یحیوی که روزگاری با «طعم آفتاب» ستاره قاب تلویزیون بود، امروز در صحنه تئاتر از فاصله عمیق این هنر با زندگی مردم سخن میگوید؛ او تئاتر را نه پدیدهای قدسی، بلکه کالایی فرهنگی ـ اقتصادی میداند که اگر به زیرساخت و مخاطب واقعی وصل نشود، در موزهای خاک خواهد خورد.
به گزارش سرمایه فردا، سیدجواد یحیوی، مجری پیشین و بازیگر امروز، مسیری پر فراز و نشیب را طی کرده است؛ از شهرت ناگهانی در ۲۴ سالگی تا ممنوعالکاریهای طولانی و حذف کامل از قاب تلویزیون. او اکنون در ۵۱ سالگی، تئاتر را سنگر آخر میداند؛ جایی برای زنده نگه داشتن کلمه و گفتوگو. اما نگاهش به تئاتر، نگاه نوستالژیک یا قدسی نیست؛ بلکه تحلیلی انتقادی است که این هنر را به کالایی اقتصادی ـ فرهنگی تقلیل میدهد. یحیوی معتقد است تئاتر امروز از سفره و دغدغههای مردم جدا شده، در حاشیه محافل خصوصی نفس میکشد و با ریتم زندگی دیجیتال و تیکتاکی نسل جدید بیگانه است. او در گفتوگویی صریح، از بحران زیرساختها، سالنهای بیروح دولتی، حضور بلاگرها بهعنوان انحرافی مارکتینگ و بیاستراتژی بودن جریان تئاتر سخن میگوید؛ و در نهایت، بازیگری در این شرایط را نوعی مقاومت میداند، تلاشی برای حفظ پرسشگری در برابر فراموشی.
یحیوی از آن دسته بازیگرانی است که برای هر انتخابش، یک «پیوست تحلیلی» دارد؛ مجریِ اسبق و مغضوبی که حالا از سال ۸۰ با فیلم «سیندرلا» به دنیای بازیگری کوچ کرده و از «قلب یخی» تا صحنههای تئاتر را زیر پا گذاشته است. حالا که او در نمایشی چهارنفره با عنوان «بیا برای هم یک اسم انتخاب کنیم» روی صحنه رفته است، این اجرا بهانهای شد تا با او گفتوگویی داشته باشیم؛ گفتوگویی که در حرکتی موازی، از نقد صرفِ تئاتر فراتر میرود و بهنقد «زیستفرهنگی» میرسد. یحیوی در این گفتوگو، تئاتر را از جایگاه یک پدیده قدسی پایین میآورد و آن را به «کالایی اقتصادی ـ فرهنگی» تقلیل میدهد تا نشان دهد چرا چرخ این صنعت از حرکت بازمانده است. از نگاه این بازیگر، تئاتر هنری است که مسیرش از سفره و دغدغههای مردم جدا شده و امروز، بیش از آن که زنده باشد، در موزهای خاک میخورد.
برخلاف رویههای معمول که نمایشنامهای مکتوب به بازیگر پیشنهاد میشود این بار قصه «بیا برای هم یک اسم انتخاب کنیم» از انتها به ابتدا روایت شده است. یحیوی میگوید این نمایش حاصل یک پروسه کارگاهی است که در آن بازیگر، صرفاً مجری منویات کارگردان نبوده: «ما انتخاب نکردیم که این متن را بازی کنیم، ما با هم نمایش را ساختیم. موقعیتی بود که آقای خسرو نقیبی مطرح کرد و ما بهعنوان تیم بازیگران شروع کردیم به اتود زدن. متنِ نهایی در واقع پیادهشده همان اتودهای ماست. کارگردان در مرحله بعد، این تجربهها را پردهبندی کرد و به روایت شکل داد. از همان نطفه اولیه، ما بخشی از فرایند تولید بودیم و این یعنی بازیگر اینجا فقط ابزار نیست و بخشی از ستون فقراتِ متن است.»
نام نمایش «بیا برای هم یک اسم انتخاب کنیم» هم برای او بیشتر از یک اسم، یک کدِ ارتباطی است و معتقد است وقتی آدمها برای همنام مستعار میگذارند، در واقع در حال بازتعریف رابطه هستند: «این اسم کلید تطابق در متن است. ما دو زوج را میبینیم که در دو مسیر موازی، انتخابهایشان را کشف میکنند. نمایش درباره همین انتخابهاست؛ درباره تردیدهای کشندهای که در موقعیتهای مختلف، آدمهای متفاوت را به نتایج متضاد میرساند. رفتن یا ماندن؟ تصمیمگرفتن یا معلق ماندن؟ اینها تارهای این نمایش هستند.»
یحیوی بهشدت با این ایده که بازیگر باید یک «پیام اخلاقی» را مثل کادو به مخاطب بدهد مخالف است و این نگاه را قدیمی و ناکارآمد میداند: «اینکه من خارج از کالبد نقش، بنشینم و بگویم این کار فلان پیام را دارد، اصلاً جذاب نیست. اگر قرار بود پیامی در کلام بگوییم، دیگر چه نیازی به اجرای نمایش بود؟ پیام باید در همان لحظه تبادل، بین ما و تماشاگر در سالن مخابره شود. اصلاً صادقانه بگویم، خیلی وقتها ما پیامی برای آنها نداریم؛ این تماشاگر است که با واکنشهایش به ما پیام میدهد. تئاتر یک گفتگوی اینتراکتیو است. خیلی وقتها یک نکته از سمت مخاطب، لحن و روند دیالوگ من را در شبهای بعد عوض میکند. پیام در تعامل ساخته میشود، نه در ذهن نویسنده.»
این بازیگر در انتخاب نقش هم به دنبال همین «ارائه ارزش افزوده» است و میگوید اگر احساس کند حضورش چیزی به متن اضافه نمیکند انگیزهای برای بازی ندارد: «باید ببینم در طراحی آن نقش، چه بیسی وجود دارد. سهم این کاراکتر در دنیای قصه چقدر موثر است؟ آیا من ایده جدیدی برایش دارم؟ برای من تعامل با کارگردان حیاتی است. اگر با کارگردانی روبرو باشم که بگوید فقط همان چیزی که من میگویم و دیگر هیچ، بعید است بتوانیم با هم کار تیمی موفقی شکل دهیم. من باید سهمی در خلق فضا داشته باشم.»
وقتی بحث به نقش تئاتر در جامعه میرسد، یحیوی بدون تعارف تئاتر را یک هنر «حاشیهای» مینامد: «باید واقعبین باشیم؛ تئاتر دیگر نقش مهمی در تغییرات اجتماعی ما ندارد. تئاتر تبدیل شده به یک «هنر موزهای.» یک سری آدمهای خاص که تئاتر برایشان اولویت است میآیند و میبینند. اما مسئله اینجاست که این آدمها اغلب خودشان اهل فکر و فرهنگ هستند. تئاتر قرار نیست در آنها تحول ایجاد کند؛ ما فقط داریم حرفهای تکراری و مبانی فکری مشترکمان را در یک فرم جدید با هم مرور میکنیم. عموم مردم که دغدغه نان و زندگی دارند، اصلاً مسیرشان از سمت تئاتر رد نمیشود. تئاتر دیگر زبان گفتگو با بدنه جامعه را بلد نیست.»
او معتقد است این فاصله فقط بهخاطر قیمت بلیت نیست: «ما برای اینکه مردم را تئاتری کنیم، هیچ استراتژی فکری نداشتهایم. از طرفی، مدیوم تئاتر با آن حوصله و طمانینهای که میطلبد، با ریتم زندگی مدرن در تضاد است. تئاتر هنری کلاسیک است، اما ما در عصر سرعت زندگی میکنیم. تماشاگرِ امروز حوصله ندارد یک ساعت در سکوت بنشیند و همه چیز را به بازیگری بسپارد که برایش قصه بگوید. ذائقه مردم عوض شده است.»
تحلیل یحیوی از «انسانِ دیجیتال» نشان میدهد که چرا تئاتر در حال شکستخوردن است. او میگوید ما با نسلی روبرو هستیم که توانایی تمرکز طولانیمدت را ازدستداده: «آدمها به رسانههای دیجیتال و هوش مصنوعی عادت کردهاند. قصههای کوتاه را ترجیح میدهند. دنیای امروز، دنیای تایتلهای خبری و کپشنهای یک جملهای است. آدمها میخواهند همه چیز را سریع و بدون تحلیل و تفسیر دریافت کنند. در جهانی که کپشنها جای تحلیل را گرفتهاند، تئاتر که ذاتاً هنری مبتنی بر برخورد غیرمستقیم و لایهلایه است، محجور میماند. ما در حال ازدستدادن سهممان در تبادلات فرهنگی هستیم؛ چون هنوز با ابزارهای قدیمی میخواهیم با انسانی حرف بزنیم که ذهنش تیکتاکی و اینستاگرامی شده است.»
یکی از داغترین بحثهای این روزها، حضور بلاگرها روی صحنه است. این بازیگر نگاهی تند به این ماجرا دارد و آن را «انحرافی مارکتینگ» میبیند: «این دوستان که از فضای مجازی میآیند، مسئلهشان تئاتر نیست. آنها تئاتر را بهعنوان «مارکتی جدید» میبینند تا فالوورهایشان را به پول نقد تبدیل کنند. مسئلهشان آرت و هنر نیست، بلکه فروش بلیت و تارگتهای مالی است. گروههای تئاتری هم به دلیل فقر اقتصادی به سراغ این آدمها میروند. اما این یک بازی دوسر باخت است. تئاتر جای تولید فکر و دغدغههای فلسفی است، اما جهانی که این بلاگرها میسازند، هیچ ربطی به این جهان ندارد. آنها پوز و پولشان را دارند، تئاتر فقط برایشان یک رزومه شیک میشود درحالیکه ماهیت تئاتر را تخریب میکنند.»
این بازیگر تئاتر خوب را فراتر از حضور چهرهها میداند: «تئاتر خوب لزوماً نباید درباره موضوعات پیچیده فلسفی باشد. میتواند درباره روزمرگیهای ما باشد، اما باید «کیفیت» داشته باشد. بازی خوب، صحنه استاندارد و لباس درست. اما وقتی همه چیز را فدای فروش میکنیم، کیفیت فدا میشود. از طرفی، حتی اگر کار خوبی بسازیم، کجا باید تبلیغ کنیم؟ کل اطلاعرسانی ما محدود شده به استوریهای شخصی. تئاتر در این شهر هیچ ویترینی ندارد.»
یحیوی از منتقدان جدی سیاستهای سالنسازی دولت است و معتقد است پروژههایی مثل پردیس خاوران، فقط برای پر کردن پوشههای گزارش عملکرد مدیران ساخته شدهاند: «بخش دولتی هیچ قدمی برای تئاتر واقعی برنمیدارد. سالنهایی میسازند که نه نیازسنجی شده و نه مخاطب به آن دسترسی دارد. فقط میخواهند بگویند فلان قدر فضا ساختیم. اما گروههای تئاتری کجا میروند؟ همه به سمت سالنهای خصوصی فرار میکنند. اگر بخش خصوصی و این چند سالن محدود نبودند، سبد تئاتر ما امروز رسماً خالی بود. بخش دولتی کمکی نمیکند که نمیکند هیچ؛ حتی با بروکراسی، فقط مانعتراشی میکند. من خودم ترجیح میدهم در سالن خصوصی کار کنم، چون آنجا حداقل تکلیفم با مخاطب روشنتر است.»
او حتی زیرساختهای فیزیکی هم بخشی از بحران میداند: «ما هنوز سالنهایی داریم که صندلیهایشان شبیه نیمکتهای مدرسه است. تماشاگر چرا باید هزینه کند، ترافیک را تحمل کند و یک ساعت روی یک صندلی غیراستاندارد بنشیند؟ وقتی امکانات تسهیلاتی نداریم، وقتی اطلاعرسانی در سطح شهر صفر است، چطور انتظار داریم پیام هنر به مخاطب برسد؟ تئاتر امروز با چنگودندان و فقط بهخاطر عشق و علاقه چند نفر زنده مانده است، وگرنه از نظر زیرساختی، ما در دوران ماقبل تاریخ هستیم.»
یحیوی در پایان، بازیگری در تئاتر را در شرایط فعلی نوعی ایستادگی میداند و میگوید باوجود تمام این بحرانها، هنوز هم روی صحنه رفتن تنها راه برای زنده نگهداشتن پرسشگری است: «شاید تئاتر محجور شده باشد، شاید مخاطبش کم شده باشد، اما هنوز تنها جایی است که میتوان در آن رودررو با حقیقت روبرو شد. ما بهخاطر همان اقلیت اهل فکر که هنوز تئاتر برایشان مهم است، ادامه میدهیم. امیدواریم روزی برسد که مدیران بفهمند تئاتر با بیلانهای فرمالیته زنده نمیماند و به آزادی، زیرساخت و پیوند واقعی با زندگی مردم نیاز دارد.»
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا