتوگو و درباره این دیدگاه که بهبود روابط با غرب میتواند بهبود روابط منطقهای را بهدنبال داشته باشد، جلیلوند نظر متفاوتی ارائه میدهد و به هفت صبح میگوید که «ایران با غرب، شرق یا کشورهای عربی مشکل ذاتی ندارد و مشکل اصلی ایران با اسرائیل است». به باور این استاد روابط بین الملل، «تا زمانی که ایران موجودیت و امنیت اسرائیل را تهدید میکند، تمام جهان غرب با ایران چالش خواهد داشت؛ از آمریکا و اروپا تا ژاپن، استرالیا، کره و …». از این رو است که جلیلوند تصریح می کند: «حتی در دورهای که ایران با آمریکا مذاکره میکرد، اسرائیل به ایران حمله کرد و آمریکا به کمکش رفت و اروپاییها نیز مکانیسم ماشه را فعال کردند. بنابراین، قفل اصلی روابط خارجی ایران با اسرائیل است و بسیاری از کشورهای عربی نیز امروز یا بهطور مستقیم یا غیرمستقیم رابطه با اسرائیل دارند.» با چنین برداشتی، این تحلیلگر سیاست خرجی یقین دارد، «تا زمانی که این گره باز نشود، روابط ایران با غرب یا منطقه به شکل پایدار تنظیم نخواهد شد.»
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا