سیسی اقتصاد مصر را ویران کرد، بدهیهای عمومی ناپایدار (حدود ۹۰ درصد gdp) را صرف پرداخت به پروژههای بیهوده کرد.
فاطمه لطفی:مترجم و روزنامهنگار- ۸ سال پیش، عبدالفتاح السیسی در مرکز صحنه خاورمیانه بود. ترامپ در سال ۲۰۱۷ در کاخ سفید به گرمی از دیکتاتور مصر استقبال کرد. بعد در سفر ترامپ به ریاض سعودیها از سیسی هم دعوت کردند و کودتاگر سابق برای راهاندازی یک مرکز ضد تروریسم در کنار ترامپ و سعودیها ایستاد.
اما امسال که ترامپ به ریاض بازگشت، هیچ کس زحمت دعوت از سیسی را به خود نداد. حاکمان خلیج فارس مایل بودند با ترامپ در مورد چشمانداز خود برای خاورمیانه صحبت کنند و سیسی در این برنامهها جایی نداشت. در عوض او برای یک اجلاس ناموفق اتحادیه عرب به بغداد رفت که تنها پنج رئیس دولتی حضور داشتند و بقیه ۲۲ کشور صرفا وزیرانی فرستادند.
این لحظه گذار در خاورمیانه است. دولتهای سوریه و لبنان میخواهند این وضعیت را حفظ کنند. دولتهای خلیج فارس مشتاق تنشزدایی با ایران و ترکیه هستند. ترامپ خواهان یک «روز جدید روشن» است، خاورمیانهای که نه بر درگیری که بر تجارت متمرکز است.
اما خوشبینی شاید دوام نیاورد. چه چنین شود یا نه، نشان از آن دارد که خاورمیانه تغییر کرده. کشورهای غنی و به ظاهر باثبات، در مرکز همه چیز قرار دارند، اما برخی کشورهای زمانی تأثیرگذار، اکنون فقط ناظر هستند.
در صدر این فهرست مصر قرار دارد و سیسی مقصر این وضعیت است. سیسی اقتصاد مصر را ویران کرد، بدهیهای عمومی ناپایدار (حدود ۹۰ درصد gdp) را صرف پرداخت به پروژههای بیهوده کرد و از اصلاحات عقلانی برای تقویت بخش خصوصی امتناع ورزید.
این امر مصر را متکی به کمکهای مالی کرده. بهگزارش موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک، مصر از سال ۲۰۱۳ حداقل ۴۵میلیارد دلار کمک از خلیج فارسیها دریافت کرده و سومین بدهکار بزرگ صندوق بینالمللی پول است. در این میان لبنان پس از جنگ با اسرائیل به حداقل ۷ میلیارد دلار برای بازسازی نیاز دارد. نیاز سوریه چندین برابر بیشتر است.
در این دو کشور سرمایهگذاریهای بهتری نسبت به مصر دیده میشود. دولتهای آنها وعده اصلاحات جدی اقتصادی و سیاسی را میدهند. دولت موقت سوریه میخواهد شرکت های دولتی را خصوصی و سرمایهگذاران خارجی را جذب کند. جوزف عون میخواهد حزبالله را خلع سلاح کند. کمک به این کشورها به آنها در دستیابی به این اهداف کمک میکند. کمک به مصر صرفاً زمان میخرد تا بحران مالی بعدی آن.
عراق نیز خود را در حاشیه میبیند. برخی خلیج فارسیها عراق را یک هدف گمشده میدانند: شبهنظامیان قویاند و ریشهکن نمیشوند. احمد الشراع به دلیل تهدید آنها نتوانست در نشست اتحادیه عرب در بغداد شرکت کند.
در عوض به ریاض رفت و ترامپ قول داد که آمریکا تحریمهای سوریه را لغو کند. سعودیها تا حدودی مشتاق حمایت از الشرع هستند، زیرا یک سوریه قوی میتواند سنگری در برابر نفوذ ایران باشد. یک مقام سعودی با اشاره به زمانی که اسد رقیب دیکتاتوری صدام بود، میگوید: «سوریه به تعادل عراق کمک میکرد. «شاید بتواند دوباره آن نقش را بازی کند،» این بار با ایران.
فلسطینیانِ بدون تابعیت از سال ۱۹۴۸ در مرکز امور اعراب قرار داشتهاند. اما حالا آنها نیز مرکزیت خود را از دست میدهند. محمود عباس، هیچ کاری برای پاکسازی دولت فاسد خود در کرانه باختری اشغالی انجام نداده. حماس مدلی بدتر از عباس در غزه بود.
رهبران عرب هنوز از آرمان فلسطین سخن میگویند. اما عملا در تلاشند تا از نفوذ آن بکاهند. عون میخواهد شبهنظامیان فلسطینی اردوگاههای آوارگان لبنان را خلع سلاح کند،حزبالله هم راضیست. دولت جدید سوریه نیز متعهد شده که چنین کند و امکان صلح با اسرائیل وجود دارد: نه عادیسازی کامل، بلکه حداقل پایان دههها درگیری.
همه اینها یک چرخش قابل توجه است. یک سال پیش لبنان و سوریه نیز مانند اهداف گمشده به نظر میرسیدند. اولی تحت سلطه حزبالله و در حال جنگ با اسرائیل بود. اقتصاد آن هنوز درگیر یک بحران مالی بود با کاهش ۴۰ درصدی تولید ناخالص داخلی. دومی یک دولت مواد مخدر بود در چنگال اسد.
اکنون خلیجفارسیها و آمریکا آنها را قلب خاورمیانه مرفهتر میدانند. بسیاری از متحدان عرب السیسی نیز یک دهه پیش امید زیادی به او داشتند. آن امیدها بر باد رفت.
تا دههها، خاورمیانه بر اساس خطوط ایدئولوژیک تقسیم شده بود. شاید اکنون این خطوط مرز دولتهایی باشد که میتوانند به وعده های خود عمل کنند و دولتهایی که نمیتوانند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا