بررسی موقعیت استراتژیک ایران ؛ پیش بینی نظم نوین جهانی

بررسی موقعیت استراتژیک ایران ؛ پیش بینی نظم نوین جهانی

با توجه به موقعیت استراتژیک ایران، منابع طبیعی فراوان، و سرمایه‌ی انسانی قدرتمند، کشور می‌تواند به یک قطب اقتصادی منطقه‌ای تبدیل شود. با این حال، سیاست‌های اقتصادی ناکارآمد، کاهش سرمایه‌گذاری در صنایع کلیدی، و چالش‌های ژئوپولیتیک، فرصت‌های رشد را محدود کرده‌اند. ایران چگونه می‌تواند با یک استراتژی هوشمندانه، جایگاه خود را در اقتصاد جهانی تثبیت کند؟

به گزارش سرمایه فردا، در دنیای امروز، با رقابت فزاینده میان ایالات متحده و چین بر سر تثبیت قدرت در نظم جهانی، ایران چگونه می‌تواند موقعیت خود را به گونه‌ای تعریف کند که از این رقابت‌ها در جهت توسعه پایدار و تأمین منافع ملی بهره‌مند شود؟

برای پاسخ به این پرسش، نخست باید درک دقیق‌تری از نحوه عملکرد قدرت‌های جهانی و همسایگان ایران در عرصه بین‌الملل داشته باشیم: چه انگیزه‌هایی آنان را به سمت رویکردهای فعلی سوق داده است و چه نقاط ضعف و قوتی در راهبردهایشان مشاهده می‌شود؟ سپس، جایگاه ایران در این معادله باید بررسی شود؛ با در نظر گرفتن چالش‌ها و مزیت‌های موجود، ایران چگونه می‌تواند نقش خود را در این بازی جهانی به نحوی تعریف کند که بیشترین بهره را از فرصت‌های بین‌المللی ببرد و نتایج ملموسی را برای مردم رقم بزند؟

جایگاه کارگزاری‌های سرمایه در توسعه اقتصادی

اگر تجربه‌ای—even جزئی—در بازار سرمایه داشته باشید، به‌خوبی می‌دانید که یک کارگزاری موفق باید ویژگی‌های کلیدی داشته باشد: سرعت ارائه خدمات، اعتبار قابل‌اعتماد، و ابزارهای مناسب معاملاتی. این عوامل همان چیزی هستند که میان سود و زیان تفاوت ایجاد می‌کنند.

یک کارگزاری پیشرو طراحی دقیقی برای موفقیت مشتریان دارد؛ ارائه اعتبار اولیه بدون نیاز به هزینه مالی، بهره‌مندی از ابزارهای برتر برای معاملات مشتقه، کانال‌های اختصاصی برای راهنمایی روزانه مشتریان، امکان خرید عرضه اولیه بدون نیاز به وجه نقد، و ارائه پلن‌های ویژه برای بازاریابان و مدیریت سبدهای سرمایه‌گذاری شرکت‌ها. بنابراین، اگر در پی انتخاب کارگزاری مناسب هستید، پیشنهاد می‌شود حتماً از لینکی که در توضیحات آمده است برای ثبت‌نام اقدام کنید.

گفتگو پیرامون توسعه ایران در پادکست سکه

این اپیزود نود و هشتم پادکست اقتصادی “سکه” است که در خرداد ۱۴۰۴ منتشر شده. من، مهدی ناجی، میزبان این قسمت هستم و در این بخش، میزبان دکتر امیر کرمانی هستیم، اقتصاددان و دانشجویار دانشگاه برکلی، که پیش‌تر نیز در اپیزود بیست و هشتم حضور داشت و درباره نقش نظام مالی در اقتصاد گفتگویی ارزشمند داشتیم.

اخیراً، امیر مقاله‌ای خواندنی و ارزشمند تحت عنوان چالش‌ها و فرصت‌های ایران در صحنه بین‌الملل منتشر کرده که این اپیزود به بررسی محورهای آن اختصاص دارد. لینک مقاله در توضیحات موجود است و توصیه می‌کنیم حتماً مطالعه شود.

امین عزیز، همان‌طور که می‌دانی، این فصل تمرکز اصلی ما بر موضوع توسعه ایران است. تا اینجا، عمدتاً به مسائل داخلی و روایت توسعه در چند دهه گذشته پرداخته‌ایم. اما اکنون، قصد داریم زاویه نگاه خود را گسترده‌تر کرده و به بررسی ارتباط مسئله توسعه ایران با اقتصاد بین‌المللی بپردازیم. با توجه به مقاله اخیرت، چگونه می‌توان این ارتباط را بهتر درک کرد و نقش ایران را در این مسیر ترسیم کرد؟

تحولات نظم جهانی و تأثیر آن بر ایران

ورود جهان به مرحله‌ای جدید و پیچیده، مجموعه‌ای از تغییرات غیرمنتظره را رقم زده است. اگر در گذشته تصور برخی تحولات دشوار بود، امروز شاهد بازتعریف روابط بین‌المللی و تغییر قواعد بازی هستیم.

به‌طور خاص، نظم جهانی که ایالات متحده از دهه ۱۹۸۰ با تلاش بسیار بنا کرده بود، اکنون با تحولاتی مواجه شده که حتی خود این کشور را به بازنگری در نقش‌آفرینی‌اش واداشته است. آیا آمریکا ناگزیر از این تغییرات بوده است؟ آیا می‌توان تحلیل دقیقی از روند تحولات ارائه داد که به شناخت بهتر فرصت‌های ایران در این فضای نوین کمک کند؟

در بررسی تاریخ تحولات جهانی، مشاهده می‌شود که قدرت‌های مسلط به‌مرور دچار افول می‌شوند؛ روندی که پیش‌تر برای بریتانیا و دیگر امپراتوری‌ها رخ داده و اکنون، نشانه‌هایی از آن در آمریکا نیز به چشم می‌خورد.

پیش از جنگ جهانی دوم، بریتانیا بزرگ‌ترین قدرت جهانی بود و نفوذ گسترده‌ای در مستعمرات مختلف داشت؛ اما هزینه‌های سنگین جنگ جهانی دوم، بدهی‌های انباشته و چالش‌های اقتصادی، آغازگر روند نزولی این کشور شد و موجب شد که به‌تدریج مستعمرات خود را از دست بدهد. این مسیر، نمونه‌ای از فرایند تاریخی قدرت‌گیری و افول امپراتوری‌هاست که در مقاطع مختلف، کشورهای گوناگون آن را تجربه کرده‌اند.

پس از جنگ جهانی دوم، نظم نوینی شکل گرفت که در آن آمریکا و شوروی به‌عنوان دو قدرت اصلی به رقابت پرداختند. رشد اقتصادی شوروی تا دهه ۱۹۷۰ ادامه یافت، اما به دلیل ضعف در نوآوری و بهره‌وری، روند آن متوقف شد؛ درحالی‌که آمریکا همچنان در مسیر قدرت‌گیری قرار داشت. این برتری آمریکا، چارچوب نظم جهانی را تثبیت کرد و سایر کشورها را ناگزیر به همراهی با آن ساخت؛ چراکه بهره‌مندی از بازارهای مالی و تجاری آمریکا، مزایای بی‌بدیلی داشت.

ظهور چین و تغییر معادلات بین‌المللی

چین، با شناخت دقیق صورت‌مسئله توسعه، توانست از فرصت‌های ناشی از نظم بین‌المللی بهره‌مند شود. برخلاف برخی کشورها که به تقلید از سیاست‌های آمریکا می‌پرداختند، چین مسیر متفاوتی در پیش گرفت:

  • تمرکز بر توسعه داخلی و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های اقتصادی
  • بهره‌گیری از نهادهای بین‌المللی برای رشد صنایع و تجارت
  • شناسایی حوزه‌هایی که آمریکا در آن ضعف داشت و ورود به آن بازارها

این راهبردها، چین را به رقیبی جدی برای آمریکا تبدیل کرد، به‌ویژه در حوزه‌هایی همچون فناوری و نفوذ اقتصادی در کشورهای درحال‌توسعه. در نتیجه، آمریکا که در دهه‌های گذشته بدون رقیب عمل می‌کرد، ناگهان با چالشی بنیادین مواجه شد.

چالش‌های مالی آمریکا و پیامدهای جهانی

از نظر مالی، آمریکا طی دو دهه اخیر با مشکلات جدی روبه‌رو شده است. پس از بحران مالی ۲۰۰۸، سیاست‌های مالیاتی و بودجه‌ای منجر به افزایش کسری بودجه شد. در دوران ریاست جمهوری ترامپ، تخفیف‌های مالیاتی ۲۰۱۶ باعث شد که مسیر رشد اقتصادی و کسری بودجه در جهت‌های متناقض حرکت کند؛ به‌طوری‌که با افزایش رونق اقتصادی، کسری بودجه نیز افزایش یافت.

سپس، بحران کرونا ضربه‌ای شدید به اقتصاد آمریکا وارد کرد و در ادامه، برنامه‌های مالی گسترده‌ای مانند “قانون کاهش تورم” در دولت بایدن تصویب شد که حجم بدهی‌های ملی را افزایش داد. اکنون، با نرخ بهره بالا و بدهی‌های انباشته، هزینه مالی بدهی‌های دولت آمریکا به سطح بی‌سابقه‌ای رسیده است:

  • در سال گذشته، هزینه مالی بدهی‌های آمریکا به حدود یک تریلیون دلار رسید
  • این رقم حتی از هزینه‌های نظامی دولت آمریکا بالاتر است

افزایش بدهی‌های دولت و هزینه‌های سنگین مالی، توان اقتصادی آمریکا را تحت‌فشار قرار داده و نشانه‌هایی از بحران را نمایان ساخته است—بحرانی که مشابه آن در گذشته، منجر به افول بریتانیا شده بود.

چشم‌انداز آینده

با توجه به این تحولات، نظم جهانی در حال تغییر است و کشورهایی همچون چین، فرصت‌های تازه‌ای برای نقش‌آفرینی پیدا کرده‌اند. در چنین شرایطی، ایران نیز باید با شناخت دقیق فضای بین‌المللی، راهبردهای خود را بازتعریف کند تا بتواند از این تغییرات به سود توسعه پایدار و منافع ملی بهره ببرد.

 

مسئله‌ی کسری بودجه‌ی فزاینده‌ی آمریکا، یکی از چالش‌های اساسی در سیاست‌های مالی این کشور محسوب می‌شود. میزان کسری بودجه کنونی حدود ۷ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) است، و انباشت بدهی‌های دولت به حدود ۱۳۰ درصد GDP رسیده است؛ وضعیتی که در تاریخ آمریکا تنها پس از جنگ جهانی دوم مشاهده شده بود.

در آن دوره، آمریکا توانست با ترکیب رشد اقتصادی بالا (حدود ۴ تا ۵ درصد) و سیاست‌های سرکوب مالی (Financial Repression) که نرخ بهره‌ی واقعی را پایین نگه می‌داشت، بدهی‌های انباشته‌ی خود را در طی چند دهه کاهش دهد.

امروز، کاهش کسری بودجه برای آمریکا کار ساده‌ای نیست؛ زیرا بخش بزرگی از هزینه‌های دولت شامل مواردی نظیر سود بدهی‌های موجود، هزینه‌های نظامی، برنامه‌های تأمین اجتماعی (Social Security)، و خدمات درمانی (Medicare) است که کنترل آنها دشوار خواهد بود. حتی اگر دولت موفق شود در این زمینه صرفه‌جویی‌هایی انجام دهد، این میزان کاهش هزینه‌ها کافی نیست و رشد اقتصادی نیز باید افزایش یابد.

آیا رشد اقتصادی و نوآوری (مانند فناوری هوش مصنوعی) می‌تواند به کاهش کسری بودجه کمک کند؟

برای کاهش بدهی‌های دولت، نرخ رشد اقتصادی باید بیشتر از نرخ بهره‌ی واقعی باشد؛ اما دستیابی به رشد اقتصادی پایدار (در حدود ۳ درصد یا بیشتر) نیازمند تحولاتی گسترده است، از جمله افزایش بهره‌وری ناشی از فناوری‌های نوظهور مانند هوش مصنوعی.

در کنار این، افزایش درآمدهای مالیاتی نیز اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد، اما سیاست‌های مالیاتی ترامپ و رویکردهای فعلی، نشان نمی‌دهد که آمریکا تمایل جدی به اجرای اصلاحات مالیاتی گسترده داشته باشد.

آیا آمریکا استراتژی مالی خود را تغییر خواهد داد؟

یکی از راهکارهایی که در گذشته استفاده شده است، سیاست‌های سرکوب مالی بوده‌اند که نرخ بهره را پایین نگه می‌داشتند تا هزینه‌ی استقراض دولت کاهش یابد. ترامپ نیز تلاش دارد با فشار بر جروم پاول (رئیس فدرال رزرو)، نرخ بهره را کاهش دهد تا هزینه‌های مالی بدهی‌ها کاهش یابد.

اما این سیاست، اگر بیش از حد اجرا شود، می‌تواند از جذابیت بازار مالی آمریکا برای سرمایه‌گذاران بین‌المللی بکاهد. در واقع، آمریکا ممکن است به تدریج نقش کمتری در رهبری نظام مالی جهانی ایفا کند.

استراتژی آمریکا برای مهار رشد چین

یکی از اهداف کلیدی آمریکا در سیاست‌های بین‌المللی، کنترل رشد چین و جلوگیری از تسلط این کشور بر حوزه‌های کلیدی همچون فناوری است. آمریکا نمی‌خواهد چین به رقیب بی‌چون‌وچرا در نوآوری و اقتصاد جهانی تبدیل شود؛ اما از سوی دیگر، قصد ندارد رابطه‌ای خصمانه ایجاد کند که به تنش‌های مستقیم منجر شود.

این استراتژی را می‌توان به تلاش برای “خم کردن یک میله بدون شکستن آن” تشبیه کرد؛ به عبارت دیگر، هدف آمریکا کند کردن رشد چین، بدون تشدید درگیری مستقیم است.

جنگ تجاری و تعرفه‌ها: ابزار نخست آمریکا

یکی از اولین ابزارهای آمریکا در این راستا، تعرفه‌های تجاری است که ابتدا در دوره‌ی ترامپ آغاز شد. آمریکا استدلال می‌کند که چین طی سالیان گذشته به شدت از نظم اقتصادی جهانی بهره برده و اکنون به یکی از بازیگران برتر در بخش تولید و فناوری تبدیل شده است.

مسائلی مانند عدم توازن تجاری نیز از دلایل اجرای این سیاست است: چین سالانه حدود ۳۰۰ میلیارد دلار بیش از میزان وارداتش از آمریکا، به این کشور صادرات دارد.

چرا آمریکا سیاست‌های تعرفه‌ای را با کشورهای دیگر نیز اجرا کرده است؟

اگرچه تعرفه‌ها در ابتدا برای مهار چین بود، اما آمریکا آنها را به کشورهای دیگری نیز تعمیم داد. دلایل این اقدام عبارت‌اند از:

  1. مسیرهای غیرمستقیم صادرات چین: پس از شروع جنگ تجاری، چین برخی کالاها را به کشورهای ثالث (مانند مکزیک و ویتنام) صادر کرد و سپس این کالاها از طریق این کشورها به آمریکا رسیدند. آمریکا با گسترش تعرفه‌ها می‌خواهد از این روش جلوگیری کند.
  2. ابزار مذاکره و فشار: در برخی موارد، اعمال تعرفه‌ها بیشتر به‌عنوان ابزاری برای تحت‌فشار قرار دادن کشورها جهت همراهی با سیاست‌های آمریکا است، تا واقعاً به‌طور دائم اعمال شوند. این روش، به آمریکا اجازه می‌دهد تا از طریق مذاکرات دوجانبه، به کشورهای مختلف پیام دهد که همکاری با چین ممکن است برای آنها هزینه‌بر باشد.

نقش کانادا در سیاست‌های تجاری آمریکا

در این میان، کانادا موقعیت ویژه‌ای دارد. برخلاف سیاست‌های تعرفه‌ای سخت‌گیرانه علیه چین، آمریکا در تعامل با کانادا رویکردی متفاوت اتخاذ کرده است. دلیل این تفاوت، ارتباط اقتصادی عمیق دو کشور و نقش استراتژیک کانادا در منطقه‌ی آمریکای شمالی است.

در نهایت، سیاست‌های آمریکا در حوزه‌ی کسری بودجه، مهار رشد چین، و اصلاحات مالی با چالش‌های متعددی مواجه هستند. از یک سو، بدهی‌های سنگین دولت آمریکا ممکن است توان مالی آن را در آینده تحت‌فشار قرار دهد، و از سوی دیگر، تلاش برای کنترل رشد چین، بدون ورود به یک درگیری شدید، نیازمند یک استراتژی دقیق و متعادل است.

در چنین فضایی، ایران نیز باید با درک تغییرات جاری در نظم جهانی، نقش خود را بازتعریف کرده و از فرصت‌های اقتصادی به‌وجودآمده نهایت بهره را ببرد.

یکی از عوامل کلیدی در رقابت اقتصادی آینده، هوش مصنوعی (AI) است که نیازمند مصرف بالای انرژی است. طبق تخمین‌های موجود، ۵۰ درصد از افزایش مصرف برق در دهه‌ی آینده به فعالیت‌های مرتبط با هوش مصنوعی و مراکز داده (Data Centers) اختصاص خواهد داشت.

در برخی ایالت‌های آمریکا، ۱۲ تا ۱۳ درصد از کل مصرف برق صرف مراکز داده می‌شود؛ و پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد که این میزان طی پنج تا ده سال آینده ممکن است به ۳۰ درصد برسد.

از آنجا که بیش از ۴۰ درصد برق مصرفی مراکز داده صرف سیستم‌های خنک‌کننده می‌شود، کشورهایی با آب‌وهوای سرد و منابع انرژی گسترده، موقعیت استراتژیک فوق‌العاده‌ای در این حوزه دارند—و کانادا دقیقاً چنین کشوری است.

جایگاه کانادا در اقتصاد جدید هوش مصنوعی

کانادا، با آب‌وهوای سرد و منابع انرژی گسترده، نه‌تنها از لحاظ ژئوپولیتیک به اقتصاد آمریکا کمک می‌کند، بلکه در اقتصاد جدید مبتنی بر هوش مصنوعی نیز نقش برجسته‌ای خواهد داشت.

آمریکا دو گزینه پیش رو دارد:

  1. ادغام بیشتر با کانادا تا کنترل بیشتری بر ظرفیت انرژی و فناوری این کشور داشته باشد.
  2. ایجاد سازوکارهایی برای بهره‌مندی گسترده‌تر از منابع کانادا بدون ادغام مستقیم.

با توجه به مزایای منحصربه‌فرد کانادا، به نظر می‌رسد آمریکا تمایل دارد سهم بیشتری از این فرصت اقتصادی را به خود اختصاص دهد.

استراتژی آمریکا در برابر چین: تنوع ابزارهای کنترل

در سال‌های اخیر، چین موفق شده است انعطاف‌پذیری اقتصادی خود را افزایش دهد و در برخی حوزه‌ها مستقل‌تر شود. همین مسئله باعث شده که در جنگ تعرفه‌ای اخیر، چین موقعیت برتری داشته باشد.

در مقابل، اقتصاد آمریکا نسبت به تعرفه‌ها آسیب‌پذیرتر است؛ زیرا بسیاری از صنایع آن به تأمین قطعات و مواد اولیه از کشورهای مختلف وابسته‌اند. برای مثال:

  • ۹۰ درصد قطعات مورد استفاده در تولید خودروهای آمریکایی از کشورهای مختلف تأمین می‌شود، درحالی‌که چین بسیاری از زنجیره‌های تأمین خود را داخلی‌سازی کرده است.
  • تلاش آمریکا برای محدود کردن صادرات تراشه‌ها به چین با دور زدن این تحریم‌ها توسط چین مواجه شد.

حوزه‌ی فناوری و هوش مصنوعی یکی از عرصه‌هایی است که چین توانسته است آمریکا را غافلگیر کند. به‌ویژه رونمایی اخیر مدل دیپ‌سیک (DeepSeek) توسط چین، که تأثیر شدیدی بر بازار سهام آمریکا گذاشت.

سه حوزه‌ی آسیب‌پذیر چین در رقابت با آمریکا

با وجود پیشرفت‌های چین، سه حوزه وجود دارد که این کشور همچنان در برابر آمریکا آسیب‌پذیر است:

  1. وابستگی شدید به واردات انرژی
    • چین ۱۶ میلیون بشکه نفت در روز مصرف می‌کند که تنها ۵ میلیون بشکه آن را تولید می‌کند و بیش از ۱۱ میلیون بشکه را وارد می‌کند.
    • بیش از ۶ میلیون بشکه نفت وارداتی چین از خاورمیانه تأمین می‌شود، که از تنگه‌ی هرمز عبور می‌کند—گذرگاهی که خارج از کنترل مستقیم چین است.
    • با وجود تلاش‌های چین برای توسعه‌ی خودروهای برقی و انرژی‌های تجدیدپذیر، کاهش وابستگی به نفت و گاز یک فرایند طولانی‌مدت خواهد بود.
  2. وابستگی جدی به واردات مواد غذایی
    • چین ۲۰ درصد جمعیت جهان را دارد، اما تنها ۱۰ درصد زمین‌های قابل کشت جهان در اختیار این کشور است.
    • این محدودیت‌ها باعث شده که چین وابستگی شدیدی به واردات محصولات غذایی از روسیه، برزیل، و آمریکا داشته باشد.
  3. وابستگی تجارت چین به مسیرهای دریایی خارج از کنترل مستقیم
    • بخش عمده‌ی تجارت چین از طریق دریا انجام می‌شود، و بسیاری از مسیرهای اصلی دریایی توسط نیروهای آمریکایی و متحدانش کنترل می‌شود.

به‌نظر می‌رسد رقابت میان آمریکا و چین در سه حوزه‌ی کلیدی ادامه خواهد داشت:

  1. هوش مصنوعی و فناوری‌های نوین
  2. اقتصاد انرژی و وابستگی چین به واردات نفت و گاز
  3. امنیت غذایی و زنجیره‌های تأمین جهانی

در چنین فضایی، ایران نیز باید با شناخت دقیق این تحولات، فرصت‌های جدیدی را برای توسعه‌ی پایدار و تقویت جایگاه خود در اقتصاد جهانی شناسایی کند.

یکی از چالش‌های مهم چین در عرصه تجارت، وابستگی شدید به مسیرهای دریایی خارج از کنترل مستقیم این کشور است.

  • تنگه مالاکا، که تجارت چین با اروپا و خاورمیانه از آن عبور می‌کند، تحت نفوذ سنگاپور، مالزی، و اندونزی قرار دارد.
  • در شرق، چین با مسائل مرتبط با تایوان مواجه است که بر امنیت دریایی این کشور تأثیرگذار است.
  • سرمایه‌گذاری‌های چین در پروژه‌های کمربند و جاده (BRI) هنوز تأثیر عملیاتی قابل‌توجهی بر کاهش آسیب‌پذیری دریایی این کشور نداشته‌اند.

نقش روسیه در رقابت آمریکا و چین

روسیه یکی از مهم‌ترین بازیگران در این رقابت است؛ زیرا می‌تواند نیازهای چین در دو حوزه‌ی کلیدی، انرژی و غذا را تأمین کند.

از این رو، ایالات متحده تلاش می‌کند تا فاصله‌ی میان چین و روسیه را افزایش دهد. بخشی از مذاکرات ترامپ با پوتین را می‌توان در همین راستا تفسیر کرد.

چین در تقابل با آمریکا: استراتژی صبر

در حالی که آمریکا تلاش می‌کند تا رشد چین را محدود کند، چین به‌وضوح مسیر صبر و انتظار را در پیش گرفته است.

چرا؟

  1. مشکلات بودجه‌ای آمریکا: چین می‌داند که کسری بودجه‌ی سالانه‌ی آمریکا بیش از ۲ تریلیون دلار است. این به معنای آن است که هرچه رقابت به تعویق بیفتد، آمریکا از لحاظ مالی تحت فشار بیشتری قرار خواهد گرفت.
  2. چالش‌های داخلی آمریکا: چین مشاهده می‌کند که همبستگی اجتماعی و سیاسی در آمریکا کاهش یافته است، و همین موضوع می‌تواند بر تصمیم‌گیری‌های استراتژیک آمریکا تأثیرگذار باشد.
  3. جایگاه دلار و نظام مالی جهانی: تا سال ۲۰۱۵، چین وابستگی شدیدی به نظام پرداخت‌های بین‌المللی مبتنی بر دلار داشت. اما از ۲۰۱۶ به بعد، تلاش کرده تا نظام مالی خود را مستقل‌تر کند. در سال ۲۰۲۳، حجم تراکنش‌های بین‌المللی چین که به یوان انجام شد، از تراکنش‌های مبتنی بر دلار پیشی گرفت.

اگر این روند ادامه یابد، چین ممکن است طی ۳ تا ۴ سال آینده وابستگی خود به دلار آمریکا را به حداقل برساند.

چگونه چین به فشارهای آمریکا واکنش نشان خواهد داد؟

چین کاملاً آگاه است که در برخی حوزه‌ها همچنان آسیب‌پذیر است؛ اما به‌نظر می‌رسد که از سیاست‌های آمریکا در حوزه تعرفه‌ها، چندان نگران نیست.

بااین‌حال، اگر تهدیدات آمریکا به جریان کالاها، انرژی، یا مواد غذایی چین آسیب دائمی وارد کند، انتظار می‌رود که پکن سیاست‌های جدیدی برای پاسخگویی اتخاذ کند.

ذخایر استراتژیک چین شامل:

  • نفت (حدود دو تا سه ماه ذخیره)
  • مواد غذایی

اما اگر این آسیب‌پذیری‌ها به مدت طولانی و به‌صورت مداوم ایجاد شوند، چین ناچار خواهد بود امتیازات بیشتری بدهد یا سیاست‌های بازدارنده‌ای در مقابل آمریکا اتخاذ کند.

اتحادیه اروپا: بحران وابستگی به انرژی

اروپا یکی از بازیگران کلیدی نظم جدید جهانی است، اما با چالش‌های اساسی در حوزه انرژی مواجه است:

  1. وابستگی شدید به گاز و نفت روسیه: پس از حمله‌ی روسیه به اوکراین، صادرات انرژی روسیه به اروپا کاهش یافت، و اروپا ناچار شد وابستگی بیشتری به آمریکا داشته باشد.
  2. اختلال در مسیرهای دریایی تأمین انرژی: حملات حوثی‌ها در تنگه‌ی باب‌المندب موجب شد که:
    • مسیر صادرات گاز مایع (LNG) قطر به اروپا مختل شود.
    • این محموله‌ها به‌جای اروپا، به چین منتقل شوند.
  3. وابستگی فزاینده به گاز آمریکا: اروپا اکنون بخش عمده‌ای از نیازهای انرژی خود را از گاز مایع صادراتی آمریکا تأمین می‌کند.

چالش‌های سیاسی اروپا

علاوه بر وابستگی اقتصادی، اروپا با چالش‌های سیاسی داخلی نیز روبه‌رو است:

  • افزایش جریان‌های افراطی: برخی مدیاهای سیاسی که در آمریکا منجر به ظهور جریان‌های پوپولیستی شدند، اکنون در اروپا نیز تأثیرگذار شده‌اند.
  • ضعف انسجام اتحادیه اروپا:
    • بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شد (Brexit).
    • ایتالیا و برخی کشورهای دیگر در حال فاصله گرفتن از سیاست‌های واحد اروپا هستند.
    • ترامپ تلاش می‌کند روابط دوجانبه‌ی آمریکا با کشورهای اروپایی را تقویت کند و آنها را از انسجام واحد خارج کند.

این کاهش انسجام در اتحادیه اروپا، قدرت تصمیم‌گیری اقتصادی و سیاسی آن را تحت‌تأثیر قرار داده است.

هند: قدرت نوظهور و عاملی مهم در معادلات جهانی

هند یکی از مهم‌ترین بازیگران در نظم جهانی نوین است.

جالب است که تمام مباحث مطرح‌شده درباره‌ی هند، شباهت زیادی به موضوعاتی دارد که در دهه‌ی ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ درباره‌ی چین مطرح می‌شد.

  • رشد سریع اقتصاد هند
  • جذب سرمایه‌گذاری گسترده از سوی آمریکا
  • تحولات عظیم در زیرساخت‌های فناوری و صنعتی

امروز، هیچ‌کس نگرانی جدی درباره تبدیل‌شدن هند به یک ابرقدرت مستقل ندارد، اما تحلیلگران سرمایه‌گذاری آمریکا به‌طور فزاینده‌ای تمرکز خود را روی این کشور معطوف کرده‌اند.

 آینده‌ی نظم جهانی

رقابت میان آمریکا، چین، اروپا، و هند در حوزه‌های مختلف ادامه خواهد داشت، اما روند تحولات نشان می‌دهد که:

  • چین در برابر فشارهای اقتصادی آمریکا استراتژی صبر را دنبال می‌کند، اما در برابر تهدیدات تجارت انرژی و مواد غذایی واکنش جدی خواهد داشت.
  • اتحادیه اروپا با بحران وابستگی به انرژی و کاهش انسجام سیاسی مواجه شده است.
  • هند به یک قدرت نوظهور تبدیل شده و نقش آن در معادلات آینده بسیار مهم خواهد بود.

در چنین فضایی، ایران نیز باید با شناخت دقیق این تغییرات، جایگاه خود را در این نظم نوین تعریف کند و فرصت‌های اقتصادی جدید را به‌درستی شناسایی کند.

هند: فرصت نوظهور در اقتصاد جهانی

هند یکی از مهم‌ترین بازیگران نوظهور در اقتصاد جهانی است که فرصت‌های عظیمی برای سرمایه‌گذاری، نیروی کار ارزان، و مهندسان متخصص فراهم کرده است.

از نظر ارتباطات بین‌المللی، آمریکا رابطه‌ی ارگانیک‌تری با هند دارد، به‌ویژه در مقایسه با چین:

  • بخش قابل‌توجهی از نیروی انسانی متخصص در آمریکا، هندی‌تبار هستند.
  • ۷۰ درصد درخواست‌های ویزای کار (H-1B) متعلق به مهندسان و متخصصان هندی است.
  • صنعت IT آمریکا ارتباط بسیار نزدیک و منسجمی با هند دارد.

به همین دلیل، هند نقش کلیدی در رشد فناوری‌های جدید، از جمله هوش مصنوعی، ایفا می‌کند و همین مسئله به مزیت رقابتی فوق‌العاده‌ای برای این کشور تبدیل شده است.

جالب اینجاست که روند رشد اقتصادی هند شباهت زیادی به چین در دهه‌ی ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ دارد؛ اما برخلاف چین، نگرانی خاصی در مورد تبدیل هند به یک ابرقدرت رقیب مشاهده نمی‌شود.

در سال گذشته، ۲۵ درصد از افزایش جهانی واردات نفت مربوط به هند بود—نشان‌دهنده‌ی جایگاه رو به رشد این کشور در اقتصاد انرژی و تجارت جهانی.

کشورهای جنوب خلیج فارس: حرکت به‌سمت تنوع اقتصادی

کشورهای جنوب خلیج فارس، به‌ویژه امارات و عربستان سعودی، به‌طور جدی در حال متنوع‌سازی اقتصاد خود هستند.

تا پیش از سال ۲۰۱۰، عربستان اقتصاد خود را کاملاً بر پایه‌ی نفت تعریف کرده بود، و این استراتژی برای سال‌ها به خوبی عمل می‌کرد. اما با تغییرات مدیریتی و روی کار آمدن محمد بن سلمان، تلاش‌هایی برای کاهش وابستگی به نفت آغاز شد.

در مقابل، امارات از سال‌ها قبل مسیر تنوع اقتصادی را آغاز کرده بود، زیرا برخی شیخ‌نشین‌های این کشور منابع نفتی قابل‌توجهی نداشتند و از ابتدا ناچار بودند اقتصاد خود را بر پایه‌ی حوزه‌های دیگر مانند فناوری و تجارت بنا کنند.

پروژه‌ی نئوم: بزرگ‌ترین اشتباه عربستان؟

یکی از پروژه‌های بلندپروازانه‌ی عربستان سعودی، شهر نئوم است که در سواحل دریای سرخ احداث می‌شود.

  • در ابتدا قرار بود نئوم شهری با طراحی آینده‌نگرانه و طول چند ده کیلومتری باشد.
  • اما پس از بررسی‌های بیشتر، مشخص شد که این پروژه بسیار غیرواقع‌گرایانه است، و مقیاس آن چندین بار کاهش یافت.
  • با این حال، هنوز مبالغ هنگفتی از ذخایر ارزی عربستان برای این پروژه صرف شده است، و بسیاری از کارشناسان آن را اتلاف منابع تلقی می‌کنند.

حتی برخی تحلیلگران اقتصادی بر این باورند که پروژه‌ی نئوم اکنون به ابزاری سیاسی تبدیل شده است:

  • هر بار که بن سلمان مواضع خاصی اتخاذ می‌کند، انتقادات درباره‌ی پروژه‌ی نئوم افزایش می‌یابد.

در حالی که برخی حوزه‌های سرمایه‌گذاری عربستان (مانند صنعت معدن و گردشگری) عملکرد موفقی داشته‌اند، نئوم به نظر می‌رسد یک شکست بزرگ در مسیر توسعه‌ی این کشور باشد.

اهمیت ثبات منطقه‌ای برای کشورهای جنوب خلیج فارس

با حرکت این کشورها به‌سمت اقتصاد متنوع و جذب فناوری‌های جدید، اهمیت امنیت و ثبات منطقه‌ای برای آنها حتی بیش از گذشته شده است.

در گذشته، امنیت منطقه‌ای صرفاً برای تداوم صادرات نفت ضروری بود. اما اکنون، این امنیت برای جذب نیروی متخصص، سرمایه‌گذاری خارجی، و توسعه‌ی فناوری نیز حیاتی است.

به‌عنوان مثال، احداث مراکز داده (Data Centers) در منطقه یک فرصت بزرگ اقتصادی محسوب می‌شود؛ اما برای جذب سرمایه‌گذاران در این بخش، ثبات سیاسی و امنیتی ضروری است.

  • هند در حال تبدیل‌شدن به یک قدرت اقتصادی مهم است، و نقش آن در رشد فناوری و تجارت جهانی روز‌به‌روز پررنگ‌تر می‌شود.
  • کشورهای جنوب خلیج فارس، به‌ویژه عربستان و امارات، به‌طور جدی در مسیر تنوع اقتصادی حرکت می‌کنند.
  • پروژه‌ی نئوم عربستان یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های توسعه‌ای این کشور بوده و به موضوعی بحث‌برانگیز تبدیل شده است.
  • امنیت منطقه‌ای برای این کشورها بیش از گذشته اهمیت یافته است، زیرا علاوه بر حوزه‌ی نفت، آنها به دنبال جذب سرمایه‌گذاری و نیروی متخصص در فناوری‌های نوین هستند.

در چنین فضایی، ایران نیز باید با شناخت دقیق این تغییرات، فرصت‌های جدیدی را برای توسعه‌ی پایدار و تقویت جایگاه خود در اقتصاد جهانی شناسایی کند.

امنیت، اقتصاد، و رقابت قدرت‌ها

نقش تکنولوژی و روابط منطقه‌ای کشورهای خلیج فارس

کشورهای جنوب خلیج فارس، به‌ویژه امارات و عربستان، نیاز شدیدی به دسترسی به تکنولوژی‌های پیشرفته دارند. این نیاز باعث شده که عادی‌سازی روابط با اسرائیل به‌عنوان یک راهکار عملی برای جذب دانش و متخصصان حوزه فناوری در نظر گرفته شود.

امارات پیش از عادی‌سازی رسمی روابط، میزبان متخصصان اسرائیلی بوده و از تجربیات آنان در حوزه‌های مختلف علمی و فناوری بهره برده است. عربستان نیز در مسیر مشابهی قرار دارد، اما اتفاقات اخیر در منطقه، از جمله جنگ غزه و تلفات بالای انسانی، باعث شده که هزینه‌ی اجتماعی این عادی‌سازی افزایش یابد.

در حالی که امارات با جمعیت بیشتر مهاجر و کمتر شهروند رسمی نگرانی کمتری در این زمینه دارد، عربستان، اردن، و مصر با جمعیت‌هایی مواجه هستند که واکنش‌های داخلی نسبت به عادی‌سازی روابط با اسرائیل را نمی‌توان نادیده گرفت.

این موضوع می‌تواند مانعی در روند این روابط ایجاد کند، یا حداقل باعث شود که کشورها محتاط‌تر عمل کنند.

عراق: نقطه‌ی اشتراک منافع ایران و آمریکا

عراق را شاید بتوان یکی از معدود کشورهایی دانست که ایران و آمریکا در آن بیشترین منافع مشترک دارند.

چرا؟

  • آمریکا با حذف صدام، بزرگ‌ترین دشمن ایران در مرزهای غربی را از بین برد.
  • دولت جدید عراق روابط نزدیکی با ایران دارد، که به افزایش نفوذ منطقه‌ای ایران کمک کرده است.
  • عراق با صادرات سالانه‌ی ۱۰۰ میلیارد دلار نفت، اقتصاد بالقوه قدرتمندی دارد، اما زیرساخت‌های آن همچنان توسعه‌نیافته است (جاده‌های نامناسب، برق ناکافی، و نبود شبکه‌های صنعتی پیشرفته).

ایران دارای توان فنی بالایی برای توسعه‌ی بخش‌های مختلف اقتصادی عراق است؛ اما نکته‌ی مهم اینجاست که تقریباً تمام درآمد نفتی عراق تحت کنترل آمریکاست.

یعنی بدون همکاری جدی با آمریکا، ایران نمی‌تواند نقش پررنگی در اقتصاد عراق ایفا کند.

از سوی دیگر، ترکیه سهم قابل‌توجهی از بازار عراق را در سال‌های اخیر تصاحب کرده است. اگر ایران فرصت‌های اقتصادی خود را در عراق از دست بدهد، ممکن است ترکیه به بازیگر اصلی این بازار تبدیل شود—و این می‌تواند تأثیر منفی بر موقعیت اقتصادی و ژئوپولیتیک ایران بگذارد.

ترکیه: توسعه‌ی اقتصادی و نفوذ منطقه‌ای

ترکیه در سال‌های اخیر روند رشد خود را به‌شدت تسریع کرده است.

  • صنعت هوانوردی و گردشگری: از یک فرودگاه با مشکلات عملیاتی، اکنون ترکیه دارای یکی از برترین ایرلاین‌های جهان و صنعت گردشگری قدرتمند است.
  • ادغام در زنجیره تأمین اروپا: ترکیه تأمین‌کننده‌ی قطعات مهم خودروهای اروپایی شده و سهم قابل‌توجهی در صادرات اتوبوس‌های برقی دارد.
  • نفوذ سیاسی و نظامی: ترکیه آذربایجان را بیش از همیشه به سمت خود متمایل کرده و در سوریه نیز توانسته نفوذ قابل‌توجهی به دست آورد.

اما ترکیه همچنان در دو حوزه وابستگی‌های مهمی دارد که می‌تواند زمینه‌ی همکاری یا رقابت با ایران باشد:

  1. وابستگی شدید ترکیه به انرژی
    • ترکیه نیاز شدیدی به واردات انرژی دارد.
    • ایران می‌تواند در تأمین انرژی ترکیه نقش مهمی ایفا کند، اما اگر این فرصت از دست برود، ترکیه می‌تواند تأمین انرژی خود را از آذربایجان، روسیه، یا سایر کشورها انجام دهد.
  2. رقابت در بازار صادرات نیروی انسانی و خدمات فنی مهندسی
    • ترکیه در برخی صنایع، از جمله سدسازی و ساخت‌وساز، مزیت رقابتی بالایی دارد.
    • ایران و ترکیه در بسیاری از حوزه‌های صادرات خدمات فنی مهندسی، دارای رقابت جدی هستند.

فرصت همکاری یا رقابت با ترکیه بستگی به سیاست‌های هوشمندانه‌ی ایران دارد.

جمع‌بندی و چشم‌انداز آینده

با بررسی وضعیت کشورهای همسایه‌ی ایران، چند نکته‌ی کلیدی به چشم می‌آید:

  1. کشورهای جنوب خلیج فارس در حال حرکت به‌سمت جذب تکنولوژی و کاهش وابستگی به نفت هستند، و روابط با آمریکا و اسرائیل نقش کلیدی در این مسیر دارد.
  2. عراق یکی از مهم‌ترین نقاط اشتراک منافع ایران و آمریکا است، اما ایران برای حفظ نقش خود در اقتصاد عراق، نیازمند تعامل با آمریکا است.
  3. ترکیه به یکی از قدرت‌های منطقه‌ای تبدیل شده و در حال افزایش نفوذ خود در آذربایجان، سوریه، و عراق است، اما همچنان در زمینه انرژی و نیروی انسانی به همکاری‌های منطقه‌ای وابسته است.

در چنین فضایی، ایران باید با هوشمندی، فرصت‌های همکاری یا رقابت را شناسایی کند تا جایگاه اقتصادی و ژئوپولیتیک خود را تقویت کند.

تحلیل منطقه‌ای و نقش ایران در اقتصاد جهانی

چالش‌های ایران در بهره‌برداری از فرصت‌های منطقه‌ای

با بررسی مناطق مختلف، مشخص شد که ایران در بسیاری از نقاط دارای مزیت‌های اقتصادی است—از کشورهای خلیج فارس گرفته تا عراق، آسیای میانه، افغانستان و پاکستان.

اما چرا ایران نتوانسته این فرصت‌ها را به‌طور کامل مورد استفاده قرار دهد؟

۱. سیاست‌های کلان اقتصادی ایران یکی از موانع اصلی، سیاست‌های اقتصادی داخلی و نحوه‌ی مدیریت ارزی است.

  • بسیاری از سرمایه‌گذاران بین‌المللی نمی‌توانند به ایران اعتماد کنند، زیرا نوسانات شدید سیاست‌های ارزی مانع از سرمایه‌گذاری پایدار می‌شود.
  • شرکت‌ها و فعالان اقتصادی نیاز دارند که پیش‌بینی‌پذیری در بازار داشته باشند—اما سیاست‌های کلان اقتصادی ایران بارها تغییر کرده و شرایط غیرقابل پیش‌بینی‌ای ایجاد کرده است.

۲. وابستگی به رابطه‌ی سیاسی با آمریکا در برخی حوزه‌ها—به‌ویژه عراق و کشورهای خلیج فارسمسائل سیاسی و روابط ایران با آمریکا یک مانع جدی برای توسعه‌ی اقتصادی بوده است.

  • در عراق، کنترل درآمدهای نفتی توسط آمریکا باعث شده که ایران بدون تعامل جدی با آمریکا نتواند در پروژه‌های اقتصادی بزرگ نقش داشته باشد.
  • کشورهای خلیج فارس (مانند امارات و عربستان) به‌دلیل وابستگی به آمریکا و اسرائیل، تمایل دارند تعاملات اقتصادی را با ایران محتاطانه انجام دهند.

۳. عدم تعریف یک استراتژی بلندمدت برای توسعه‌ی اقتصادی منطقه‌ای

  • در برخی حوزه‌ها، ایران پتانسیل بالایی داشته اما استراتژی بلندمدتی برای توسعه‌ی تجارت منطقه‌ای تعریف نکرده است.
  • ترکیه مثال خوبی است—این کشور توانسته روابط خود را در حوزه‌های صنعتی و خدماتی تقویت کند، اما ایران در حوزه‌هایی مانند صادرات خدمات مهندسی و صنعتی از ترکیه عقب افتاده است.

چگونه ایران می‌تواند سیاستی هوشمندانه‌تر اتخاذ کند؟

ایران باید یک مدل جدید برای توسعه‌ی اقتصادی منطقه‌ای تعریف کند که شامل سه محور اصلی باشد:

۱. تقویت همکاری‌های اقتصادی با کشورهای منطقه، فارغ از موانع سیاسی

  • برخی کشورها (مانند عراق و آسیای میانه) دارای ظرفیت اقتصادی بالایی هستند، و ایران می‌تواند از مزیت‌های خود برای نفوذ بیشتر در این بازارها بهره ببرد.
  • اجرای پروژه‌های مشترک با ترکیه، عراق و پاکستان می‌تواند به تقویت موقعیت اقتصادی ایران کمک کند.

۲. ایجاد سیاست‌های پایدار اقتصادی برای جذب سرمایه‌گذاری

  • ایجاد ثبات ارزی و اصلاح سیاست‌های کلان اقتصادی برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی ضروری است.
  • بخش خصوصی ایران باید امکان تعامل مستقیم با کشورهای منطقه را داشته باشد.

۳. بهره‌برداری از مزیت‌های جغرافیایی ایران برای تبدیل‌شدن به یک مرکز تجاری مهم

  • دسترسی ایران به آب‌های آزاد برای کشورهای آسیای میانه یک مزیت کلیدی است که ایران باید به‌عنوان یک فرصت تجاری به‌طور فعال مورد استفاده قرار دهد.
  • توسعه‌ی مسیرهای حمل‌ونقل و سرمایه‌گذاری در پروژه‌های زیرساختی منطقه‌ای می‌تواند ایران را به یک مرکز لجستیکی قدرتمند تبدیل کند.

جمع‌بندی و چشم‌انداز آینده

اگر ایران بتواند این سیاست‌های هوشمندانه را دنبال کند، می‌تواند:

  • نفوذ اقتصادی خود را در عراق، آسیای میانه، افغانستان و پاکستان گسترش دهد.
  • با کشورهای منطقه همکاری‌های پایدار تعریف کند، بدون اینکه وابسته به روابط سیاسی با آمریکا باشد.
  • از مزیت‌های استراتژیک جغرافیایی خود برای تبدیل‌شدن به یک مرکز تجاری منطقه‌ای بهره ببرد.

در چنین فضایی، ایران باید نگاه خود را از یک سیاست صرفاً داخلی به یک استراتژی منطقه‌ای و بین‌المللی گسترش دهد تا در آینده‌ی اقتصادی جهان جایگاه بهتری پیدا کند.

چرا ایران نتوانسته از فرصت‌های صادراتی خود استفاده کند؟

یکی از مهم‌ترین چالش‌های اقتصادی ایران این است که هیچ‌وقت استراتژی اقتصاد خود را صادرات‌محور تعریف نکرده است.

  • تمرکز ایران بیشتر بر واردات بوده است و هرگونه تلاش برای خودکفایی، به جای افزایش صادرات، معطوف به تأمین نیازهای داخلی بوده است.
  • برنامه‌های توسعه‌ای در ایران غالباً به‌عنوان پروژه‌های خودکفایی تعریف شده‌اند، نه به‌عنوان ابزار تنوع‌بخشی صادرات.

در نتیجه، بسیاری از فرصت‌های تجاری و صادراتی که ایران می‌توانست از آنها بهره ببرد، نادیده گرفته شده‌اند.

مشکل نهادهای مالی و پروژه‌های صادراتی

برای صادرات خدمات فنی مهندسی یا اجرای پروژه‌های زیرساختی، وجود نهادهای مالی قوی و قابل اعتماد ضروری است.

  • پروژه‌های بزرگ نیازمند ضمانت‌های مالی هستند که در ایران به دلیل مشکلات بانکی و تحریم‌ها، این امکان به‌طور جدی محدود شده است.
  • شرکت‌های ایرانی نمی‌توانند سرمایه‌گذاری‌های خارجی جذب کنند، زیرا سازوکارهای مالی پایدار ندارند.

پس حتی زمانی که ایران مزیت‌های صادراتی در منطقه داشته است، نبود سیستم مالی کارآمد مانع از توسعه‌ی این فرصت‌ها شده است.

تأثیر تحریم‌ها بر توسعه‌ی اقتصادی ایران

ایران در زمانی که منطقه در حال توسعه‌ی اقتصادی بود، با تحریم‌های سنگین مواجه شد.

  • در دهه‌های قبل، کشورهای اطراف ایران (مانند عراق، امارات، عربستان و آسیای میانه) توسعه‌ی خود را آغاز کردند.
  • در همان دوره، ایران تحت تحریم قرار گرفت، که باعث شد نتواند از رشد اقتصادی منطقه‌ای بهره ببرد.
  • حتی شرکت‌های خدمات مهندسی ایران که در کشورهای همسایه فعالیت داشتند، در دوران تحریم‌ها نقش کمتری پیدا کردند.

آیا هنوز برای ایران فرصت وجود دارد؟

ایران هنوز مزیت‌های کلیدی برای توسعه‌ی اقتصادی دارد، اما باید هوشمندانه عمل کند.

۱. منابع خدادادی ایران یک مزیت کلیدی است

  • ایران دارای منابع نفتی و معدنی قابل‌توجهی است که می‌تواند پایه‌ی صادرات باشد.
  • کشورهایی مانند پاکستان و ترکیه با مشکل کسری تجاری مواجه هستند، اما ایران چنین مشکلی ندارد.

۲. نیروی انسانی متخصص ایران یک فرصت است

  • ایران نیروی انسانی متخصص هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور دارد که می‌تواند در صنایع فناوری و مهندسی نقش‌آفرین باشد.
  • کشورهایی که توانسته‌اند از نیروی انسانی متخصص خود استفاده کنند (مانند هند و تایوان)، موفق شده‌اند در اقتصاد جهانی رشد کنند.

ایران باید استراتژی اقتصادی خود را تغییر دهد و بر صادرات تمرکز کند.

  • توسعه‌ی همکاری‌های اقتصادی با کشورهای منطقه، به‌ویژه در حوزه‌های انرژی و خدمات فنی مهندسی
  • ایجاد سیاست‌های پایدار برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی
  • استفاده از مزیت‌های جغرافیایی برای تبدیل‌شدن به یک مرکز تجاری منطقه‌ای

اگر ایران بتواند هوشمندانه عمل کند، هنوز فرصت دارد که جایگاه اقتصادی خود را در منطقه و جهان تقویت کند.

مزیت‌های کلیدی ایران برای رشد اقتصادی

۱. منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی منحصربه‌فرد

  • ایران دارای ذخایر عظیم نفت، گاز، و معادن فلزی است که در اقتصاد جهانی اهمیت بالایی دارند.
  • موقعیت استراتژیک ایران به‌عنوان پل ارتباطی میان آسیای مرکزی، خاورمیانه، و آب‌های آزاد یک مزیت کلیدی برای تجارت و صادرات است.

۲. سرمایه‌ی انسانی قوی و قابلیت‌های علمی

  • ایران بیش از یک قرن سابقه‌ی نهادهای آموزشی دارد که خروجی آن تربیت مهندسان و دانشمندان برجسته بوده است.
  • در دهه‌های گذشته، ایران جزو کشورهای برتر جهان در تربیت مهندس بوده (در برخی سال‌ها جزو ۵ کشور برتر از نظر تعداد فارغ‌التحصیلان مهندسی).
  • حضور ایرانیان در دانشگاه‌های برتر جهان—به‌ویژه فارغ‌التحصیلان MIT، برکلی، و میشیگان—یک مزیت مهم برای توسعه‌ی فناوری و نوآوری در کشور است.

۳. پتانسیل بالای صادرات و ارتباطات منطقه‌ای

  • ایران می‌تواند نقش کلیدی در تأمین انرژی برای کشورهای منطقه داشته باشد، مانند ترکیه، پاکستان، و کشورهای آسیای مرکزی.
  • صادرات خدمات فنی مهندسی و محصولات صنعتی می‌تواند سهم اقتصادی ایران در منطقه را افزایش دهد.

چالش‌های ایران در استفاده از این فرصت‌ها

۱. کاهش سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی و آموزش مهندسی

  • تعداد شرکت‌کنندگان در رشته‌های مهندسی در کنکور ایران طی یک دهه‌ی گذشته به‌شدت کاهش یافته است.
  • تمرکز بر رشته‌های پزشکی و تجربی، بدون سرمایه‌گذاری کافی در علوم مهندسی، ممکن است مانع رشد صنعتی و تکنولوژیک ایران شود.

۲. ضعف سیاست‌های اقتصادی صادرات‌محور

  • ایران هرگز اقتصاد خود را به‌عنوان یک اقتصاد صادرات‌محور طراحی نکرده است.
  • نبود سیاست‌های پایدار برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی و توسعه‌ی همکاری‌های منطقه‌ای یکی از موانع بزرگ رشد اقتصادی ایران است.

۳. چالش‌های ژئوپولیتیک و محدودیت‌های تجاری

  • تحریم‌ها و محدودیت‌های بانکی مانع از ایجاد شبکه‌های تجاری پایدار شده‌اند.
  • ایران نیازمند سیاست‌های جدیدی برای کاهش وابستگی به شرایط سیاسی و افزایش نفوذ اقتصادی منطقه‌ای است.

جمع‌بندی و چشم‌انداز آینده

اگر ایران بتواند سیاست‌های اقتصادی هوشمندانه‌تری اتخاذ کند، هنوز فرصت دارد که جایگاه خود را در منطقه و جهان تقویت کند.

مسیرهای پیشنهادی:

  1. سرمایه‌گذاری مجدد در علوم مهندسی و فناوری برای حفظ مزیت رقابتی نیروی انسانی
  2. بازنگری در سیاست‌های اقتصادی برای تبدیل‌شدن به یک کشور صادرات‌محور
  3. استفاده از موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی برای افزایش تعاملات اقتصادی منطقه‌ای

ایران همچنان پتانسیل بالایی برای توسعه دارد—اما موفقیت آن بستگی به اجرای سیاست‌های صحیح، کاهش موانع اقتصادی، و تعامل مؤثر با کشورهای منطقه دارد.

۱. اهمیت موقعیت استراتژیک ایران در اقتصاد جهانی

  • رشد اقتصادی چین و هند باعث شده که منطقه‌ی خاورمیانه و مسیرهای تجاری آن، از جمله تنگه‌ی هرمز، دوباره اهمیت پیدا کنند.
  • کشورهای آسیای جنوب شرقی نیاز شدیدی به واردات نفت و محصولات انرژی دارند—فرصتی که ایران می‌تواند نقش کلیدی در آن داشته باشد.
  • ایران می‌تواند حلقه‌ی ارتباطی میان روسیه و آسیای میانه با جنوب و جنوب شرق آسیا باشد، که ارزش استراتژیک آن در تجارت جهانی را افزایش می‌دهد.

۲. تأثیر تمدن ایران بر تعاملات منطقه‌ای و اقتصادی

  • تمدن تاریخی و فرهنگی ایران یک دارایی منحصربه‌فرد است که باعث ایجاد پیوندهای عمیق با کشورهای همسایه شده است.
  • زبان فارسی و میراث فرهنگی ایران، ارتباطاتی فراتر از مرزهای جغرافیایی ایجاد کرده است—از هند و بنگلادش گرفته تا آسیای میانه، استانبول، و عراق.
  • این نفوذ فرهنگی می‌تواند بستری برای توسعه‌ی روابط اقتصادی و تجاری پایدار باشد.

۳. صنعت گردشگری به‌عنوان یک فرصت بزرگ برای ایران

  • گردشگری یکی از معدود صنایع است که با اتوماسیون کمتر تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد و همچنان تقاضای بالایی در اقتصاد جهانی دارد.
  • ایران با میراث فرهنگی غنی، بناهای تاریخی، و طبیعت متنوع، ظرفیت بزرگی برای توسعه‌ی گردشگری دارد.
  • کشورهایی مانند ترکیه توانسته‌اند با تمرکز بر صنعت گردشگری درآمد ارزی خود را افزایش دهند؛ ایران نیز می‌تواند با مدیریت صحیح این بخش، اقتصاد خود را متحول کند.

۴. صنعت ایران و ظرفیت ورود به اقتصاد بین‌المللی

  • برخلاف برخی کشورهای منطقه که تازه در مسیر صنعتی شدن قرار گرفته‌اند، ایران یک پایگاه صنعتی قدرتمند دارد.
  • با اصلاح سیاست‌های صنعتی و گسترش ارتباطات تجاری، ایران می‌تواند از این زیرساخت برای حضور در بازارهای بین‌المللی استفاده کند.

جمع‌بندی و مسیر آینده

ایران دارای پتانسیل اقتصادی بالایی است، اما برای تحقق آن نیاز به سیاست‌های دقیق و اصلاحات دارد.

مهم‌ترین مسیرهای پیشنهادی:

  1. استفاده از موقعیت جغرافیایی ایران برای تبدیل‌شدن به یک قطب تجاری منطقه‌ای
  2. تقویت روابط اقتصادی با کشورهای همسایه، با بهره‌گیری از نفوذ فرهنگی و تمدنی
  3. سرمایه‌گذاری در صنعت گردشگری به‌عنوان یکی از موتورهای رشد اقتصادی
  4. اتخاذ سیاست‌های صنعتی مناسب برای ورود محصولات ایرانی به بازارهای بین‌المللی

ایران در آستانه‌ی یک فرصت تاریخی قرار دارد. اگر سیاست‌های اقتصادی اصلاح شوند و نقش‌آفرینی هوشمندانه در تجارت منطقه‌ای صورت گیرد، کشور می‌تواند جایگاه قدرتمندی در اقتصاد جهانی پیدا کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *