سینماگران ایرانی، آنطور که شایسته بوده، به مسئله صهیونیسم که از اساسیترین موضوعات سیاسی و امنیتی دستکم در منطقهی غرب آسیاست و در زندگی روزمره ما ایرانیها نیز گهگاه نمود پررنگ داشته نپرداختهاند
به گزارش سرمایه فردا، چندی پیش در همین صفحه درباره فیلمها و سریالهایی که در راستای پروپاگاندای رژیم صهیونیستی علیه ایران ساخته شدند، نوشتیم. در این نوبت قصد داریم گزارش متناظر با آن مطلب را کار کنیم؛ این بار درباره آثار ایرانی که در آنها، صهیونیسم و اسرائیلیها سوژه قصه هستند. به نظر میرسد که از نظر تعداد و تنوع آثار، میتوان نامهای زیادی را ردیف کرد و ادعا کرد که در سینما و تلویزیون ایران، سوژهی پرداختن به این دشمن شیطانصفت، پر تکرار بوده است. با این حال، بسیاری از این عناوین گمنام و دیده نشده هستند و نشان میدهد که سینماگران ایرانی، آنطور که شایسته بوده، به مسئله صهیونیسم که از اساسیترین موضوعات سیاسی و امنیتی دستکم در منطقهی غرب آسیاست و در زندگی روزمره ما ایرانیها نیز گهگاه نمود پررنگ داشته نپرداختهاند و دغدغه جدی و برجستهای برایشان نبوده است. میدانیم که حساسیت افکار عمومی در ایران نسبت به مناقشهی فلسطین و اشغالگری رژیم صهیونیستی، در قیاس با دهههای قبل، کمرنگتر شده و این در حالی است که همواره میشنویم در افکار عمومی منطقه و کشورهای اسلامی، نفرت از صهیونیسم و اسرائیل جنایتکار همچنان زنده و داغ است و امید میرود که وقوع جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و اثبات دوبارهی خوی خونریز و قسیالقلب صهیونیستها که در دوران پسا ۷ اکتبر حتی صدای دولتهای غربی را نیز درآورد و انزوای جهانی برای اسرائیل ایجاد کرد، منجر شود به اینکه آثار ماندگار درباره صهیونیستها در سینمای ایران ساخته شود. در ادامه مروری بر آثار مطرح تاریخ سینما و تلویزیون ایران درباره این موضوع خواهیم داشت:
سرب:
همانطور که مطرحترین اثر عاشورایی در چند دهه اخیر را یکی از فیلمسازان اصلی منتسب به جریان روشنفکری یعنی بهرام بیضایی ساخته است، مطرحترین فیلم ایرانی درباره صهیونیستها را نیز یکی دیگر از فیلمسازان قدیمی و صاحب سبک سینمای ایران ساخته که شاید مسیر کلی زندگی و کارنامهی او، رنگ و بوی حزباللهی و مذهبی نداشته باشد، اما شاید حضور او در بطن انقلاب اسلامی و برآمدن او از گفتمان پنجاه و هفت، در ایجاد انگیزه برای پرداختن به چنین موضوعی موثر بوده است. مسعود کیمیایی، نام بلندآوازهی سینمای ایران، در یکی از بهترین فیلمهایی که پس از انقلاب ساخت و چه بسا یکی از بهترین فیلمهای کل کارنامهاش، به سراغ سوژهی یهودیان عازم سرزمینهای اشغالی رفت. «سرب» درباره یک زن و شوهر ایرانی و یهودی است که قصد دارند به سرزمین موعود مهاجرت کنند اما به دلیل ضدیت عمویشان یعقوب با اندیشهی صهیونیسم و حذف شدن او به دست یک سازمان تروریستی صهیونیستی، وارد یک ماجرای دلهرهآور فرار و زیست مخفیانه میشوند. در این میان، فردی به نام نوری با بازی ماندگار هادی اسلامی، به عنوان قهرمانی از سنت سینمای کیمیایی، میآید که برای روشن شدن پرونده قتل عمو یعقوب و آزاد شدن برادر متدینش که به اشتباه به عنوان متهم قتل عمو یعقوب دستگیر شده، زن و شوهر فیلم را نجات دهد و برای شهادت در دادگاه ترغیب کند و در این راه جان خودش را موقع محافظت از آنها از دست میدهد که این پایان در راستای سرنوشت دیگر قهرمانان سینمای کیمیایی قرار میگیرد که به عنوان سمبلهایی از مرام و مروت، جان خود را برای ارزشهای خود مثل وطن، رفاقت، عشق، وفاداری، درستکاری و چیزهایی از این دست، میدهند. «سرب» در سال ۱۳۶۸ اکران شد و با این وجود، همچنان یکی از مطرحترین فیلمهای مرتبط با موضوع صهیونیسم و همچنین کارنامه خود کیمیایی است.
بازمانده:
مرحوم سیفالله داد که به عنوان یکی از مدیران سینمایی موفق بعد از انقلاب شناخته میشود، متاسفانه عمر کوتاهی داشت و تعداد فیلمهایش نیز زیاد نبود اما فیلم «بازمانده» او که چه بسا بهترین فیلمش باشد، به تنهایی نام او را به عنوان یکی از فیلمسازان خوب سینمای ایران در یادها نگه داشت. «بازمانده» محصول سال ۱۳۷۴ بود و در کشور سوریه با بازیگران عرب فیلمبرداری شد و غسان مسعود که اکنون یک بازیگر بینالمللی است و تجربه همکاری با ریدلی اسکات را دارد، در فیلم سیفالله داد نقشآفرینی کرد. داستان فیلم «بازمانده» به دوران ابتدای حیات اسرائیل بازمیگردد، یعنی در ۱۹۴۸ که این غده سرطانی به تازگی داشت در جهان خودش را به عنوان یک کشور مطرح میکرد. «بازمانده» یک فیلم پر هیجان و خوشساخت است که ماجرای اشغال شهر حیفا در زمان قدرت گرفتن اسرائیل را نشان میدهد. دورانی که هنوز فلسطینیها در سرزمینهای اجدادی خود زندگی میکردند و با خشونت و سنگدلی مورد هجوم صهیونیستها قرار میگیرند. این فیلم با نماد قرار دادن یک نوزاد به عنوان نمادی از فلسطین، نشان میدهد که چگونه صهیونیستها، چیزی که مال خود نیست را تصاحب میکنند و پایان فیلم نیز، به صورت پیشگویانه، سرنوشت صهیونیستها در شکست از غیرت و پایمردی مقاومت را نشان میدهد. نکته جالب دیگر درباره «بازمانده» ترکیب عوامل آن است که بهترینهای سینمای ایران هستند. موسیقی مجید انتظامی، گریم عبدالله اسکندری، فیلمبرداری علیرضا زریندست و دوبلهی بزرگانی مثل ناصر طهماسب و منوچهر والیزاده. بنابراین تعجب ندارد که این فیلم تا چه حد مانداگار شد و همچنان نیز یکی از فیلمهای خاطرهانگیز و برتر دهه هفتاد شمسی محسوب میشود.
شکارچی شنبه:
فیلم پرویز شیخطادی در اواخر دهه هشتاد ساخته شد و شاید یکی از جدیدترین فیلمهای مرتبط با موضوع صهیونیسم محسوب شود (چه بسا جدیدترین فیلم مهم در این زمینه). «شکارچی» شنبه درباره کودکی یهودی به نام داوید است که پس از ازدواج مادرش با یک مرد مسیحی، پیش پدربزرگش میرود و تحت تاثیر او که یک خاخام بسیار خشونتطلب و شرور صهیونیست است، شستشوی مغزی میشود و از هرگونه احساس انسانی و شفقت خالی میگردد. این فیلم به خوبی نشان میدهد که چگونه اسرائیل به عنوان یک پادگان بزرگ در منطقه غرب آسیا تشکیل شده و به صورت وجودی و ذاتی با خونریزی و وحشیگری عجین شده، به طوری که شهروندانش را آموزش میدهد که حس انسانی نداشته باشند. «شکارچی شنبه» روایتگر ظهور و رشد جنایتکارانی مثل بنگویر و آریل شارون است و تلنگر میزند که چگونه ممکن است چنین موجودات خالی از شفقت و انسانیت بر پهنه کره خاکی قدم گذاشته باشند. نکته برجسته «شکارچی شنبه»، حضور استاد علی نصیریان در نقش پدربزرگ است که شاید یک نقش مشابه با بزرگ آقا در سریال «شهرزاد» اما چند سال زودتر از آن سریال به نظر برسد و بار دیگر اثباتکنندهی مهارتهای بالای این استاد بازیگری، چه در بروز دادن شرارت و چه در نگاه محبتآمیز میباشد. «شکارچی شنبه» در سال ۱۳۹۱ توسط صداوسیما پخش شد و بازخورد متوسط از منقدان سینمایی دریافت کرد.
وفا:
سریال «وفا» شاید عامهپسندترین اثری باشد که درباره صهیونیستها در ایران ساخته شد. در این سریال ستارگانی مثل پوریا پورسرخ، هانیه توسلی، فرهاد اصلانی و فرهاد قائمیان بازی کردند و محمد اصفهانی ترانه تیتراژ آن را خواند که در زمان خود بسیار محبوب بود. حتی نوع بستن روسری کاراکتر وفا با بازی هانیه توسلی در زمان پخش سریال برای دختران جذابیت داشت و در نیمهی دهه هشتاد، مدل روسری لبنانی در خیابانهای تهران ترند شده بود. سریال «وفا» از مولفههای سریالهای موفق داستانی استفاده میکرد؛ قصهای عشقی داشت، با حال و هوای سینمای تریلر جاسوسی و بازیگران خوشچهرهاش در نقشهای مختلف حضور داشتند. در این سریال، یک جاسوس اسرائیل به نام ژوبین به دلیل مرگ والدینش در بیمارستان روانی بستری بود و توسط یکی از تروریستهای موساد به نام خرچنگ از آنجا فراری داده میشد تا به اردن و سپس به لبنان رود و عملیات اسرائیل را پیاده کند و در تقابل با این جبهه، نیروهای حزبالله لبنان قرار داشتند و حال و هوای این سریال در ایام نزدیک به جنگ ۶ روزه بود.
مدار صفر درجه:
شاید یکی از موفقترین سریالهای دهه هشتاد تلویزیون، «مدار صفر درجه» بود که بسیار دیده شد و محبوبیت داشت. سریالی که یکی از اولین نقشآفرینیهای گل کرده و ستوده شدهی شهاب حسینی را داشت و توسط حسن فتحی در یک حال و هوای رمانتیک و تاریخی ساخته شد. این سریال البته شاید مستقیماً درباره اسرائیل و صهیونیستها داستانش را جلو نبرد اما در دوران جنگ جهانی دوم و زمینههای شکلگیری رژیم صهیونیستی و تقویت اندیشه صهیونیسم میگذرد و داستان یک دانشجوی ایرانی در فرانسه است که عاشق دختری یهودی میشود و در دوران سیطره یافتن آلمان نازی بر فرانسه، آنها به ایران میآیند و در این اثنا، عموی آن دختر که یک صهیونیست است، قصد دارد شخصیت اصلی سریال را بکشد و بدین شکل، نگاه عقیدتی و سیاسی سریال در بستری از داستان تاریخی و عاشقانه روایت میشود که بسیار جذاب و دلچسب است. یکی از ماندگارترین ترانههای علیرضا قربانی نیز برای این سریال خوانده شد که هم شعری وزین و پرمعنا دارد و هم با تلفیق آهنگهای اروپایی قرن بیستمی، حس و حال درونی سریال را بازتاب میدهد و به موسیقی سنتی ایرانی نیز پیوند میخورد.
چشمهای آبی زهرا:
این مورد شاید پر حاشیهترین اثری باشد که در ایران برعلیه رژیم صهیونیستی ساخته شده است. داستان این سریال درباره جنایت صهیونیستها در پیوند زدن چشمان یک دختر زیبای فلسطینی به یک پسر اسرائیلی است که از طریق فریب و در پوشش کارمندان سازمان ملل انجام میشود. داستان دلخراش این سریال، خشم صهیونیستها را برانگیخت و در غرب با اتهام نخنمای یهودیستیزی ممنوع اعلام شد به طوری که حتی نمایندگانی از کنگره آمریکا درباره این سریال موضعگیری کردند. داستان این سریال در آن زمان شاید رادیکال به نظر میرسید ولی با وقایع اخیر در غزه، به نظر میرسد که صهیونیستها هر جنایت مرگبار و غیر قابل باوری بربیاید.
آثاری که درباره رژیم صهیونیستی یا وابستگان به آن در ایران ساخته شده، محدود به عناوین بالا نیست. میتوان اسامی بیشتری از فیلمهای ایرانی درباره فلسطین و جنایات اسرائیلیها فهرست کرد، اما شاید معروفترینها و دیده شده ترینها همین شش موردی باشد که بدانها پرداختیم. به نظر میرسد که آثار برجستهتر سینمای ایران درباره صهیونیستها، آن مواردی است که رنگ و بوی تاریخی دارند و ریشههای شکلگیری رژیم اشغالگر قدس و اندیشهی صهیونیسم را مورد واکاوی قرار دادند. این موضوع نشان میدهد که رویکرد عمقی به این موضوع زمانی که با نگاه تاریخی عجین شود، میتواند معجزهی درام را به خدمت خود دربیاورد تا حقایق را برملا کنند و بر مخاطب اثر بگذارند.
سال ۱۹۶۸
سال ۱۹۶۸ تیم ملی فوتبال ایران با تیم فوتبال اسرائیل در فینال جام ملتهای آسیا روبروی هم قرار گرفتند و میزبان این مسابقه هم ایران بود. خیلی از کشورهای دنیا در آن ایام این رژیم را به رسمیت نمیشناختند اما حکومت پهلوی میزبان تیم فوتبال آنها شده بود. ۵ سال از قیام ۱۵ خرداد و ۴ سال از تبعید امام بابت سخنرانی طوفانیاش علیه اسرائیل میگذشت و حالا این مسابقه داشت داخل خاک ایران برگزار میشد. «۱۹۶۸» فیلمی است درباره همان مسابقه فوتبال و بیرون از مستطیل سبز هم به مسائل دیگری مثل فضای سیاسی آن دوره، کیفیت شکلگیری تیم ملی و نقش جامعه در حمایت از تیم هم پرداخته است. مردم ایران که نمیتوانستند جلوی برگزاری چنین مسابقهای را بگیرند، با هواداری سرسختانه از تیم ملی خودشان که نسبت به سایر مسابقات، شوری چندبرابر داشت، جو سنگینی برای بازیکنان تیم رژیم صهیونیستی ایجاد کردند.
امیر مهدی پوروزیری که قبلاً سریالهایی مثل «شادآباد» و «مینو» را کارگردانی کرده بود، با ۱۹۶۸ اولین فیلم بلند سینماییاش را تجربه کرد و ایرج محمدی که از تهیهکنندههای با سابقه تلویزیون است و با کسانی مثل مرضیه برومند، سیروس مقدم، رضا عطاران، سعید آقاخانی، برزو نیکنژاد، منوچهر هادی و احسان عبدیپور سریال ساخته، اینجا سومین تهیهکنندگیش در سینما و اولین حضورش در فجر را تجربه کرد. امیر نوروزی، پادینا کیانی، امیراحمد قزوینی، هادی شیخ الاسلامی، سیامک ادیب، منصور نصیری و لیندا کیانی در ۱۹۶۸ بازی کردند و فیلم محصول موسسه روحالله بود.
علاوه بر این هفت عنوان، میتوان به فیلمها و سریالهایی مثل «۳۳ روز» از جمال شورجه، «زخم زیتون» از محمدرضا آهنج، «تولدی دیگر» عباس رافعی، «بیگانگان» از عباس رافعی، «هیام» از محمد درمنش، «ریسمانی نزدیکتر از رگ» از مسعود اطیابی، «قناری» از جواد اردکانی، «هفت سنگ» از سید عبدالرضا نواب صفوی، «لبنان عشق من» از حسن کاربخش و «آتش پنهان» از حبیب کاووش اشاره کرد که همگی به نحوی جنایات و کارهای کثیف رژیم صهیونیستی را مستندنگاری کردهاند. با این حال، تعداد بالای آثار درباره این موضوع در حالی که تعداد آثار مشهور و دیده شده که جامعه آنها را پسندیده باشد به اندازه انگشتان دست نمیرسد، نشان میدهد که تا چه اندازه نیاز داریم بر روی این سوژه کار کنیم و در میدان جنگ تبلیغاتی که رژیم صهیونیستی با نهایت توان آن را بر علیه ایران کلید زده، پدافند فرهنگی داشته باشیم.
نویسنده: مهران زارعیان
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا