گفتمان ضدایرانی ترامپ

گفتمان ضدایرانی ترامپ

در جهانی که سخن یک رهبر سیاسی می‌تواند مسیر روابط بین‌الملل را دگرگون سازد، توئیت‌ها و اظهارات جنجالی دونالد ترامپ بیش از آنکه نشانه‌ای از سیاست‌های شفاف باشند، بازتابی از پارادایم‌های تهاجمی، تحریفگرانه و خودشیفته‌اند که در تضاد با اصول دیپلماسی مدرن قرار دارند. در این یادداشت، اظهارات اخیر ترامپ درباره ایران از منظر حقوقی، امنیتی و ژئوپلیتیکی مورد تحلیل قرار گرفته تا نشان دهد چگونه سیاست فشار، توهین و انکار حق غنی‌سازی نه‌تنها ناکارآمد، بلکه تهدیدی برای نظم چندقطبی آینده است.

در جهان به‌شدت درهم‌تنیده و پرتعارض امروز که گاهی یک توییت روندهای بین المللی را تغییر می دهد، سخنان رهبران سیاسی نه صرفاً بازتاب باورهای فردی آنان، بلکه نشانه‌ای از راهبردهای کلان حکمرانی است. سخنانی که یا با هدف فریب و یا با هدف تبیین مواضع کشورهای در معادلات سیاسی و بی المللی است. دونالد ترامپ بعنوان متفاوت ترین رئیس جمهور آمریکا از ابتدای حضور در کاخ سفید در ۲۰۱۶ با توئیت ها و اظهارات گاه و بیگاهش سیاست بین الملل را به چالش کشد و حالا در دوره دوم نیز شاهد همان رویه و فاصله گذاری با رفتار سنتی روسای جمهور آمریکا هستیم. در این میان، اظهارات اخیر ترامپ خطاب به ایران که «چقدر باید نادان باشی که هنوز از غنی‌سازی حرف بزنی؟» نه‌تنها حیرت‌آور نیست، بلکه از نظر حقوقی، سیاسی، ژئوپلیتیکی و اخلاقی، فاقد مشروعیت و پر از تناقض‌های استراتژیک است. این یادداشت، در چهار پارادایم بنیادین به نقد و تحلیل این مواضع می‌پردازد:

پارادایم ناآگاهی یا تحریف عامدانه؟

حق بهره‌مندی از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای از جمله غنی‌سازی اورانیوم، بر اساس ماده ۴ معاهده NPT  به رسمیت شناخته شده است. ایران، به‌عنوان یکی از امضاکنندگان این معاهده نه تنها این حق را داراست، بلکه سال‌هاست آن را تحت نظارت شدیدترین بازرسی‌های بین‌المللی اعمال می‌کند.

بهره مندی از انرژی هسته ای نه تنها حال بلکه آینده یک ملت را شامل می شود. ترامپ آنجایی که ایران را خطاب قرار می دهد و می گوید شما نفت دارد و نیازی به انرژی هسته ای ندارید همان رویکرد انگلیس در دو سده گذشته در برابر ایران را دنبال می کند. هدف محرومیت ایران و ایستادن در برابر قدرتمندتر شدن ایران است.

ترامپ با نادیده گرفتن این اصول بنیادین یا از درک ساده‌ترین مفاهیم حقوق بین‌الملل عاجز است، یا آگاهانه در تلاش برای تحریف آن است تا زمین بازی را به نفع فشارهای یک‌جانبه آمریکا بازتعریف کند. این زبان توهین‌آمیز نه در قاموس دیپلماسی می‌گنجد و نه در قاموس عقلانیت حقوقی. جمهوری اسلامی بارها چه در زبان و چه در عمل نشان داده است که از حقوق ملت ایران کوتاه نخواهد آمد؛ حتی وقتی که دو کشور هسته ای که نقض قوانین هسته ای را در کارنامه خود دارند تاسیسات ایران را هدف قرار میدهند، هم قاطعانه پاسخ می دهد و هم باقدرت مسیر هسته ای شدن را ادامه می دهد.

ترامپ با گذار از رویکرد تخریبی و تحریفی، باید نسبت به واقعیت های ایران امروز آگاه شده و از هزینه هایی که تاکنون در منطقه متحمل شده درس بگیرد.

پارادایم دفاع مشروع

در محیطی که پیرامون ایران ده‌ها پایگاه نظامی آمریکایی مستقر است، دشمنان منطقه‌ای به سلاح هسته‌ای مجهزند و تحریم‌های اقتصادی حداکثری بر مردم ایران تحمیل شده، اصرار بر حفظ توان بومی غنی‌سازی نه نشانه‌ی ماجراجویی، بلکه جلوه‌ای از حق دفاع مشروع و بازدارندگی فناورانه است. ایران با پافشاری با غنی سازی همزمان با توسعه موشکی و پهپادی، امنیت و منافع خود را توامان پیگیری می کند.

ایران هسته ای هم در سیاست و هم در اقتصاد و امنیت، بالاتر خواهد نشست. باید پذیرفت که ایران در رقابت با رژیمی جعلی که مورد حمایت همه جانبه و چندلایه کشورهای غربی قرار دارد و به کشورهای مختلف در منطقه حتی به ایران دست درازی می کند و زرادخانه های ناشناخته هسته ای دارد، چاره ای جز قدرتمندتر شدن ندارد.

ترامپ یا نمی‌خواهد ببیند، یا وانمود می‌کند که نمی‌فهمد: فناوری هسته‌ای برای ایران نه سلاح، که نماد استقلال علمی و اقتدار استراتژیک است. ایران با ایستادن بر لبه تکنولوژی دنیا و بهره برداری از دانش دفاعی خود توانست رژیم اسراییل و متحدانش را حیرت زده و به عقب براند.

پارادایم فروپاشی گفت‌وگو در سایه‌ی توهین

سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ، نه تنها به هدف خود نرسید، بلکه موجب خروج آمریکا از موقعیت مشروعیت اخلاقی در پرونده هسته‌ای ایران شد. در دو ضلع دیگر ادعایی ترامپ یعنی صلح در در غزه و اوکراین نیز شاهد همین رویه هستیم. ترامپ که گمان می کرد با فشار و سیاست توهین، تحقیر و تشویق می تواند به رویاهای خود دست یابد در هر سه ضلع با شکست مواجه شد.

زبان تحقیرآمیز و کودکانه‌ای که ترامپ در قبال یک ملت متمدن به‌کار می‌برد، تنها به انسداد دیپلماسی و رادیکالیزه شدن فضای سیاست جهانی دامن می‌زند. درحالی‌که ایران با پذیرش محدودیت‌های بی‌سابقه در برجام حسن‌نیت خود را اثبات کرده بود، ترامپ با نقض تعهدات بین‌المللی اصل گفت‌وگو را بی‌اعتبار ساخت. ترامپ با خروج از برجام و حمله به ایران ثابت کرد که اهل گفتگو نیست و بقای خود را در هیاهو و تنش می بیند.در مقابل ایران نشان داده است که به لفاظی ها توجه نخواهد کرد و مسیر خود را ادامه خواهد داد.

پارادایم خودشیفتگی در مواجهه با نظم چندقطبی

ترامپ به‌عنوان نماد نوعی ناسیونالیسم افراطی و خودشیفتگی سیاسی، جهان را تنها از منظر قدرت برتر آمریکا تفسیر می‌کند. او نمی‌پذیرد که در نظم جدید جهانی، ملت‌هایی چون ایران دیگر بازیگران منفعل نیستند. چنین رویکردی، نه تنها نظم جهانی را به بحران می‌کشاند، بلکه آمریکا را نیز در بلندمدت از جایگاه رهبری مشروع دور می‌سازد.

ایران و قدرت های نوظهور با بازیگری مشورع و منطقی، چالشی جدی برای هژمونی آمریکا است که در چند دهه استمرار داشته است. از اینرو ترامپ با مواضع رادیکال و بازی کودکانه خود نه تنها طرفی نخواهد بست بلکه کشنگری آمریکا در آینده و نظام دگرگون شده چهانی را با مشکل روبرو می کند.

اگر نادانی آن است که ملتی در شرایط تحریم و تهدید، بر حق مشروع خود برای غنی‌سازی اصرار ورزد، پس باید پرسید نادانی بزرگ‌تر از آن نیست که رهبری یک قدرت جهانی، به جای درک ریشه‌های تاریخی و سیاسی یک مناقشه، با زبانی سخیف به تحقیر طرف مقابل بپردازد؟

سیاست خارجی با منطق عقلانیت و احترام متقابل پیش می‌رود، نه با عربده‌کشی سیاسی. تاریخ نشان داده است که ملت‌ها از فناوری و عزت ملی خود عقب‌نشینی نمی‌کنند، حتی اگر پرهزینه باشد. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.

جواد بخشی الموتی/ استاد دانشگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *