نمایش خانگی در ایران؛ تنوع ژانر یا تکرار کلیشه‌ها؟

نمایش خانگی در ایران؛ تنوع ژانر یا تکرار کلیشه‌ها؟

سلطه بی‌رقیب ژانر درام، افول کمدی، تکرار کلیشه‌های عاشقانه و نوظهوری محتاطانه ژانر جنایی، وضعیت فعلی نمایش خانگی بازتابی از بحران مضمون‌آفرینی و ضعف در نوآوری است. این گزارش نشان می‌دهد که با وجود تلاش‌هایی برای تنوع‌بخشی، صنعت سرگرمی ایران همچنان در مسیر پرچالش تولید آثار متنوع و ژانری قرار دارد.

به گزارش سرمایه فردا، یکی از دلایل جذابیت صنعت سینما و سریال‌سازی و بقای آن تاکنون، تنوع در داستان و مضامین است. این تنوع به مبحث ژانر بر‌ می‌گردد. ژانرها یک سری قواعد دارند که آثار هنر هفتم را از یک دیگر متمایز می‌کنند. این قواعد که شامل بستر داستانی، قالب، حس و حال و مخاطب هدف هستند، به ما در دسته‌بندی و انتخاب فیلم و سریال‌ها کمک می‌کنند. در ایران، آثار سینمایی و سریالی به دلیل محدودیت‌های مالی و نبود زیر ساخت‌های مورد نیاز با مسئله ضعف در ژانر رو به رو هستند. در دوران اخیر به واسطه این کمبود ژانر بسیاری از مردم فیلم‌ها را به دو گروه کمدی و اجتماعی تقسیم می‌کنند؛ در حالی که آثار اجتماعی خود زیر گونه درام محسوب می‌شوند و به اشتباه عده‌ای هر اثری که کمدی نباشد را حتی با داشتن مفاهیم عاشقانه مطلقا اجتماعی می‌خوانند. با نگاهی جزئی‌نگرتر اما خواهیم دید که با ژانر تاریخی-مذهبی، جنگی (که در ایران به آن دفاع مقدس اطلاق می‌شود) و آثاری‌ که مضامین پلیسی و جاسوسی را به دوش می‌کشند رو به رو هستیم. در این بین نیز رد پایی کم‌رنگ از آثار غیرجدی دیگر مثل علمی-تخیلی، فانتزی و وحشت هم به چشم می‌خورد.

وضعیت تنوع ژانر یا تعبیر دقیق‌تر عدم تنوع ژانر در سینمای ایران، یک مبحث دامنه‌دار و پربحث است که زیاد به آن پرداخته شده اما می‌توان دامنه طرح این موضوع را به آثار نمایش خانگی هم کشاند.

با نگاه به سریال‌های اخیر نمایش خانگی در بازه‌ای تقریبا یک ساله، می‌توان به این پی برد که سهم هر ژانر در آثار نمایش خانگی تا چه اندازه بوده است. آیا همچون وضعیت آثار شاهد ژانرهای جدیدتر و نوآوری در ساخت و ظهور مضامین جدید هستیم و یا اینکه نوع دیگری از انحصار صنعت سرگرمی ایران در ژانرهایی بخصوص را شاهد هستیم؟

بررسی دقیق سریال‌های اخیر نمایش خانگی

با بررسی دقیق سریال‌های اخیر نمایش خانگی پی می‌بریم که چون سابق، ژانر درام پای ثابت آثار ایرانی است. با این تفاوت که درام به آثار اجتماعی کلیشه‌ای محدود نمی‌شود و ما با پروژه‌هایی از این گونه طرف هستیم که در ابعاد و بستر‌های مختلف تاریخی و جنایی و ماجراجویانه پا به عرصه ظهور می‌‌گذارند. از سوی دیگر همچنان عاشقانه‌ها پا در ابتذال و مثلث‌های عشقی‌ گذاشته‌اند و فیلمسازان، عاطفه و عشق را با منفعت اشتباه گرفه‌اند و نمی‌توانند آن عشق خالصانه و عمیق را به تصویر بکشند. با توجه به تاریخ پر فراز و نشیب ایران که بستر روایات دراماتیک را به خوبی فراهم می‌کند، سریال‌های مربوط به گونه تاریخی کما فی‌السابق در کنار بقیه آثار مشغول در معرض نمایش قرار گرفتن هستند.

نکنه حائز اهمیتی که از گزارش ذیل استنباط می‌شود؛ پر رنگ شدن ژانرهای کمتر پرداخته شده‌ای چون جنایی و معمایی و افول ژانر کمدی در طرف دیگر ماجراست که ویژگی متمایز آثار نمایش خانگی نسبت به سینمای ایران محسوب می‌شود.

نمایش خانگی‌‌ که خود با این گونه پرطرفدار، یعنی کمدی فرصت بروز پیدا کرد، حالا گویی قصد دارد که آن را پس بزند و کنار بگذارد.

وحشت و فانتزی از دیگر گونه‌هایی‌اند که در کارهای ایرانی آن طور که باید جدی گرفته نشده‌اند. اکنون ما سریال ازازیل و اجل معلق را می‌بینیم که سعی در ساخت اثری با مضمون ارتباط دنیای طبیعی و فراطبیعی با ته مایه‌ای فانتزی دارند. ازازیل سمت و سوی محتوایش به ژانر وحشت و اجل معلق به کمدی گرایش پیدا کرده؛ ولی در کل آن طور که باید توسط مخاطبان از این دو سریال بازخورد مناسبی گرفته نشده است.

به نظر می‌رسد تا اندازه‌ای سعی شده که سریال‌های نمایش خانگی هم مثل سینما در ورطه‌ یکدستی ژانر نیفتند. این موضوع در جان گرفتن ژانر جنایی و متنوع شدن درام‌ها مشهود است. لکن با وجود تلاش‌هایی که برای آثار فانتزی و وحشت صورت گرفته این ژانرها به درستی خود را به مخاطب عرضه نکردند و ما برای متنوع شدن و فراگیری آثارمان همچنان یک راه طولانی اما شدنی را در پیش داریم.

درام: همیشه پر طرفدار

ژانر درام با سریال‌های زخم کاری۴، جان سخت، آبان، جنگل آسفالت، سووشون، وحشی، شکارگاه، از یاد رفته، تاسیان، داریوش، قهوه پدری، گردن‌زنی، در انتهای شب و شغال بیشترین سهم را در کارهای نمایش خانگی به خود اختصاص داده است.

همان‌طور که پیش‌‌تر اشاره شد، امروزه در ایران ژانر درام و اجتماعی بنا به یک اشتباه رایج، به جای یکدیگر خوانده می‌شوند. اکنون ما شاهد پرداخت به این ژانر در بستر‌های مختلفی داستانی نیز هستیم؛ هر چند که هم‌چنان زیر گونه اجتماعی در کارهایی چون جنگل آسفالت، آبان، وحشی، داریوش، در انتهای شب و شغال به چشم می‌خورد. اما از سویی ما با آثاری چون سووشون، شکارگاه و تاسیان طرف هستیم که در گذشته روایت می‌شوند و درون‌مایه‌ای تاریخی دارند.

زخم‌ کاری۴، جان سخت و گردن‌زنی هم از سریال‌هایی ماجراجویانه‌ای هستند که به واسطه موقعیت‌های بعضا هولناک و دلهره‌آور سعی در ساخت روایتی درام دارند.

جنایی-معمایی: نو ظهور

از آثار جنایی -معمایی نمایش خانگی می‌توان به: زخم کاری۴، بازنده، کنکل، وحشی، جان سخت، ازازیل و گردن‌زنی اشاره کرد. ژانر جنایی به تازگی محبوب فیلم‌سازها و پلتفرم‌ها شده، این موضوع در بین فقر ژانر‌ی که صنعت سرگرمی ایران به آن دچار است و مخاطبان هم با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، اتفاقی مثبت تلقی می‌شود.

در سال‌های گذشته در میان آثار نمایشی صداوسیما نظاره‌گر آثاری با مضمون و داستان پلیسی و جاسوسی و گاهی معمایی بوده‌ایم. عمده‌‌ این آثار اکشن-پلیسی بعد از چند کار قابل توجه که توسط مهدی فخیم‌زاده ساخته شد، دیگر به مرحله جدیدی از بهبود و تجدید کیفیت دست نیافت و این ژانر قدرت و توانایی خود را در همان سطوح باقی گذاشت. سریال‌های جنایی آن طور که در ابعاد بین‌المللی درخشان است، در این ایران به منصه ظهور نرسیدند، اما اکنون ما شاهد خودنمایی این گونه پر طرفدار و مهیج در نمایش خانگی هستیم.

آثار ژانر جنایی در حال حاضر، هم در حال و هوای اجتماعی مثل «وحشی» و هم در فضاهای معماگونه‌تر مثل «بازنده» به نمایش می‌رسند.

عاشقانه: در دام تکرار

تاسیان، از یاد رفته، سووشون، جان سخت، آبان و در انتهای شب از سریال‌های عاشقانه نمایش خانگی در دوره اخیر هستند.

عشق مفهومی است که همیشه همراه بشر بوده و هست و برای زندگی‌ آدمی موضوع مهمی به شمار می‌رود. بنابراین بدیهی است، آثاری که حامل مضامین عاشقانه‌اند، هم در عرضه و هم در تماشا پرطرفدار باشند. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و ما همیشه در صدا و سیما، سینما و نمایش خانگی شاهد این نوع آثار بوده‌ایم. منتها موضوع مهمی که باعث ضعف در این ژانر شده و چون غده‌ای سرطانی به آن لطمه وارد کرده مبحث کلیشه است.

تومور کلیشه

مشکل اصلی کلیشه این است که مخاطب را شرطی‌سازی‌ می‌کند. فرض کنید شما در یک فیلم یا سریال دیده‌اید که دو مرد به طور همزمان عاشق یک زن هستند و بعدتر کشمکش‌هایی بین این دو مرد برای رسیدن به آن زن به وجود می‌آید. شما بعدا داخل چند فیلم و سریال دیگر با این چنین ایده و ساختمان داستانی‌ای مواجه می‌شوید. این نوع پی‌ریزی داستانی پس از مدتی برای‌تان قابل پیش‌بینی می‌شود و ممکن است شما را به این فکر ببرد که همه فیلم و سریال‌هایی که در ژانر درام-عاشقانه قرار دارند به این سبک و سیاق ساخته شده‌اند. بنابراین دیگر شوق زیادی برای دیدن آثاری دیگر از این گونه نشان نمی‌دهید.

در نتیجه می‌توان گفت کلیشه باعث لطمه زدن به یک ژانر می‌شود و از ذوق بیننده می‌کاهد و به سلیقه‌اش ضربه وارد می‌کند.

در حال حاضر بخش قابل توجهی از سریال‌های عاشقانه نمایش خانگی‌‌هم این طور هستند و ما با فقر موضوع و داستان‌های جدید در این ژانر مواجه‌ایم و نوآوری‌های قابل توجه‌ای با وجود ازدیاد آثار عاشقانه ما را مجذوب خود نمی‌کند.

کمدی: در حال افول

کارهای طنزی که اخیرا در نمایش خانگی منتشر شده‌اند از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند. قهوه پدری و اجل معلق، تنها مجموعه‌های کمدی در یک سال گذشته هستند. به نظر می‌رسد دلیل این افول، کمبود محتوا و ضعف در ایجاد موقعیت‌های نو و در عین حال طنز است.

امروزه در سینمای ما دو-سه بازیگر پرتکرار و پر فروش، به علاوه رقص و آهنگ و تعدادی متلک‌های جنسی و موقعیت‌های تابوشکنانه و جنجالی فروش بالای هفتاد میلیارد را برای فیلم‌های کمدی تضمین می‌کند. اما ظاهرا این فرمول به دلیل کم‌بود منابع و رغبت سرمایه‌گذاران برای سریال‌های نمایش خانگی جواب‌گو نیست و ما به تازگی آثار کمی را در این گونه می‌بینیم.

پدیده نمایش خانگی در ایران ابتدا با «قهوه تلخ» ظهور پیدا کرد و بعد‌تر با «شوخی کردم» و «سال‌های دور از خانه» و… رونق گرفت؛ اما حالا دیگر از سریال‌های پر طرفدار کمدی تهی شده است. به نظر می‌رسد دلیل این موضوع، ضعف فیلمسازان در آفرینش روایات جدید باشد.

بن‌بست مضمون‌آفرینی

قبل از این برهوت سریال‌های کمدی، نصف بیشتر شوخی‌ها و موقعیت‌های کمدی که در آثار مختلف به چشم می‌خورد، دقیقا روگرفت از همان اتفاقات طنزی بود که ما در تمام سریال‌های خوب بعد از انقلاب، از پاورچین و خانه به دوش گرفته تا ساختمان پزشکان و دزد و پلیس دیده‌ بودیم.

این آثار پیرنگ‌هایی داشتند که با زیست طبیعی مردم نسبت ملموس و معینی پیدا می‌کرد. پسرک بی‌نوایی که با معضلات تکراری و با بدشانسی‌ها و گرفتاری‌های طنازانه و در عین حال تلخی که در مسیر پرفراز و نشیبش وجود دارد، می‌خواهد به دختر مورد علاقه‌اش برسد. شخصی عاقل و بالغ و علیم که در میان گله‌ای از افراد نادان و تهی‌مغز گیر افتاده. چند دوست که هرکدام در زندگی‌های‌یشان مشکلات به خصوصی دارند و… این ماجراها با موقعیت‌ها و شوخی‌های روزآمد و ملموس‌‌شان واو به واو مسائل روزمره زندگی مردم را به قالب داستانی درمی‌آوردند.

حالا اما حتی کارگردانان خوب چند دهه گذشته‌ هم شروع به تقلید از فرم‌ها و روایت‌های قبلی خودشان کرده‌اند؛ آن دسته از فیلمسازانی‌ هم که به نمایش خانگی و سینما کوچ کرده‌اند، قصد دارند تا با استفاده از لوکیشن‌های پر زرق و برق، بازیگران مطرح و شوخی‌های عمدتا مبتذل و جنسی مخاطب‌شان‌ را جذب کنند.

این در حالی است که می‌توان سریال طنزی را با یک روایت نو، شوخی‌های جدید، هزینه‌های معقول‌تر و حتی با بازیگران کمتر شناخته شده ساخت.

نویسنده: علیرضا ابوترابی

دیدگاهتان را بنویسید