خداحافظی «پدر راک ایران» از دنیای موسیقی، نه فقط پایان کار یک هنرمند، بلکه بسته شدن فصلی است که شش دهه با گیتار و صدای شرقی او نوشته شد؛ فصلی که از «گل یخ» تا «پلاک ۴۴» امتداد یافت و هویت موسیقی ایرانی را در جهان زنده نگه داشت.
به گزارش سرمایه فردا، وقتی کوروش یغمایی در ۷۹سالگی اعلام کرد که «پلاک ۴۴» آخرین آلبوم حرفهای اوست، بسیاری دریافتند که این خداحافظی، تنها یک خبر موسیقایی نیست؛ بلکه نقطه پایانی بر یک روایت فرهنگی است. یغمایی بیش از آنکه یک نوازنده یا خواننده باشد، نماد نسلی بود که در میان کمبود امکانات، ممنوعیتها و فشارهای اجتماعی، موسیقی را به زبان مقاومت و هویت بدل کرد.
او با گیتار غربی و ملودیهای ایرانی، پلی ساخت میان سنت و مدرنیته؛ پلی که نه فقط شنوندگان داخلی، بلکه مخاطبان جهانی را به وجد آورد. زندگی هنری او، از سالهای ممنوعالکاری تا موفقیتهای بینالمللی، داستانی است از ایستادگی و عشق به ایران؛ عشقی که حتی در آخرین جمله خداحافظیاش موج میزند: «خداوند ایران را بپاید.» این وداع، بیش از آنکه پایان باشد، یادآوری است که میراث یغمایی در حافظه موسیقی ایران همچنان زنده خواهد ماند.
او در این پیام با لحنی صمیمی از سالهایی گفت که تمام تلاشش را صرف زنده نگهداشتن هویت موسیقی ایرانی کرده بود:
«دستکم شما یاران مهربانم آگاهید که برای ادامه کار در این کورهراه سنگلاخ، با نداشتن کمترین امکانات، هر چه در توانم بود برای فرهنگ و هویت پرشکوه ایران نازنین به کار گرفتم.»
این تاکید بر هویت ایرانی، از نوجوانی همراه او بود. یغمایی که از کودکی زیر سقف یک خانه پر از موسیقی بزرگ شد، هرچند سنتور را نزد پدر آموخت، اما گیتار بود که آیندهاش را ساخت و گروه راک خودش را تشکیل داد و آنقدر در نوازندگی پیش رفت که لقب «پنجه طلایی» گرفت. اما آنچه او را ماندگار کرد، تلفیق گیتار غربی با ریشههای ملودیک ایرانی بود؛ همان ترکیبی که بعدها منتقدان موسیقی در جهان هم به آن پرداختند.
یغمایی در گفتوگویی قدیمی درباره فلسفه هنریاش جملهای دارد که بارها نقل شده: «موسیقی وقتی ارزشمند است که یک اروپایی، یک آمریکایی یا حتی یک آفریقایی آن را بشنود و لذت ببرد، حتی بدون فهمیدن شعر.» او در همان مصاحبه، کمبود امکانات آن سالها را هم روایت کرده بود: «آلات موسیقی سخت پیدا میشد. حتی سیم گیتار نداشتیم. مجبور بودیم همه آهنگ را در یک برداشت ضبط کنیم چون نه پول بود و نه امکانات.»
با وجود همه این سختیها، یغمایی برخلاف بسیاری از همدورهایهای خود مهاجرت نکرد. درباره دلیل ماندنش هم پاسخی دارد که بسیاری از هوادارانش آن را بخشی از شخصیت او میدانند: «عشق من به تاریخ ایران به نوعی به بیماری شبیه است. اگر از ایران رفته بودم شاید بینالمللی کار میکردم، اما دیگر فارسی اجرا نمیکردم.»
سالهای ممنوعالکاری نیز بخشی تلخ اما مهم از زندگی اوست؛ سالهایی که خودش دربارهشان نوشته بود: «با ممنوعالکار شدنم همه راههای شرافتمندانه برای ادامه زندگی بسته شد. تنها کاری که توانستم بکنم، کار روی کتاب و نوار قصه کودکان بود؛ آن هم بدون ذکر نامم… ممنوعالاسم هم شده بودم.» حالا او پس از سالها سکوت و تلاش، پیام خداحافظیاش را با یک جمله کوتاه اما پرمعنا پایان داده است: «خداوند ایران را بپاید.»
یغمایی همزمان با تحصیل در رشته جامعهشناسی، نخستین گامهای جدیاش را در آهنگسازی برداشت؛ همکاری با همکلاسیاش مهدی اخوان لنگرودی و انتشار «گل یخ» و «حجم خالی» که خیلی زود از فضای دانشگاه بیرون زد و به جریان حرفهای موسیقی راه یافت. «گل یخ» حتی از مرزهای ایران هم گذشت و در کشورهای مختلف بازخوانی شد؛ موفقیتی کمسابقه برای موسیقی آن دوره. در دهه هفتاد، او با آلبوم «سیب نقرهای» و پس از آن «ماه و پلنگ»، «کابوس»، «تفنگ دستهنقره» و موسیقی فیلم «گرگهای گرسنه» بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفت؛ مجموعهای که بسیاری آن را احیای دوباره موسیقی مدرن در ایران میدانند.
با وجود ماندنش در ایران پس از انقلاب، موسیقی او مسیر جهانی پیدا کرد. آشنایی ایوتن آلاپات، مدیر شرکت آمریکایی Now-Again Records، با آثارش در سال ۱۳۸۸ نقطه عطف این مسیر بود. حضور «حجم خالی» در آلبوم گردآوریشده «زنجیر خودت را بباف» (۲۰۱۰) آغاز دیدهشدن دوباره یغمایی در غرب بود. این همکاری به انتشار آلبوم «بازگشت از لبه پرتگاه» در ۲۰۱۱ انجامید؛ مجموعهای از بهترین آثار او که با استقبال گسترده رسانههای معتبر روبهرو شد و جایگاه بینالمللیاش را تثبیت کرد. انتشار آلبومهای بعدی مانند «ترکِ گوشهنشینی» نیز ادامه همین مسیر بود و مخاطبان غربی را بیش از پیش با صدای متفاوت او آشنا کرد. حالا با خداحافظی یغمایی در ۷۹سالگی، «پلاک ۴۴» آخرین اثر او و نمادی از مسیری است که با عشق و پایداری طی کرد.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا