نمایش «ژیان» با بازی امید زندگانی، پردهای تازه از واقعیتهای پنهان تولیدات نمایشی را کنار میزند؛ جایی که پول، رابطه و سلیقههای شخصی بر هنر سایه میاندازند و مسیر آثار را تغییر میدهند. این نمایش با زبانی طنز و انتقادی، تضاد میان خلاقیت هنری و فشارهای اقتصادی را به تصویر میکشد و مخاطب را به قلب آشفتگی پشت صحنه میبرد.
به گزارش سرمایه فردا، در حال حاضر سینما و تئاتر بیش از هر زمان دیگری زیر فشار بازار و دغدغههای مالی قرار گرفتهاند، نمایش «ژیان» تلاش میکند با نگاهی طنزآلود و انتقادی، واقعیتهای پشت پرده را آشکار کند. این اثر نه صرفاً برای خنداندن، بلکه برای نشان دادن تناقضهایی ساخته شده که میان میل هنری و نیاز اقتصادی جریان دارد. از تهیهکنندهای که تنها به سود فکر میکند تا بازیگرانی که فرصتهایشان محدود و تکراری شده، «ژیان» تصویری روشن از بحرانهای امروز هنرهای نمایشی ارائه میدهد؛ تصویری که نشان میدهد چگونه دخالتهای غیرهنری میتوانند یک اثر را از معنا تهی کنند و آن را به کالایی صرف در بازار سرگرمی بدل سازند
در این میان، نقش تهیهکننده مهمتر از هر زمان دیگری است؛ نقشی که میان ضرورتهای اقتصادی و خواست هنری در نوسان است. شرایط امروز تولید تصویری بهگونهای پیش رفته که گاهی فشار بازار، سرعت تولید و دغدغه بازگشت سرمایه، بر نگاه هنری سایه میاندازد و مسیر بسیاری از پروژهها را تعیین میکند. همین تضاد میان «میلِ خلاقه» و «نیاز عملی» موضوعی است که نمایش «ژیان» با زبانی طنز و انتقادی به سراغش میرود؛ تلاشی برای نشان دادن اینکه چگونه برخی انتخابهای پشت صحنه میتوانند بر سرنوشت یک اثر تأثیر بگذارند و حتی آن را از ریل اولیه خارج کنند.
«ژیان» تئاتری است که از همان لحظه ورود تماشاگر، او را به قلب پشتصحنه سینما و تئاتر میبرد؛ جایی که همهچیز گاهی بر پایه پول، رابطه و سلیقه شخصی جریان دارد، نه منطق و هنر. در این نمایش، امید زندگانی نقش تهیهکنندهای مادیگرا را بازی میکند؛ شخصیتی که دخالتهایش مسیر اثر را از معنا تهی میکند. «ژیان» صرفا یک کمدی نیست؛ این نمایش روایت واقعی محدودیتها، فشارهای مالی و انتخابهای دشوار بازیگران است، تجربهای که بعد از تماشایش تا مدتها در ذهن مخاطب میماند و تصویری تازه از دنیای پرپیچوخم تولیدات نمایشی ارائه میدهد. در ادامه، درباره این نمایش و پشتپرده سینما، با امید زندگانی به گفتگو نشستیم.
امید زندگانی در توضیح ماهیت نمایش «ژیان» میگوید این اثر در اصل روایتی است از پشتصحنه شکلگیری یک تولید تصویری؛ جایی که همهچیز بر پایه تخصص شکل نمیگیرد و بر محور «پول، رابطه و سلیقههای شخصی» میچرخد. او معتقد است همین نگاه باعث شده بسیاری از تولیدات تصویری امروزه استاندارد کیفی لازم را نداشته باشند چرا که در آنها منافع فردی بر اثر هنری اولویت پیدا میکند.
کارگردان نمایش، محمد اسدنیا، این آشفتگی را با زبانی طنز و انتقادی بازسازی کرده است. زندگانی توضیح میدهد: «بخش زیادی از گروه بازیگران را هنرجویانی تشکیل دادهاند که کمتر روی صحنه رفتهاند و تلاش کردهاند روایت را زنده نگه دارند.»
نقشی که زندگانی بازی میکند، تصویری کنایهآمیز از یک تهیهکننده است؛ شخصیتی که ابتدا با ظاهر و ذهنیت تهیهکنندههای فیلمفارسی روی صحنه میآید: «آدمی کاملا دور از هنر، که با ورودش قصه را بههم میریزد و کارگردان را وادار به تغییرات بیربط میکند اما این پایان کار نیست. تهیهکننده پس از پیداکردن اسپانسر، ظاهرش را عوض میکند، ادعاهایش بزرگتر میشود و حتی اعلام میکند قصد دارد فیلمی برای هالیوود بسازد. تغییری که باز هم از جنس هنر نیست و فقط برای سود بیشتر است.»
قصه ابتدا ساده طراحی شده بود، اما تمرکز اصلی روی تاثیر یک تهیهکننده ناآگاه و مادیگرا بود که فقط منافع مالی را دنبال میکند. این بازیگر توضیح میدهد: «خیلی از فیلمها کنار گذاشته میشوند چون در «مافیا» نیستند و برای دیده شدن باید منافعی برای دستاندرکاران ایجاد کنی. فشارهای این شخصیت سرانجام قصه را از مسیر اصلی خارج میکند و نمایش عمدا به سمت روایت دستوپا شکستهای میرود تا نشان دهد چگونه دخالت یک تهیهکننده صرفا مادی میتواند اثر را از معنا تهی کند. این رویکرد طنزآمیز، در عین حال تصویری واقعی از پشتصحنه تولیدات نمایشی ارائه میکند.»
زندگانی درباره نمایش «ژیان» میگوید که هدف از کمدی صرفا خنداندن نبوده و این قالب ابزاری برای نشان دادن مشکلات پنهان دنیای بازیگری و تولیدات نمایشی است: «اگر نمایش را تراژدی میکردیم، مخاطب را از دست میدادیم. با کمدی، مخاطب را جذب میکنیم و در خلال خنده، آسیبها و ضعفهای حوزه تئاتر و سینما را هم نشان میدهیم.»
او معتقد است زبان طنز، پلی برای ارتباط با مخاطب عام است و فرصتی فراهم میکند تا مشکلات واقعی پشت صحنه ملموس شوند: «وقتی این قالب برای مخاطب پذیرفته شد، تصمیم گرفتیم نشان دهیم که بازیگران نیز با مشکلاتی مواجهاند. به همین دلیل است که ممکن است یک بازیگر را در ده پروژه ببینید، اما بازیگری که دوستش دارید، شاید هر ده سال یکبار دیده شود. استفاده از طنز در «ژیان» به مخاطب این امکان را داد که هم سرگرم و هم با این واقعیتها روبهرو شود.»
این بازیگر درباره تفاوتهای سینما و تئاتر امروز با دهههای قبل میگوید که اکنون بازیگرمحوری به حداقل رسیده است:
«قبلا مخاطب میرفت سراغ فیلم بازیگر یا کارگردانی مشخص، چرا که خط فکری و سبک آنها را میشناخت. امروزه بازیگرمحوری تقریبا از بین رفته است. بیشتر فیلمها حول چند بازیگر معدود میچرخد که اغلب در نقشهایی قرار میگیرند که صرفا سرگرمی سطحی ایجاد میکنند. ۹۹ درصدشان یک پلان یا سکانس رقص دارند صرفا برای جذب مخاطب با ظاهر سنتشکنی. این دیگر هنر فدای قصه نیست و فدای مارکت سینماست.»
او اضافه میکند که در گذشته فیلمها با انگیزههای هنری و آرمانهای مشخص ساخته میشدند، اما اکنون شرایط کاملا اقتصادی است: «برای فیلمهای امروز، معمولا دورچین از چند بازیگر جوان استفاده میشود که مشتاق بازی هستند. از آنها پول گرفته میشود تا دستمزد بازیگر حرفهای تامین شود، بخشی از هزینه را هم تهیهکننده پرداخت میکند و در نهایت فیلمی که ساخته میشود کمترین هزینه و بیشترین سود را دارد. این شیوه حالا تبدیل به روش رایج تولید فیلمها شده است.»
زندگانی درباره مهارتهای لازم برای بازیگران تازهکار میگوید: «ظاهر و جذابیتهای ظاهری، مثل چشمرنگی یا هیکل جذاب، هنوز نقش دارد، اما کافی نیست. کسی که تازهکار است و میخواهد دیده شود، بیش از استعداد، نیاز به هوش بالا دارد. با هوش میتوان استانداردها را جلوی دوربین تنظیم کرد و خطاها را پوشاند، برخلاف تئاتر که این امکان وجود ندارد.»
او درباره فضای مجازی و تاثیر آن بر ورود به تلویزیون و سینما توضیح میدهد: «اینستاگرام و پلتفرمهای کوتاهمدت میتوانند تهدید باشند، اما همزمان فرصت هم هستند. مردم به دلیل محدودیتهای غیرمنطقی در تلویزیون و سینما، دنبال آزادی در زندگی روزمره خود میروند و همین باعث شده محتواهای سطحی در شبکههای اجتماعی دیده شود. محدودیتهایی که حتی دست یک زن را برای کمک به شوهرش در سینما محدود میکند، در اینستاگرام قابل نمایش است و همین فضای آزاد، جذابیت ایجاد میکند.» این شرایط، در کنار فرصتها، چالشهای جدیدی برای بازیگران جوان ایجاد کرده و هوش و توانایی تطبیق با محیط، معیار مهمتری از استعداد خام شده است.
زندگانی درباره چرایی تکراری شدن بازیگران توضیح میدهد: «نیازهای مالی یکی از دلایل اصلی است. وقتی دو یا سه پروژه پشت سر هم پیشنهاد میشود و بازیگر فقط به درآمد فکر میکند، ممکن است به سمتی برود که دیگر به محتوای کار اهمیت ندهد. مثل تولیداتی که سریدوزی میشوند، یعنی بازیگر نقش را بازی میکند، لباس و گریمش عوض میشود، همان دیالوگها را میگوید و بدون زحمت خاصی شب به خانه برمیگردد.»
این بازیگر اضافه میکند دلیل دیگری که باعث نگرانی میشود، محدود شدن فرصتهاست: «این نگرانی آدمها را به روزمرگی میکشاند. اگر من تامین مالی بودم و زندگی شخصی و خانوادگیام بهخوبی پیش میرفت، قطعا گزیدهتر انتخاب میکردم. سالی یک فیلم بازی میکردم و همان فیلم بخشی از شناسنامه و رزومهام میشد.» در ادامه به تجربه هنرمندان شاخصی مانند پرویز پرستویی، مهدی هاشمی، ناصر هاشمی، فرهاد قائمیان و لیلا حاتمی اشاره میکند و میگوید بسیاری از هنرمندان بهخاطر شرایط یا محدودیت در انتخاب، کمکار شدهاند، اما این کمکاری گزیده و هدفمند به حفظ کیفیت و اصالت حرفه آنها کمک کرده است.
در پاسخ به اینکه دوست دارد چه نقشهایی را تجربه کند میگوید: «من دوست ندارم از خودم الگو بسازم، اما میتوانم نقشهای پیچیده و چندلایه را بازی کنم؛ آدمهایی که به دلیل مشکلات مسیر زندگی و مسائل روزمره، دچار بحرانهای روحی و روانی میشوند و این مشکلات روی زندگیشان بازتاب منفی میگذارد. این نوع نقشها آدم را با خودش درگیر میکند، نه با مسائل بیرونی.»
زندگانی درباره نقطه عطف حرفهاش توضیح میدهد: «با توجه به شخصیت ظاهرا جدیام در اجرا و گویندگی، نقشهای کمدی سنگین و تلخنامههایی که باعث زهرخند میشوند را خیلی دوست دارم.» او توضیح میدهد این نوع نقشها، آدمهایی را نشان میدهند که با صداقت و سادگیشان گرفتار مشکلات میشوند، اما در نهایت با همان سادگی راهحل پیدا میکنند.
به گفته او یکی از تجربیات مهمش بازی در فیلم سینمایی «آژانس ازدواج» بود که به نوعی اولین کار حرفهای او در زمینه کمدی محسوب میشود: «آن کار را خیلی دوست داشتم، اما متاسفانه هم در زمان پخش بداقبال بود، هم در پرداخت و دکوپاژ نهایی، آن چیزی نشد که انتظار داشتم و حاصل کار آن چیزی نبود که فکرش را میکردم.»
زندگانی درباره برنامههایش در صورت کنار رفتن از سینما و تئاتر میگوید: « بخش دیگری از روحیه من ورزشی است، احتمال میدهم اگر بازی نکنم و درآمد دیگری نداشته باشم، یک باشگاه ورزشی بزنم و در حوزه ورزشی فعالیت کنم.» او در حال حاضر مدیریت یک کلینیک دندانپزشکی را بر عهده دارد که بیشتر جنبه امرارمعاش دارد، اما علاقه اصلیاش فعالیت در ورزش است.
زندگانی درباره موسیقی هم توضیح میدهد که فعلا برنامه جدی ندارد: «بازار موسیقی و مارکتینگ آن هزینه زیادی میبرد. حتی اگر ترانه را خودتان نوشته باشید، هزینههای ضبط، نوازنده و استودیو بالاست و برای دیده شدن مجبورید وارد یک شبکه مافیایی شوید.» با این حال او اضافه میکند: «اگر تهیهکنندهای پیدا شود که روی من سرمایهگذاری کند، با علاقه وقتم را برای موسیقی میگذارم.»
در پایان، وقتی از زندگانی پرسیده شد که اگر زندگیاش فیلم شود چه نامی برای آن انتخاب میکند، گفت: «امید پشیمان آمد؛ سلام کرد و رفت.» چرا که این عنوان بازتاب حسرتها و اشتباهاتی است که گاهی چنان آدم را درگیر میکند که فرصتی برای بازسازی باقی نمیماند و زندگی جلای خود را از دست میدهد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا