بیانیه‌ای در خلأ واقعیت‌ها؛ اصلاح‌طلبان و درک رمانتیک از سیاست در بحران

بیانیه‌ای در خلأ واقعیت‌ها؛ اصلاح‌طلبان و درک رمانتیک از سیاست در بحران

جبهه اصلاحات ایران در حالی پس از جنگ ۱۲ روزه علیه ایران خواستار تغییرات اساسی در ساختار حکمرانی شده که در طول بحران، هیچ نقش مؤثری در همبستگی ملی ایفا نکرد. بیانیه اخیر این جریان با نادیده‌گرفتن واقعیت‌های میدانی و نقش بازدارنده توان دفاعی کشور، بار دیگر نشان داد اصلاح‌طلبان همچنان با درکی رمانتیک از مناسبات جهانی، مذاکره را راه‌حل بحران می‌دانند؛ در حالی که تجربه جنگ اخیر ثابت کرد تنها قدرت دفاعی است که مانع تجاوز دشمن می‌شود، نه امضای تعهدات صلح‌آمیز.

به گزارش سرمایه فردا، بعد از جنگ رژیم صهیونی و آمریکا علیه ایران جریان سیاسی اصلاحات به شدت فعال شده است. این در حالی که این جریان در طول جنگ هیچ کنش جدیی از خود نشان نداد و در همبستگی و اتحاد ملی شکل گرفته هیچ نقشی ایفا نکرد. این انفعال تا انجا بود که حتی رهبر جریان اصلاحات همچون رقیب خود در انتخابات ۷۶ یعنی جناب آقای ناطق نوری در روز اول جنگ در جلو دوربین حاضر نشد و سخن از دفاع و اتحاد و حمایت از نیروهای مسلح را به میان نکشید و فقط به انتشار یک پیام مکتوب بسنده کرد و در آن با مردم کاری نداشت و فقط از «همه کشورهای آزاد و سازمانهایی که صلح و سعادت انسان را می خواهند و در رأس آن سازمان ملل» خواست تا تجاوز رژیم اسرائیل را محکوم کنند. این رفتار انفعالی از سوی آقای خاتمی در حالی رخ داد که در روزهای انتخابات ریاست‌جمهوری در حمایت از نامزد انتخاباتی موافق، روزاروز از او فیلم منتشر می‌شد و مردم، دعوت به رای به نامزد مورد نظر می‌شدند.

حال این جریان پس از جنگ با آن کارنامه انفعالی در طول جنگ، تحرکات پر دامنه‌ای را آغاز کرده و در نتیجه این تحرکات خواستار این مهم است که نظام در وضعیت بحران دست به تغییرات بزرگ و گسترده بزند. فارغ از ارزش گذاری درباره کیفیت هنجاری مطالبات این جریان، این امر بر هر خردمندی مفروض است که تغییرات اساسی در وضعیت بحران اقدامی بخردانه نیست.

این جریان در وضعیتی که آینده جنگ هنوز در هاله ‌ای از ابهام است، در موقعیت ملی، مطالبات سیاسی و جناحی خود را طرح می‌کند و توجهی به شرایط کشور ندارد و عملا در جهت مخدوش کردن اتحاد ملی که نقشی در ان نداشته گام بر می‌دارد. این شکل از نقش آفرینی در این موقعیت حساس کنونی می تواند تبعات حیثیتی جبران ناپذیری را برای این جریان داشته باشد. در این باره سوال اساسی که این جریان باید از خود بپرسد این است که رفتار غیر ملی و به دور از خردمندی سیاسی ایشان در حال حاضر به نفع ایران است یا به نفع دشمنان ایران؟ این پرسش که ماهیت این تحرکات را به چالش می‌کشد شامل بیانیه اخیر جبهه اصلاحات ایران نیز می‌شود.

تنها راه نجات کشور، تغییر و بازگشت به مردم است

درباره متن این بیانیه که با عنوان «تنها راه نجات کشور، تغییر و بازگشت به مردم است» منتشر شده است، اشاره بر چند نکته ضروری است.

  1. متن بیانیه به ایران پیشنهاد می‌کند ترک تخاصم کند گویی که ایران تخاصم را آغاز کرده. واقعیتی که اصلاح طلبان باید با آن کنار بیایند این است که، درست در زمانه استقرار یک دولت حداکثری اصلاح‌طلب و درست در میانه مذاکرات به عنوان ایده کانونی این جریان برای مشکلات ایران، این دشمن بود که دست به ماشه برد و به ایران حمله کرد. تخاصم از سوی دشمن آغاز شد و امروز مذاکره، این دشمن را از ادامه تخاصم باز نمیدارد، بلکه توان دفاعی کشور است که تخاصم دشمن را متوقف کرده است و توسعه این توان دفاعی است که توقف تخاصم را به معادله بازدارندگی باز خواهد گرداند. اصلاح طلبان باید از درک رمانتیک خود از جهان دست برداند و فکر نکنند که امضای تعهد ترک مخاصمه نظیر پیشنهاد اخیر آقای ظریف دشمن را از حمله باز می‌دارد. بلکه علاج در توسعه توان دفاعی کشور است. راه علاجی که در هیچ یک از بیانیه ها و بسته های پیشنهادی اصلاح طلبان کوچکترین تاکیدی به آن نشده است.
  2. مدعای اصلاح طلبان این است که دلیل جنگ نه در زیاده خواهی دشمن بلکه در الگوی ۲۲ ساله مذاکراتی ایران است که به مذاکره به عنوان تاکتیک نگریستند نه راهبرد اساسی. واقعیت این است که آمریکا در همین روزهای اخیر، «مذاکره با ایران» را به عنوان ابزار عملیات فریب به کار برد نه راهبرد حل منازعه. با چنین دشمنی و با چنین تجربه ای که کمتر از دو ماه پیش رخ داده است ما با جریانی مواجه هستیم که به ایران توصیه می‌کند در برابر کسی که مذاکره را به عنوان بخشی از برنامه جنگ و عملیات فریب مورد استفاده قرار داده به مذاکره به عنوان راهبرد رهایی بخش و استراتژیک بنگرد!
  3. جبهه اصلاحات در شرایطی در این متن رجوع نظام به خود را «بازگشت به مردم» می‌پندارد و به آن توصیه می‌کند که گویی توجه ندارد که این جریان دیگر، آن نیروی پیشران تحولات در دهه ۷۰ خورشیدی در ایران نیست بلکه از میانه دهه نود به این سو با از دست رفتن سرمایه اجتماعی این جریان که همه را آقای خاتمی دو دستی در سبد آقای روحانی گذاشته بود، دیگر اقبال ها به این جریان تبدیل به ادبار شده است. بازخوانی رای به لیست مورد تایید رئیس دولت اصلاحات در انتخابات اخیر شورای شهر اخیر در فهم واقعیت صحنه سیاست می تواند برای این جریان بسیار کمک کننده باشد. این جریان امروز تبدیل به «نیرو پیروی» شده و دیگر توان بسیج اجتماعی را ندارد.

مردم در جنگ ۱۲ روزه بی فراخوان در کنار نیروهای مسلح

این جریان باید بداند مردم در جنگ ۱۲ روزه بی فراخوان در کنار نیروهای مسلح و فرمانده کل قوا ایستادند جای که نیروهای اصلی اصلاح‌طلب حضورشان انجا بسیار کم رمق و کم رنگ بود.  با لحاظ این مهم جریان اصلاحات باید تجربه نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی را در جریان جنگ قبلی ایران پیش چشم داشته باشد. کسانی که در جریان جنگ هشت ساله، مطالبات بیشینه سیاسی طرح کرده و گفتارهایی را در جامعه به پیش می‌کشدند که از اهمیت ضرورت دفاع از کشور می‌کاست و در آن خدشه ایجاد می‌کرد، در نهایت کار را به جایی رساندند که کشور مجبور به اتخاذ تصمیم بزرگ شد و انان را از صحنه سیاست کنار گذاشت. امید که اصلاح طلبان به آن ماجرا به عنوان درس عبرت بنگرند.

  1. بیانیه این جبهه به نحوی از «مکانیزم ماشه» لولو سازی می‌کند و حرف از تغییر در شیوه حکمرانی کشور به میان میکشد که انگار نه انگار این آش «مکانیزم ماشه» دست پخت خود این جریان برای ایران بوده است. آشی که دست پخت یک کارمند اروپایی برای ایران بود و آقای ظریف و رئیس جمهور وقت جز آنکه روغن آش را تهیه کنند، کاری نکرده‌اند. با لحاظ این واقعیت مغفول مانده مهم به نظر می‎رسد یکی از کارهای اساسی در کشور این است که در روندها و نیروهایی که ایران را در این موقعیت قرار داده‌اند باید بازنگری شود. سوال اینجا است این بیانیه از این نکته مهم و غیر قابل اغماض چرا سهل‌انگارانه عبور می‌کند؟

ایران امروز بیش از همیشه نیاز به مسئولیت پذیری دارد. بهتر است نیروهای اصلاح طلب مسئولیت خود را در شرایط حاضر پذیرا باشند و با لحاظ امر ملی به جای امر سیاسی به رفتار و عمل خود جهت دهند تا به سرنوشت نهضت آزادی دچار نشوند.

دیدگاهتان را بنویسید