برخی گمانهها حاکی از آن است که حزب الله و ارتش لبنان حمله به اسرائیل را ادامه می دهند. به همین دلیل خاکریز گروه مقاومت سوریه و گذرگاه های حمایتی است.
به گزارش سرمایه فردا، خبرهای جسته گریخته حاکی از آن است که بشار اسد تا جایی که به جنگ اسرائیل- لبنان بر میگردد، برای سوریه نقشی بیطرف در نظر گرفته است. اما همواره گروه مقاومت به سوریه به عنوان یک خاکریز برای حمله به اسرائیل نگاه می کند. با این حال عواملی باعث شده تا خودبشار اسد کمتر در تقابل با اسرائیل قرار بگیرد. در زیر به جزئیات ان پرداخته شده است.
الف- تهدید اسرائیل در مورد ترور اسد و خانواده اش و جدی فرض شدن آن؛
ب- تمرکز پوتین برای پایان دادن به جنگ جنوب لبنان و خارج کردن سوریه از جغرافیای حمایت از حزب الله؛
پ- پایان دادن به جنگ حزب الله- اسرائیل در ازای گامی بنیادین برای آغاز پایان جنگ در اوکراین؛
ت- همکاری اردن و امارات برای خاموش کردن مخالفین اسد در جنوب سوریه در ازای خروج تدریجی بشار از محور مقاومت و کمک به بازسازی سوریه؛
هم چنین برخی گمانهها حاکی از آن است که حزب الله و ارتش لبنان حمله به اسرائیل را ادامه می دهند. هرچند گفته می شود در اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت به توافق رسیده است. بر این پایه فرض ها شده حزب الله تا پشت رود لیطانی عقب نشسته، ارتش لبنان به عنوان حائل در سرحد مرز و بین لیطانی تا ناحیه مرزی مستقر شود.
نتانیاهو قدرت یابی ترامپ را موهبتی برای اسرائیل (اشغالگر) در جهت سرکوب ایران پنداشته است. قصد دارد از راه استفاده از نارضایتی درونی ایران، افزایش تاثیرگذاری تحریمها و … اهداف خود را در خاورمیانه پیش ببرد. اما رویکرد کلی گروه مقاومت جنگ فرسایشی با اسرائیل است. به همین دلیل سناریوهای اسرائیل بسیار چالش برانگیز خواهد شد.
در برابر سناریوی تغییر رژیم، ارادههایی برای انجام دادن رفرم درونی سر بر آورده اند. دیدار احتمالی نماینده ایران در ملل متحد با ایلان ماسک، گرایش ظریف-عراقچی و نیز سر بر آوردن و افزایش قدرت مانور نیروهای اصلاح طلب از درون حکومت و تمایل به نرمتر کردن سیاست خارجی، نشانههای بارزی در جهت تمایل به توافق بزرگ با آمریکای ترامپ باشند.
ترسیم هر سناریوی دیگری برای شرایط کنونی ایران دشوار است. امروزه روز به هر روی ایرانیان با مشاهده از دور، چشم به راه داد و ستد و تصمیم سازی های بزرگ از بالا مانده اند. زیرا نسل جوان به هر دلیل در پی راه اندازی انقلاب نیست و شرایط آن نیز میسور نمینماید. نسل میانسال و بزرگسال نیز قصد تکرار تجارب گذشته را ندارد.
در این شرایط دو رویکرد کلان تعیین کننده خواهند بود: تشدید درگیریها بین ایران- اسرائیل و تبدیل آن به جنگی گسترده و ویرانگر؛ دوم آشتی و معامله بزرگ ایلان ماسکگونه، همزمان با ایجاد تغییرات بزرگ در سطوح تصمیم سازان کلان دو کشور.
او دشمن جمهوریاسلامی بوده و برخلاف دیدگاه ترامپ در پی تغییر آن است. ولی چنین مینماید که نابودی و از هم پاشیدگی ایران، به مثابه یک ملت-دولت در دستور کار درازمدت تل آویو نبوده است.
چون سرشت پرسش استراتژیک است، باید پیام کوتاه بنیامین نتانیاهو به ایرانیان، مبنی بر دوست بودن اسرائیل را فریب قلمداد کرد. چراکه نمی توان مناسبات ابن دولت را با فرزند پهلوی دوم نادیده گرفت .
تاکنون غرب (آمریکا، اروپا و ناتو) پاسدار بقای اسرائیل بوده و در قالبی همه جانبه از موجودیتش جانانه دفاع کرده است. ولی هیچ تضمین عقلانی بر دائمی بودن چنین حمایتی نیست. چنان که تا ریاست جمهوری جان، اف، کندی نیز چنین نبود. چنان که طی ۵ ماهه اخیر، بیشتر ملت-دولتهای غربی، گرایش شگفت اخلاق مدار به سمت به رسمیت شناختن فلسطین داشته و از حق تکوین دولت مستقل فلسطینی دفاع کرده اند. از کجا معلوم که در آینده چکهای غرب در وجه کمک به اسرائیل برگشت نخورد و حمله به اسرائیل تقویت نشود؟
درست است که امروزه روز دولتهای عرب نسبت به اسرائیل در مسیر صلح و سازش قرار گرفته اند. ولی بس بعید نیست که با فرض توانمندتر شدن این ملت-دولتها و ارتقای نفوذ و پرستیژ بین المللی و جا افتادگی منطقهای و جهانی آنها، باز هم این ملتها در جبهه موافق حمله به اسرائیل قرار نگیرند؟ هیچ بعید نیست طی دهههای آتی، گونهای پیوند و بلکه اتحاد استراتژیک حول محور حمایت از فلسطین بین ۲۲ کشور اتحادیه عرب شکل گرفته و در صدد رویارویی با اسراییل برآیند.
اسرائیل شناخته شده ترین دولتی است که طرح و برنامههای درازمدت مثلاً ۲۰ ساله را در قالب چشم انداز و با شناسایی تهدیدها و فرصتها دارد. این دولت با دوفرض یعنی تضمینی نبودن اتحاد و همکاری غرب برای حفظ موجودیتش و نیز تنهایی بارز ژئوپلیتیک در خارج نزدیک خود و نیز منطقه، در صدد برونرفت از انزوای منطقهای است. در این ارتباط به گمانم دولت اسرائیل پنداشته مقاومت در خاورمیانه برای تضمین بقایش نخواهد بود. چرا؟
الف- از دیدگاه ارتدکسهای کلیمی و بر پایه نصوص دینی، ایرانیان منجی یهودیان از اسارت اول (اسارت بابلی) بوده اند. این برداشتی فراگیر و بلکه بین کلیمیان همگانی است؛
ب- بین ۱۶ کشور تشکیل دهنده خاورمیانه و ۲۲ کشور تشکیل دهنده هسته جهان اسلام، تنها ایران، ترکیه و اسرائیل عرب تبار نیستند و در حوزه فرهنگ عربی قرار ندارند. ولی تصور اسرائیل آن است که روح چیره بر جامعه ترکیه، بر خلاف ایرانیان، ضد صهیونیستی و بلکه ضد اسرائیلی است. در حالی که بین ایرانیان گرایشات ضد عرب، فراگیر است.
بنابراین به گمانم دولت اسرائیل، ایران و ایرانیان را متحد استراتژیک درازمدت خود پنداشته و به هر گونه تلاشی در جهت مستحکمتر کردن این پیوند پنداری دست میزند. بر عکس از هر گونه تحرکی مبنی بر واگرا کردن مردم ایران نسبت به خود، محتاط است.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا