هنر سرمایه‌گذاری در بحران؛ چگونه چاقوی در حال سقوط را بگیریم؟

هنر سرمایه‌گذاری در بحران؛ چگونه چاقوی در حال سقوط را بگیریم؟

مارکس با نگاهی متفاوت به ریسک، تحلیل و رفتار سرمایه‌گذاران، موفق شد در یکی از تاریک‌ترین دوره‌های تاریخ مالی، بزرگ‌ترین موفقیت حرفه‌ای خود را رقم بزند. این روایت، درس‌هایی فراتر از تکنیک‌های سرمایه‌گذاری دارد—درس‌هایی درباره منطق، صبر و شناخت روان بازار.

شروین شهریاری: در دنیای سرمایه‌گذاری، لحظاتی وجود دارد که تحلیل‌های عددی و مدل‌های پیچیده کنار می‌روند و جای خود را به شهود، تجربه و منطق می‌دهند. هوارد مارکس، بنیان‌گذار شرکت Oaktree Capital، یکی از چهره‌هایی است که بارها در چنین لحظاتی تصمیم‌هایی گرفته که بعدها به نقطه عطفی در تاریخ مالی تبدیل شده‌اند. در این یادداشت، شروین شهریاری به بازخوانی یکی از این تصمیم‌ها پرداخته—زمانی که مارکس در اوج بحران مالی جهانی، برخلاف جریان عمومی، به سرمایه‌گذاری تدریجی در بازار روی آورد و نشان داد که درک رفتار انسان‌ها، مهم‌تر از پیش‌بینی نمودارهاست. این روایت، نه‌تنها یک خاطره تاریخی، بلکه راهنمایی برای مواجهه با آینده‌های نامطمئن است.

هوارد مارکس به عنوان یکی از سرمایه گذاران افسانه ای در بازارهای مالی مطرح است. ایشان اخیرا در یک پادکست چند نمونه از خاطرات خود در طی بیش از نیم قرن فعالیت را با مخاطبان در میان گذاشته که یک مورد از آنها را در مطلب این هفته مرور می کنیم:

از اواخر سال ۲۰۰۵ ما نشانه هایی در بازار دیده بودیم که حاکی از خوش بینی بیش از حد و بی احتیاطی سرمایه گذاران در ارزشگذاری و ارزیابی ریسکها بود. من به عنوان یک فعال در صنعت مالی می دانستم که تنها زمانی می توان پول جذب کرد که وضعیت بازار خوب است و شاید زیادی خوب است!

با همین نگاه در اولین روز کاری سال ۲۰۰۷، ما سراغ مشتریان خود رفتیم و به آنها گفتیم که برای یک فرصت سرمایه گذاری ویژه برای خرید اوراق قرضه شرکتی با درجه اعتباری پایین در دو سال آینده نیاز به ۳ میلیارد دلار سرمایۀ جدید داریم. در آن زمان بزرگترین صندوق از این نوع ۲.۵ میلیارد دلار تحت مدیریت داشت. در طول یک ماه پذیره نویسی، ۸ میلیارد دلار سرمایه جدید به ما پیشنهاد شد. ما نمی توانستیم مسئولیت مدیریت این مبلغ را بر عهده بگیریم زیرا این رقم از توانایی ما برای انجام سرمایه گذاریهای معقول فراتر بود. به همین دلیل به مشتریان گفتیم که صندوق را با ۳.۵ میلیارد دلار تاسیس می کنیم اما می توانید مازاد سرمایه را در یک «صندوق رزرو» پارک کنید تا اگر فرصت معقولی پیش آمد پول جدید را وارد بازار کنیم.

صندوق رزرو در طول سال ۲۰۰۷ موفق به جذب بیش از ۱۰ میلیارد دلار شد! تا سپتامبر سال ۲۰۰۸ یعنی درست قبل از وقوع بحران جهانی و سقوط بانک لمان برادرز ما تنها ۱۲ درصد از منابع را سرمایه گذاری کرده بودیم.  با آغاز بحران یک پرسش مهم پیش روی ما قرار گرفت: با پول باقیمانده چه کنیم؟ در آن زمان من به یک جمع بندی ساده رسیدم: اگر این پول را سرمایه گذاری کنیم و دنیا با آخر برسد مهم نیست که ما چه کردیم. ولی اگر این پول را نگه داریم و دنیا به آخر نرسد آن وقت مسئولیتمان را به درستی انجام نداده ایم.(و البته می دانستم که در اکثر مواقع دنیای سرمایه گذاری به آخر خط نمی رسد!)

همکارانم به از من می پرسیدند پس نقش تحلیل چه می شود؟ پاسخ من روشن بود: ما در وسط یک بحران تاریخی در صنعت مالی جهان هستیم که احتمالا فقط یک بار در طول حیاتمان اتفاق می افتد و سابقه تاریخی هم ندارد. چیزی برای تحلیل وجود ندارد؛ شما مجبور هستید به منطق خود رجوع کنید .
از سپتامبر ۲۰۰۸ به صورت منظم و هفتگی ۶۵۰ میلیون دلار از منابع صندوق را در بازار سرمایه گذاری کردیم و این کار را برای ۱۵ هفته به طور مداوم ادامه دادیم. نتیجه البته روشن بود. فدرال رزرو وارد شد و با رساندن بهره به صفر و تزریق سنگین پول مانع از فروپاشی بازارهای مالی شد و من بزرگترین موفقیت حرفه ای دوران فعالیتم را کسب کردم.

بزرگترین درسی که از فعالیت در بازارهای مالی آموخته ام این است که ریسک در بازار مربوط به خود سهام یا شرکتها نیست بلکه از رفتار انسانها ناشی می شود. چشم انداز سودآوری شرکتها و وضعیت اقتصاد هیچ گاه به اندازۀ نوسان قیمت سهام تغییر نمی کند. چیزی که مدام تغییر می کند احساس سرمایه گذاران و تخمین آنها از اتفاقات آینده است. پس وقتی سرمایه گذاران خوشبین هستند باید محتاط باشید وقتی بسیار ناامید هستند هوشیار شوید زیرا احتمالا قیمتها را به جایی سوق می دهند که یک هدیه برای شما است.

در هنگام سقوط بازار مردم به شما می گویند که تلاش نکن که چاقوی در حال سقوط را با دست بگیری. من به شما می گویم بزرگترین ثروت زمانی خلق می شود که یاد بگیرید چگونه چاقوی در حال سقوط را با احتیاط، نزدیک به زمین بگیرید!

دیدگاهتان را بنویسید