بازگشت روند صعودی بورس مشروط به چیست؟

بازگشت روند صعودی بورس مشروط به چیست؟

اکنون تنها چیزی که می‌تواند قطار متوقف‌شده بورس را دوباره به حرکت درآورد، اراده‌ای سیاسی، جسورانه و مبتنی بر واقعیت‌های اقتصادی است.

بازار سرمایه روزهای رکودی و نااطمینانی را در حالی پشت سر می‌گذارد که انتظار می‌رود نشانه‌هایی از حمایت و نوسانات مثبت، کورسوی امید را روشن کند. با این حال، بازگشت بازار به روزهای پررونق نیازمند “اکسیژنی از جنس معاملات پرحجم” است و تا زمان تحقق ارزش معاملات بالای ۷ هزار میلیارد تومان، خروج بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی همچنان به‌عنوان معمایی بی‌پاسخ باقی خواهد ماند.

برای برون‌رفت از این وضعیت، دو مسیر وجود دارد: یا اخبار مثبت سیاسی با اثر روانی گسترده منتشر شود، یا جریان مالی قدرتمند و پایدار به صورت روزانه، بازار را حمایت کند. راهکارهای کوتاه‌مدت نیز صرفاً موقتی خواهد بود. بی‌گمان این بحران با راه‌حل‌های متعارف قابل حل نیست، بلکه شجاعت و تصمیم‌گیری جسورانه می‌طلبد—چیزی که در تیم فعلی کمتر دیده می‌شود.

علیرضا سادات معتقد است که برخی گمانه‌زنی‌ها از بازگشت مذاکرات هسته‌ای و برنامه‌ریزی وزارت اقتصاد برای خروج از رکود حکایت دارد اما پیچیدگی مذاکرات و تغییرات احتمالی، فعلا اثر ملموسی بر بازار نخواهد داشت در حالی‌که کدال در دوره‌ای از سکوت اطلاعاتی قرار دارد، گزارش‌های تیرماه برخلاف انتظارات، مثبت‌تر از ماه قبل بود؛ هرچند وزن و تأثیری در روند بازار نیافت

علیرضا سادات کارشناس بازار سرمایه به بازار گفت: هفته اخیر برای بازار تفاوت چندانی با هفته‌های گذشته ندارد؛ همچنان فضای ترس از تحولات سیاسی و امنیتی همچون ابری تیره بر ذهن و تصمیم سهامداران سایه افکنده است. فشار فروش کاهش یافته، اما حمایت‌های نهادی و صندوق‌ها، کماکان ناکارآمد مانده‌اند. تحولات اخیر نشان می‌دهد که نمادهای خودرویی و اهرمی نقش مهمی در شکل‌دهی به جو روانی بازار داشته‌اند. گروهی که روزی نخ تسبیح نوسانات بودند، اکنون به عامل اصلی اختلال بدل شده‌اند.

وی افزود: برخی گمانه‌زنی‌ها از بازگشت مذاکرات هسته‌ای و برنامه‌ریزی وزارت اقتصاد برای خروج از رکود حکایت دارند اما پیچیدگی مذاکرات و تغییرات احتمالی، فعلا اثر ملموسی بر بازار نخواهد داشت. در حالی‌که کدال در دوره‌ای از سکوت اطلاعاتی قرار دارد، گزارش‌های تیر ماه برخلاف انتظارات، مثبت‌تر از ماه قبل بود؛ هرچند وزن و تأثیری در روند بازار نیافته‌است.

این کارشناس تصریح کرد: تجربه‌های گذشته نشان داده‌اند که گاه در اوج ناامیدی، جرقه‌ای چه سیاسی و چه روانی موجب بازگشت بازار شده است؛ اما اکنون تفاوت بنیادی، حضور سایه جنگ با آثار تخریبی بی‌سابقه است. با خروج سرمایه سنگین در کمتر از ۳۰ روز کاری، وضعیت کنونی قابل قیاس با دوره‌های قبلی نیست و ابعاد آن بسیار پیچیده‌تر و عمیق‌تر شده است.

وی ادامه داد: باز هم تنها راهکار باقی‌مانده، جریان پایدار نقدینگی و حمایت مستمر است. بازار بدون پشتیبانی، بار دیگر گرفتار فروپاشی خواهد شد. فروشندگان نیز با نادیده گرفتن بنیان‌های مالی، تصمیمات احساسی اتخاذ می‌کنند و در شرایطی که صدای جنگنده‌ها در آسمان شنیده شده است، شاید نتوان به آنان خرده گرفت.

وی تصریح کرد: اگر قرار باشد بازار، مسیر رشد را در پیش گیرد، بی‌تردید همین سطح فعلی قیمت‌ها و وضعیت ارزندگی می‌تواند نقطه آغاز باشد. حجم خروج نقدینگی نشانه عمق بحران است.

 

تصمیمات سیاسی؛ عامل بحران یا تسهیل؟

برخی کارشناسان تاکید کرده‌اند که دستور بازگشایی بازار سرمایه بدون برنامه‌ریزی، به نوعی تبدیل سرمایه مردم به سپر اهداف سیاسی انجامید که اکنون با تبعات سنگین در حال اثرگذاری است.

در روزهای ابتدایی بازگشایی، معاملات شتاب‌زده و هیجانی، سهام را به سمت قیمت‌های غیرمنطقی کشاند. اکنون ترس، تعلیق و تاریکی آینده، جای خوش‌بینی آن روزها را گرفته است.

بازار سرمایه تنها بخش کوچکی از این نبرد گسترده است. رکود در سایر بازارها و آسیب‌پذیری عمومی اقتصاد، نشان می‌دهد که دشمن با شناخت دقیق از نقاط ضعف، فشارهای هدفمند را طراحی کرده است. دولت نیز ظاهراً تنها ناظر است و واکنشی عملی از خود بروز نمی‌دهد. این رکود ادامه‌دار می‌تواند به وضعیتی شکننده ختم شود که با کوچک‌ترین ضربه، خسارات جبران‌ناپذیر برجای بگذارد. در این مرحله، تصمیم‌گیری جسورانه، مبتنی بر شناخت دقیق از فضای اقتصادی، ضروری‌تر از همیشه است.

در روزهای اخیر، فضای عمومی بازار سرمایه با چالش‌های متعددی همراه بوده که ابعاد آن فراتر از مسائل صرفاً مالی است و ریشه در تحولات سیاسی و تصمیمات اجرایی دارد. بازگشایی بازار با دامنه ۳ درصد بعد از جنگ مبتنی بر شرایط اقتصادی یا آمادگی زیرساخت‌های معاملاتی نبود و از آنجایی که فاقد تدبیر جامع بود، پیامدهای سنگین آن هم‌اکنون قابل مشاهده است.

این‌گونه بود که روزها گذشتند، بی‌خبر از تصمیمات کلان، با رنجی روزافزون که در خطوط تابلوی بازار ثبت می‌شد. نه فقط ارقام، بلکه زخم‌های بی‌صدا، اقتصاد را آزار می دهد. هر صبح، در صف فروش، نگاه‌ها خسته‌تر، و دل‌ها بی‌رمق‌تر می‌شوند. چهره‌ها در قاب مانیتورها، مثل بازار، رنگ باختند و صدای تحلیل‌گران، شبیه زمزمه‌ای بی‌اثر در گوش باد بود.

برخلاف وعده‌های اولیه مبنی بر حمایت از بازار پس از بازگشایی، عملاً اقدامی مؤثر صورت نگرفته و بازار در وضعیت بلاتکلیفی و رکود قرار گرفته است. در این میان، سرمایه‌گذاران شاهد افت شدید ارزش دارایی‌ها بوده‌اند

انگار دیگر تحلیل های تکنیکال و بنیادی، فقط در کتاب‌ها کاربرد داشتند. بازار، موجودی زنده بود و حالا زخمی و هراسان، زیر چتر ترس و بی‌اعتمادی قرار دارد. آن ترسی که نه از شکست مالی، که از آینده‌ای مبهم است که هیچ‌کس نمی‌تواند تصویرش را شفاف ببیند. گویی تیرگی، آن‌قدر عمیق شده بود که امید نیز برای عبور، به چراغی قوی‌تر از تحلیل نیاز داشت، چراغی که از جنس جسارت و اراده‌ سیاسی باشد، نه صرفاً پارامترهای اقتصادی.

امروز، آن تلخی، در زبان همه جاری شده؛ بازار رها شده است. حمایتی نیست، فکری نیست، فقط خاطره‌ای از روزهای وعده‌دار اولیه باقی مانده که حالا مانند سایه‌ای کم‌رنگ بر دیوار حافظه، نشانی از امید گذشته دارد. در جلسات نخست بعد از جنگ،، مدیران از حمایت گفتند، از پایداری، از برنامه اما انگار همه‌چیز فراموش شد؛ بازار، تنها ماند، بی‌دفاع در برابر گلوله‌های هراس و رکود.

رکود، آن واژه سرد، نه فقط به معنای توقف معاملات، بلکه به معنای ساکن شدن امید در دل‌ها بود. سایپا و خودرو هر روز صف فروش دیدند و قیمت‌هایی که با سقوط آزاد به نیمه‌های ارزش ابتدایی سال رسید.

بازار در ایستگاه بحران ایستاده؛ قطاری که یا با اراده از ریل بحران خارج می‌شود یا با بی‌توجهی به مقصد ویرانی می‌رسد. تصمیم با آنانی است که قدرت تصمیم‌گیری دارند. سهامداران حالا، شاهدانی با چشم‌هایی نگران و دل‌هایی دردمند، هستند.

برخلاف وعده‌های اولیه مبنی بر حمایت از بازار پس از بازگشایی، عملاً اقدامی مؤثر صورت نگرفته و بازار در وضعیت بلاتکلیفی و رکود قرار گرفته است. در این میان، سرمایه‌گذاران شاهد افت شدید ارزش دارایی‌ها بوده‌اند که نمونه بارز آن را می‌توان در وضعیت نمادهایی چون سایپا مشاهده کرد نمادی که اکنون در محدوده‌ای بیش از ۵۰ درصد پایین‌تر از قیمت آغازین خود در روز بازگشایی معامله می‌شود.

این تضاد میان خوش‌بینی‌های اولیه و شرایط فعلی، ناشی از فقدان سیاست‌گذاری منطقی و اتخاذ نکردن رویکردهای کارشناسانه است. فضای غالب بازار به‌جای تکیه بر تحلیل‌های بنیادی و تکنیکال، تحت تأثیر هیجانات ناشی از نااطمینانی‌های سیاسی و امنیتی قرار گرفته است؛ ترس، تعلیق و آینده‌نامعلومی که منجر به توقف جریان نقدینگی و تضعیف اعتماد عمومی شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *