رهبر انقلاب در بیانی صریح، چالش اساسی جمهوری اسلامی ایران با قدرتهای جهانی را نه در میدانهای صرفاً نظامی، بلکه در تقابل بنیادین با رویکرد ایران به «دین» و «دانش» دانست. این گفتار راهبردی، جمهوری اسلامی را در جایگاه یک دولت پیشرفتخواه تعریف میکند که با تکیه بر علم و ایمان، الگویی جدید از قدرت ملی را در برابر نظم تثبیتشده و انحصارطلب بینالمللی به نمایش گذاشته است.
جنگ بر سر چیست؟ این سوال را رهبر انقلاب در بیانات آخرشان چنین پاسخ دادند: «آنچه مهم است، این است که توجّه داشته باشیم که ایران اسلامی بر اساس «دین» و «دانش» بنا شده و به وجود آمده. در بنای جمهوری اسلامی دو عنصر «دین» و «دانش» عمدهترین عناصر تشکیلدهنده هستند؛ به همین دلیل هم، دین مردم و دانش جوانان ما، توانستهاند در بسیاری از میدانهای مختلف دشمن را وادار به عقبنشینی کنند. بعد از این هم همینجور خواهد بود. آنچه استکبار جهانی و در رأس آن، آمریکای جنایتکار با آن مخالف است، همین دین شما و دانش شما است.»
این بیان راهبردی و گفتارهای پیش و پس آن، جوهر و ماهیت چالشهای جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالمللی را به دقت ترسیم میکند. تضاد اصلی نه بر سر مسائل تاکتیکی و مقطعی، بلکه بر سر رویکرد ایران در پیشرفتخواهی است، رویکردی که با دو عنصر بنیادین دین و دانش در تمنای در تمنای آفرینش «ایران قوی» است.
برای فهم عمیق این تقابل، باید آن را در چارچوب یک نظریه کلان در روابط بینالملل تحلیل کرد: تقابل میان دولتهای «پیشرفتخواه» (Revisionist) و دولتهای «بقاطلب» (Status-Quo).
پیشرفتخواهی یا بقاطلبی مسئله این است؟
در ادبیات نظری سیاستگذاری و توسعه، یکی از چهرههای برجستهای که تمایز میان دو رویکرد پیشرفت خواهی و بقاطلبی را با وضوح بیان کرده، مایکل مان جامعهشناس و نظریهپرداز قدرت است. از دیدگاه او، دولتها در مواجهه با چالشهای ساختاری، یا در پی بقای صرف هستند، بدان معنا که نوعی رفتار تدافعی برای حفظ موجودیت نظام را در دستور کار قرار میدهند یا به سمت پیشرفتخواهی فعالانه گام برمیدارند که مستلزم ریسک، نوآوری، استقلال و توسعه پایدار است.
در رویکرد بقاطلبانه، اولویت اصلی، حفظ وضع موجود، اجتناب از درگیری مستقیم با قدرتهای جهانی و جلب رضایت نظم بینالمللی حاکم است. برعکس، رویکرد پیشرفتخواهی تلاش میکند تا از وابستگی به ساختار جهانی کاسته، بر توان درونی متکی شود و از طریق توسعه علمی، اقتصادی و فناورانه، موقعیت جدیدی برای خود خلق کند.
جمهوری اسلامی ایران، برخلاف برخی دولتهای منطقه که اغلب دچار بقاطلبی هستند، از صبح ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ پای در مسیر پیشرفتخواهی گذاشت، پس از جنگ ۸ ساله ایران و رژیم بعثی صدام این رویکرد باجدیت بیشتری پیگیری شد و با رشد نهادهای علمی، پژوهشی، دفاعی و فناورانه، به شکل عملیاتی و عینی راهبرد پیشرفتخواهی را دنبال کرد. یکی از مهمترین نمادهای این جهتگیری، تأکید بر توسعه دانشبنیان، انرژی هستهای، هوافضا و زیرساختهای فناوری نوین در جمهوری اسلامی بوده است.
دشمن پیشرفتخواهی
یکی از مصادیق بارز پیشرفتخواهی ایران، تأکید بر فناوری صلحآمیز هستهای است. فناوریای که در دهه ۱۳۸۰ شمسی به نماد اراده ملی برای استقلال علمی تبدیل شد. برخلاف روایات غیرواقعگرایانه برخی جریانها، ایران از ابتدا بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای تأکید داشته و همواره به اصول پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی پایبند بوده است. با این حال، رژیم صهیونی که خود دارای زرادخانههای غیرقانونی هستهای و خارج از چارچوب NPT است، در موارد متعددی با رفتارهای تهاجمی علیه کشورهای منطقهای که در مسیر فناوری هستهای گام برداشتند، نشان داده که حتی پیشرفت علمی نیز در این منطقه تحملناپذیر است و لذا رژیم صهیونی عملا به دشمن پیشرفت خواهی ملت های منطقه تبدیل شده است. نمونههای تاریخی این دشمنی در ماجرای حمله به تاسیسات اتمی عراق و سوریه است.
تاسیسات هستهای عراق در روز ۱۷ خرداد ۱۳۶۰ توسط جنگندههای رژیم صهیونی بمباران شد. رژیم صهیونی این حمله را عملیات اُپرا نامگذاری نمود و طی آن تأسیسات هستهای عراق در «اُسیراک» را بمباران کرد. نمونه دیگر ان سوریه است . در ۱۰ مهر ۱۳۸۶ رژیم صهیونیستی تأسیسات مشکوک به هستهای در دیرالزور سوریه را هدف حمله هوایی قرار داد. این عملیات مخفیانه که «عملیات باغ میوه» نام گرفت، با سکوت و همراهی آمریکا و غرب همراه بود و باز هم نشان داد که رشد فناورانه در منطقه، بهویژه در زمینههای راهبردی، با واکنش نظامی رژیم روبهرو میشود. تاریخ منطقه، گواه روشنی بر این مدعاست که رژیم صهیونیستی به صورت سیستماتیک علیه هر تلاشی برای دستیابی به دانش هستهای توسط کشورهای منطقه، اقدام نظامی مستقیم کرده است.
بنابراین، دشمنی عمیق غرب و رژیم صهیونی با برنامه صلحآمیز هستهای ایران، نه صرفاً بهخاطر نگرانیهای ادعایی درباره انحراف به سمت سلاح، بلکه بهدلیل ماهیت آن است. این برنامه، نماد و نمود اصرار ایران بر «پیشرفتخواهی» و شکستن انحصار «دانش» است. موفقیت ایران در این عرصه، الگویی الهامبخش برای سایر کشورهای مستقل خواهد بود و بنیانهای نظم مبتنی بر هژمونی غرب که رژیم اسرائیل سگ نگهبان آن است، در منطقه را متزلزل خواهد کرد.
جنگ ۱۲ روزه چه بود؟
با نگاهی به درگیری ۱۲ روزه اخیر رژیم صهیونی با ایران اسلامی در تیرماه ۱۴۰۴، میتوان این جنگ را نه صرفاً یک تقابل امنیتی یا نظامی، بلکه به معنای دقیق کلمه، یک جنگ علیه پیشرفت ایران دانست. جمهوری اسلامی ایران، با استقرار فناوریهای موشکی نقطهزن، سامانههای پدافندی بومی و توان اطلاعاتی و سایبری روزافزون نشان داده که نهتنها بر بقاء خود تأکید دارد، بلکه در حال ساختن طرح جدیدی از قدرت در منطقه بر اساس عقلانیت علمی و اتکاء به ظرفیت داخلی است.
پاسخ دفاعی ایران در این نبرد، که با دقت عملیاتی بالا، هدفگیری منابع نظامی صهیونیستی و کنترل بحران همراه بود، از همین منطق پیشرفتخواهی نشأت میگیرد. در واقع، ایران در این پاسخ، همان گفتمان بنیادین خود یعنی ترکیب قدر آفرین «دین و دانش» را به نمایش گذاشت.
فرجام سخن
مایکل مان در تحلیل خود از دولتهای آینده مینویسد: «تنها دولتهایی در بلندمدت بقاء مییابند که بتوانند از ظرفیت بقاء صرف، به سمت سازوکارهای پیشرفت پایدار حرکت کنند. دولتهایی که فقط به حفظ خود میاندیشند، نهایتاً یا در نظم جهانی حل میشوند یا فرو میپاشند.» بر همین اساس راهی جز پیشرفت خواهی نیست و با همین توضیح لازم به ذکر است که جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر پیشرفت علمی، سیاست توسعه پایدار و تکیه بر منابع انسانی و دینی خود، نشان داده که میخواهد در این منطقه، طرح جدیدی از حیات سیاسی ارائه دهد.
از این رو، آینده جمهوری اسلامی ایران در عقبنشینی و مصلحتگرایی منفعل نیست، بلکه در عقلانیتِ توامان با مقاومت است. عقلانیت مقاومت اندیشی که با دو عنصر بنیادین دین و دانش، پیشرفت را در ایران تمهید خواهد کرد. راهی که پرچمداران آن، نهتنها سیاستمداران، بلکه دانشمندان، جوانان و نخبگان جامعهاند.
جعفر حسنخانی؛ سیاست پژوه
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا