همانطور که در بازار مالی روندها اساس تصمیمگیری هستند، در تحلیل سیاسی نیز باید با روندها هممسیر بود. اگر معاملهگری در بازار سهمی در روند صعودی دارد، بیش از ۷۰٪ تصمیمهایش با آن همسو خواهد بود؛ در سیاست نیز باید شناخت دقیق داشت از اینکه چه جریانهایی، در چه قالبی در حال حرکتند و چه بازیگرانی در حال بازتعریف نظم منطقهاند.
تحول ژئوپلیتیکی و سیاست آمریکا در منطقه
برای مثال، آمریکا در حال کاهش حضور مستقیم خود در خاورمیانه است؛ نه از سر بیاهمیتی بلکه برای انتقال مدیریت نظم به بازیگری مانند اسرائیل. طرحهایی نظیر «صلح ابراهیم» در واقع بخشی از این روندند، نه صرفاً تلاش برای آشتی، بلکه بستری برای جانشینی منطقهای اسرائیل. در این روند، چالش ایران نه در توافق هستهای بلکه در توانایی مقابله با ساختار جدید نظم است؛ هدف اصلی این است که هیچ قدرتی، از جمله ایران، نتواند هژمونی مورد نظر آمریکا را تهدید کند.
اهمیت تحلیل کلان برای فعال اقتصادی
فعالان اقتصادی، برخلاف بسیاری از مشاغل، ناگزیرند حتی نسبت به تحولات کیلومترها دورتر واکنش تحلیلی و عملی دقیق داشته باشند. تحلیل اشتباه نهتنها به اخراج ختم نمیشود، بلکه مستقیماً از سرمایه شخصی هزینه خواهد گرفت. بنابراین شناخت روندها در حوزههای گوناگون—از سیاست داخلی تا تحولات جهانی—نیازمند تحلیل چندلایه است.
این تحلیل شامل:
- اقتصاد کلان کشور (مثلاً تأمین مالی دولت پس از جنگ از مسیر اوراق و نرخ بهره)
- نظام بودجهریزی جهانی و منطقهای
- ژئوپلیتیک و نظم بینالملل
- روندهای داخلی مانند کاهش نقش حمایتی دولت و تغییر مسیر شرکتها از یارانهمحور به صادراتمحور
ابزارهای تحلیل و تطبیق با واقعیت بازار
در کنار این تحلیلهای کلان، ابزارهایی مانند تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال، تابلوخوانی و پرایس اکشن مکمل تصمیمسازی هستند. تحلیل بنیادی شرکتهایی را که همسو با روندهای کلاناند، جدا میکند؛ تحلیل تکنیکال موقعیت مناسب ورود را شناسایی میکند؛ و تابلوخوانی لحظه مناسب ورود یا خروج را تشخیص میدهد. همه این ابزارها مثل چرخدندههایی در یک ماشین بزرگاند—اما موتور اصلی، همان شناخت دقیق روندهاست.
اشتباه در شناخت روند مساوی با زیان قطعی
اگر روند را اشتباه بفهمی، حتی دقیقترین تحلیلها هم تو را با سرعت به سمت شکست خواهند برد. باید ابتدا روندها را بشناسی، سپس استراتژی را همسو کنی. فعال اقتصادی باید از تکعاملی دیدن پرهیز کند و هر تحول سیاسی را در قالب یک پازل جامع پیشبینی آینده بررسی کند؛ نه با سوگیری سیاسی، بلکه با تمرکز بر واقعیت.